کوچهای در جهان گم شده است
کوچهای که عطر یاس دارد؛
داغ دارد
کوچهای که خاکش راز دارد
صدای استغاثه از آن کوچه ، بلند است!
ای شکوه عصمت
مادر شهید و شهادت
ای که فاطمهی مرضیه،
مُحدَّثه، طاهره، و منصورهی سماواتی
ای که چشمهی غدیر
در باغ دستانت به بلوغ رسید...
ای زهرهی هدایت
مصباح هُدا
نشان کبودین تو را
از کدام غزلِ آفتاب بخوانیم !؟
تو که دوازده خورشید را
به رهگذر هستی بخشیدی...
ای اُم المؤمنین؛
تو مادر نسل پاک پیامبری
مادر مؤمنان و صالحان
مادر امام زمان
او نشانی کوچه را می داند
او می آید
و قصهی رُخ كبود و بازوى ورم كرده
و ميخِ در و پهلوی شکسته را
به انجام می رساند
او می آید...
▪️این غم کجا برم که تورا مردها زدند
▫️اللهم عجل لولیک الفرج
⭕️ڪشف پیڪر مطھر شھید به همراه بیسیم
💠پیام شھید هنوز هم به گوش میرسد؛ڪجاست گوش شنوا......
بیست و چهارمین روز از چله نوزدهم
مهمان سفره شهید 🌷 احمدرضا رجایی 🌷
هستیم .
در یکم شهریورماه سال 1345 در روستای کفشگیری از توابع گرگان در خانواده رجایی کودکی متولد میشود که به واسطه علاقه بسیار مادر به امام رضا (ع) نام «احمدرضا» را برایش انتخاب میکنند. او تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در همان روستا میگذراند تا اینکه در سال 1358 به همراه خانواده به شهرستان کردکوی مهاجرت میکنند.
او که در دامان مادری مؤمن و پدری متدین و انقلابی پرورش مییابد بعد از پایان دوران اول متوسطه با تشویقهای پدر، مادر بهویژه برادر بزرگتر و همچنین علاقه وافر خود به شریعت در مسیر سربازی امام عصر (عج) گام بر میدارد و به این ترتیب برای فرا گرفتن علوم دینی وارد حوزه علمیه عمادیه گرگان میشود.
او با گذشت سن خود پلههای کمال را یک به یک طی میکند و آنقدر اوج میگیرد که پاکی و صفای باطن شهید چهرهاش را نورانی میکند تا جایی که دوستان و خانوادهاش میگویند با نگاه کردن به احمدرضا ناخودآگاه یاد خداوند در ذهنمان تداعی میشد و یا میگویند هر کسی که با او نشست و برخاست میکرد مجذوبش میشد و این جذابیت تا حدی بود که دلزدگی در آن راه نداشت.
شهید رجایی آنقدر محو در معبود الهی شده بود که با رفتار و حالاتش به همرزمان، همحجرهایها و هر کسی که با او رابطه داشت، اطمینان داده بود که روزی شهید میشود. او در همه زمینهها فعالیت داشت و هیچگاه بهعنوان یک طلبه صرفاً در تبلیغ دین محدود نشد، در آن زمان در فعالیتهای مختلف بسیج شرکت میکرد و هنر خطاطی خود را که نشأت گرفته از اخلاص و شور انقلابیاش بود بر روی دیوارهای شهر هک میکرد.