پاییز سال 61 به مناطق عملیاتی اعزام شد تا از مرز عقیده و ایمان پاسداری کند و چندین بار از ناحیه دست، سینه و پا مجروح شد. با روحیه انقلابی که داشت در راه خدمت به امام(ره) و اسلام از هیچ کوششی دریغ نکرد و در عملیاتهای مختلفی همچون والفجر مقدماتی، والفجر 8 و ... شرکت داشت و در یکی از عملیاتها یکی از دستهایش از کار افتاد.
بیباکی و نترسی او هنگام عملیات، زبانزد رزمندگان بود. هنگامی که مسؤولیت قائم مقامی گردان را بر عهده داشت، شب تا صبح به همسنگرانش سرکشی میکرد و با شوق بسیار و تواضع فراوان آنان را دلگرم میکرد.
دوستانش میگفتند عادل خواب شهادت خویش را دیده و میدانست در عملیات کربلای 8 شهید میشود و آنچنان شد.
در فرازی از وصیت نامه شهید عظیم خانی آمده است:
روی قبرم مثل برادر (شهید) فتحعلیزاده، گلی باشد زیرا در شهرمان کسانی هستند که نان روزمره خود را نمیتوانند پیدا کنند و در زیر سقفهای گلی زندگی میکنند.
10.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کشف پیکر مطهر یکی از شهدای دوران دفاع مقدس در منطقه میمیک عراق (دوشنبه ۱۸ آذر ۹۸)
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
📕خاطرات حاج حسین یکتا به چاپ یازدهم رسید.
کتاب «مربعهای قرمز» به قلم «زینب عرفانیان» روایتی است از بازیگوشیهای کودکانه سربازان امام خمینی (ره) تا روزهای امدادگری و شناسایی و چشیدن طعم تلخ قطعنامه.
«مربعهای قرمز» پر است از خاطرات ترش و شیرین و گاهی تلخ نوجوانانی که در مکتب امام خمینی (ره) یک شبه مرد شدند. از آنها میان غرش تانک و صفیر گلوله قد کشیدند.
آنها که این روزها رد پای غبار میانسالی بر موهایشان نشسته و هنوز در گوشهای و سنگری تمام قامت کنار انقلاب ایستادهاند؛ و آنها که پایشان به آسمان باز شد و به لقا الله رسیدند.
همانها که امام در موردشان فرمود: «این جانب از دور دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم.» (١) صحیفه امام جلد ١۶ ص ١۴٣)
برشی از کتاب: یادم نیست روز عید غدیر بود یا چندروز بعد که آقامهدی به مقر آمد. حضورش برایمان حکم عیدی را در آن عید داشت. نفس از کسی درنمیآمد. روی زمین خنک به خط نشسته بودیم. آقامهدی میگفت و بغض به گلویمان چنگ میانداخت. دورمان را کوههای بلند گرفته بود. باد خودش را از روی آب سد بین صفهای بچهها جا میکرد و مورمورمان میشد.
عملیات پاسگاه زید لغو شده بود. آقامهدی سرش را زیر انداخته بود و برایمان توضیح داد. چهقدر تشنهی آتش بودیم. بااین خبر بچهها را به خاک دوختند. کوههای دورمان تبدیل به غصه شد و روی دلمان نشست. حال آقامهدی هم بهتر از ما نبود:
-راه شهادت هنوز باز است. این عملیات نشد عملیات بعدی.
سعی میکرد دلداریمان دهد. دیدم که چندنفر بین صفها اشکشان را با سرشانهشان پاک کردند. فکرش را هم نمیکردیم عملیات لغو شود. آقامهدی هنوز امید داشت. خواست که لشکر را خالی نکنیم.
اینکه نیروهای گردان جمع باشند برای لشکر یک امتیاز است آن هم نیروهای آموزشدیده و آماده عملیاتی مثل ما.
اگر میرفتیم به این راحتی نمیشد جمعمان کنند.
آقامهدی از بچهها خواست که اگر مرخصی رفتند زود برگردند. ماهم از خداخواسته. کجا را بهتر از این خاک پیدا میکردیم؟ همهچیز دنیا پشت این کوهها مانده بود؛ زرق و برقش لذت و سختیاش و اهالیاش. اینجا ما بودیم و آسمان و راههای صعود به آن.
سخنرانی زینالدین که تمام شد بچهها دورش ریختند. فرمانده را روی کولشان گذاشتند. در شلوغی بین بچهها گیر کرده بود. دوست داشتیم آقامهدی خیالش از خالینماندن لشکر راحت باشد.
