سلام علیکم 💐
چهارمین روز از 🌟 چله نوزدهم 🌟 مهمان سفره شهید 🌷 محمد امین کریمیان 🌷هستیم.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
💠خواهش آخر من اینست که سلام مرا به امام خامنه ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه تکه ش
حجت الاسلام محمدامین کریمیان متولد یکم مهر ماه 1373 شهرستان بابلسر و بخش بهنمیر است که در 27 خرداد ماه 1395 در سن 22 سالگی در منطقه حلب سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و تبلیغ دین مبین اسلام به درجه رفیع شهادت نائل آمد. این شهید بزرگوار در دوران تحصیل متوسطه به قم رفتند و شروع به یادگیری دروس حوزوی و طلبگی در قم کردند. با شروع جنگ در سوریه این شهید بزرگوار به لبنان رفتند و در قسمت تبلیغات مشغول شدند و دوبار از طریق لبنان به سوریه اعزام شدند. ایشان سپس به قم مراجعت کردند و از قم به سوریه برای دفاع ازحرم ائمه (ع) به فاطمیون پیوستند و سرانجام در پی حمله گروه های تکفیری از ناحیه پا و سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و به فیض شهادت نائل آمدند. ایشان هنگام تولد در مراسم پر فیض عاشورا دیده به جهان گشود. از سن 3 سالگی تلاوت و حفظ قرآن کریم را آغاز کرد. از سن 7 سالگی در مراسم اعتکاف حضور پیدا می کرد.در چند سالی که در حوزه تحصیل می کرد توانست سطح 9 علوم حوزوی را پشت سر گذارد. علاوه بر علوم حوزوی به زبان انگلیسی نیز تسلط کامل داشت. چهره اش همیشه خندان بود و سعی می کرد دیگران را نیز شاد کند. هرگز از غم و ناراحتی حرفی به میان نمی آورد و اگر از موضوعی ناراحت بود هرگز بروز نمی داد و هیچکس غم و غصه اش را نمی دید.
بسیار خوش ذوق و مردم دار بود و ظواهر و مادیات دنیوی برای او ارزش نداشت.
محمدامین 22 سال بيشتر سن نداشت، اما پايه 10 درس حوزوی و سطح سه و ترم شش رشته فلسفه بود. به زبان انگليسي و عربي تسلط داشت. برخي فكر ميكنند كساني كه براي دفاع از حرم شهيد ميشوند براي پول است اما پسرم در رفاه بزرگ شد، هيچ نياز مالي نداشت حتي زماني كه به سوريه اعزام ميشد هزينه بليت هواپيما را پدرش داد. محمدامین از يك دانشگاه در آلمان بورسيه شده بود، اما همه را رها كرد و براي جهاد به سوريه رفت.
محمدامین پسر فهمیدهای بود، همیشه آرزو داشت شهید شود و به من همیشه میگفت: مامان دعا کن شهید شوم؛ یکی از کارهای همیشگی او خواندن وصیتنامه و کتاب شهدا بود، هر وقت به او نگاه میکردم ته دلم میلرزید، چون احساس میکردم او دیر یا زود شهید میشود. محمدامین شهادت را درك كرده بود. ميگفت شهيد شدن به همين راحتي نيست. اول بايد آدم در دلش شهيد شود بعد به مقامي برسد كه خدا او را بهعنوان شهيد قبول كند.