همان روزی که خبر شهادت سیدحسین در سوریه در کابل پخش شد، کابل دیگر برای خانواده اش جای ماندن نبود :« ما مدام تهدید می شدیم می گفتند چرا شوهرت رفته سوریه؟ به خاطر همین مهاجرت کردیم ایران. »
حالا از آن موقع ، از روزی که روحینا دست سه بچه اش را گرفت و آمد ایران دوسال می گذرد؛« وقتی ما آمدیم ایران یک ماه از شهادت سیدحسین گذشته بود، هنوز پیکرش در سردخانه بود. ما که رسیدیم او را آوردند معراج شهدا آنجا بعد از هفت ماه او را دیدیم ...»
بچه ها همان جا داخل تابوت کفن را باز کردند و صورت پدر را دیدند. لحظه هایی که هنوز یادشان نرفته. دیداری که سید رامین درباره اش می گوید :« بابا چشم هایش بسته بود. بدنش زخمی بود. »
در ذهن این پسربچه 9 ساله ، چهره پدر بعد از شهادت چهره یک قهرمان است ؛ قهرمانی که می داند بابایش بوده :« بابای من یک آدم خیلی قوی بود ، شبیه قهرمان ها. آن موقع هم که توی تابوت خوابیده بود دیدم یک قهرمان است. »
رامین بعدها این صحنه را بارها با خودش مرور کرده ، همین است که حالا می گوید :« من هم دوست دارم وقتی بزرگ شدم مثل پدرم یک قهرمان بشوم. همه می گویند او در جنگ خیلی آدم قوی ای بوده »
روحینا همینجاست که دنباله حرف های پسرش را می گیرد و می گوید:« شوهرم با رفتنش یک نهال کاشت، جهادی که حالا به پسرم رسیده است.»
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چهل روز همنشینی با #محبت_محمد_و_آل_محمد #حب_الحسین_یجمعنا تلاوت ۴۰ روزه #زیارت_اربعین همنوا با زائ
هفدهمین روز از چله هفدهم مهمان سفره شهید 🌷سید علی حسینی 🌷هستیم
#راز_خاص_بودن_شهید_مدافع_حرم
سید علی حسینی🌹
✨برادر شهید اقرار میکند 👇👇
معجزه شهید این هست که بعد ازعملیلات پیکر ایشان به مدت۴ ماه زیر افتاب سوریه ودر منطقه تحت تصرف داعش بوده که انها سید علی را ندیده بودن ‼️
وقتی مفقودی سید علی را شنیدیم فقط به حضرت زهرا (س) وحضرت زینب (س) توسل کردیم🌿 ۱۱ بار دیگ نذر کردیم از آش بگیر تا گوسفند....سید علی را حضرت زهرا(س)به ما برگرداند💔
سید علی ۲ سال بود میخواست برود اما پدر ومادر رضایت نمی دادند اما اخر رضایت را گرفت ورفت🕊
وقتی سید علی را درمعراج شهدا در مشهد اوردند تمام پیکرش سالم بود✨فقط پوست صورتش کمی چروک شده بود.
وقتی سید علی را باز کردند یک تیر به پایش و یک تیر به سینه اش خورده بود وباهمان لباس خونی اوردند.💔
سیدعلی حسینی متولد افغانستان بود ولی در ایران اسلامی بزرگ شد و در جوار امام مهربانیها رشد پیدا کرد تا جایی که مأمن اصلیاش برای دلتنگیها،غصهها و شادیها حرم این امام رئوف بود. خیلی زودتر از آنچه تمام خانواده فکرش را بکنند در پی رفتن به سوریه بود. هرچه بیشتر صحنههای دلخراش جنایات داعش را می دید برای رفتن مشتاقتر میشد. تا آنکه در ۱۸ سالگی با وجود مخالفت های اطرافیان، عازم سوریه شد و در همان اعزام اول به مقام والای شهادت نائل گشت. پیکر مطهرش بعد از حدود ۳ ماه مفقود ماندن، صحیح و سالم به مشهدالرضا علیه السلام بازگشت و در جوار شهدای لشکر فاطمیون به خاک سپرده شد.