هرکس دستش میرسید سر و روی آقامهدی را میبوسید. رویم نشد جلو بروم. از دور آقامهدی و جمعیتی که دورش حلقه شده بود را نگاه میکردم. چهقدر محبت بین آن شلوغی موج میزد …
چاپ یازدهم کتاب مربعهای قرمز خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا در ١۴ فصل و در ۵۴۳ صفحه با قیمت پشت جلد ۵۵۰۰۰ تومان به قلم زینب عرفانیان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.
علاقهمندان جهت تهیه کتاب میتوانند از طریق سایت من و کتاب (manvaketab.ir) و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را با پست رایگان دریافت نمایید.
Channel: @Pelak_channel
Website: HoseinYekta.IR
instagram.com/pelak_page
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
هر كه غم و اندوهش بسيار شود، استغفار كند
مَن كَثُرَتْ هُمومُهُ فَعلَيهِ بالاستِغفارِ
ميزان الحكمه جلد۸ صفحه۴۶۳
امام صادق علیه السلام فرمودند:
هر گاه بنده ای زیاد استغفار گوید و از خدا آمرزش طلبد، نامه عملش در حالی که نور افشانی کرده ، و می درخشد ، بالا می رود .
ذا اَکْثَرَ الْعَبْدُ مِنَ الإِسْتِغْفارِ ، رُفِعَتْ صَحیفَتُه وَ هِی تَلاَْ لاَُ .
کافی ، ج ۲ ، ص ۵۰۴
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كه غم و اندوهش بسيار شود، استغفار كند مَن كَثُرَتْ هُمومُهُ فَع
سلام علیکم سی و دومین روز از چله هجدهم🌟 مهمان سفره شهید 🌷 مجتبی زکوی زاده🌷هستیم .
شهید زکویزاده اول مهر ماه سال 62 در روستای چلچلک واقع در شهرستان باغملک استان خوزستان به دنیا آمد.
و در تاریخ 1390/08/25، به همراه چند تن از همرزمانش که برخی از آنها نیز شهید شدند، به منطقه اعزام شد .
همسر شهید می گوید:
مجتبی موقع اعزام ، به خاطر محدودیتهای شغلی اطلاع دقیقی به من نداد، فقط با بیان این جمله که چند روز دیگر برای انجام ماموریت به عراق یا سوریه میروم رفتنش را مطرح کرد و من نیز بخاطر ماموریتهای متعددی که به مناطق مرزی و برون مرزی میرفت، دیگر برایم عادی شده بود، اما بعد از گذشت یک هفته از رفتن مجتبی، دلم شور میزد.
با رفتنش مخالفتی نداشتم چونکه میدانستم جزو وظایف شرعی و اخلاقیاش است و از طرفی اینبار حس خاصی برای رفتن به ماموریت داشت.
چند بار به مناطق مختلف از جمله مرزهای غرب و شمال غرب برای نبرد با تروریستهای ضد انقلاب پژاک و سایر گروهکهای تکفیری جنوب شرق کشور و حتی بیرون از خاک کشور هم رفته بود.
... بسیار خوشحالم که همسرم، مجتبی، اولین شهید مدافع حرم شهرستان باغملک است که برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) شهید شد، بلکه الگویی برای نسل جوان باشد تا بتوانند راه امام و شهدا را به خوبی ادامه دهند و به فضل خدای متعال به زودی جبهه حق بر باطل پیروز میشود.
🌺 از خصوصیات بارز شهید . . .
صداقت ، مهربانی ، خوشڪلامی ،
احترام بہ بزرگترها بہ ویژه پدر و مادرش بود
هر موقع و در هر جایی مشڪلی برای خانواده و دوستانش پیش میاومد ،
مجتبی اولین نفری بود ڪہ
سعی در برطرف ڪردن مشڪل داشت .
🌺 وظیفہ همسرداری را بہ نحو احسن
بہ جا میآورد و
با بچهها خیلی مهربان و خوش اخلاق بود
و زمانی ڪہ توی خونہ بود
با بچهها شوخی و بازی میڪرد
و ڪارهای خانہ را با آرامش
در ڪنار هم انجام میدادیم.
💐همیشه نمازش را اول وقت میخواند و به من نیز توصیه میکرد نمازم را اول وقت بخوانم و در انجام واجبات کوتاهی نمیکرد.
همیشه توصیه میکرد واجبات دینی و دستورات الهی را به بهترین و دقیقترین شکل ممکن انجام دهیم و بارها در خانه این جمله را تکرار میکرد که
👈 به امورات دنیوی وابسته نشوید که شیطان پیوسته در کمین انسان است.