eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و صلوات خداوند بر ⁦❣️⁩ حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نیابت از ⁦☀️⁩ حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سی و چهارمین روز از چله نوزدهم  مهمان سفره 🌷 شهید مهدی عبدالله پور 🌷  هستیم . 
طلبه‌ای که هنگام توصیف «بهشت» بهشتی شد. شهید روحانی «مهدی عبدالله پور»در فریدونکنار متولد و در ۳ بهمن ۶۵ بر اثر اصابت ترکش به پهلو در خاک‌های گرم شلمچه آسمانی شد. پیکر مطهر وی در مسجد امام سجاد (ع) به خاک سپرده شده است.
شهید عبدالله پور با وجود اینکه به درس علاقه ویژه‌ای داشت، اما در برهه‌ای که دشمن لحظه به لحظه شهر‌های کشور را زیر بمباران می‌گرفت، حضور در جبهه را بر خود لازم دانست. وی چندین مرتبه در حین عملیات‌ها مجروح شد، اما زخم‌ها هم نتوانست او را از ادامه راهش باز دارد. شجاعت او در جبهه روحیه بخش رزمندگان بود. یکی از همرزمانش روایت کرد: «در شب سوم عملیات والفجر ۸ در کارخانه نمک در حالی که عمامه سفید بر سر داشت، به همراه شهید حسین بصیر به درگیری با دشمن مشغول شد که رزمندگان با دیدن او روحیه گرفتند.» همرزم شهید عبدالله پور در خصوص شجاعت این شهید روایت کرد: «شب دوم عملیات رمضان سال ۱۳۶۱ در محاصره بعثی‌ها بودیم. در آن زمان شهیدعبدالله پور به عنوان فرمانده گروهان المهدی از گردان علی بن ابی طالب بود و من به عنوان بی‌سیم چی در کنارش بودم. عبدالله پور در این عملیات مجروح شد. با این حال اسلحه خودش را به من سپرد و با چند نارنجک به سمت تانکی که روبروی ما بود، رفت و سرنشین تانک را به هلاکت رساند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرازی از وصیت نامه شهید مهدی عبدالله پور «تاریخ تکرار شد، رسول دیگر، برای نجات ملل مستضعف بپا خواسته و فریاد و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه را سرداد، و ندای هل من مبارز را به گوشها، طنین انداز کرده است، و با ابر جنایتکاران در افتاده است. آیا سزاوار است که ما در کنج منزل بنشینم و از منطق حقیقت به منطق منفعت متمسک شویم. من واقعیتی را در تاریخ خواندم و امروز آن را خوب لمس می‌کنم، در تاریخ خواندم که وقتی امام حسین (ع) با کاروان خویش از مدینه به سمت مکه و از آنجا به سمت کربلا حرکت می‌کند، در طول مسیر با عده زیادی مواجه می‌شود که او را از این سفر منع می‌کنند. کسانی که او را از سفر منع می‌کنند، قصد لطف کردن به امام حسین (ع) را داشتند. امام حسین (ع) اینگونه افراد را از دوستان خویش بشمار نمی‌آورند چرا که اینجا جای بسی تعمق است. چرا امام حسین (ع) آنان که به صلاح جانش و فرزندانش به او سخن می‌گویند را از یاران خود به حساب نمی‌آورند، چون منطق امام حسین (ع) با منطق آن‌ها فرق می‌کرد. آنان منطقشان منطق منفعت بود و منطق امام، منطق حقیقت. امروز هم در جامعه ما هستند کسانی که می‌خواهند دین‌دار باشند، اما مملو از حب مال و جاه و خانه و امکانات اند. آنانی که زرق و برق دنیا قلب‌هایشان را تیره کرده از یاران و دوستان امام حسین علیه السلام نیستند. اگر انسان منطق حقیقت را بپذیرد و آگاهانه مسیر را انتخاب کند همه مشکلات برایش آسان می‌شود. اگر توفیق شهادت حاصل شد، سه سال نماز و سه سال روزه برای پدرم بجا آورید. سلام مرا به مادرم سیده پاک و نجیب برسانید و به همسر بزرگوارم سفارش میکنم که سری به او بزند، چون او بغیر خدا دلش به هیچکس خوش نیست. یکی هم ما بودیم و رفتیم. ۳ بهمن ماه ۱۳۶۵ راس ساعت ۱۲:۳۰ در حال حرکت به سوی منطقه عملیاتی تا به امید خداوند متعال یک یا دو شب دیگر هدف‌های از پیش تعیین شده را با یک عملیات دیگر (همراه با حاج حسین بصیر) دنبال کنیم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. الاحقر شیخ مهدی عبداله پور»
«هادی بصیر» همرزم شهید عبدالله پور در توصیف نحوه شهادت این شهید بزرگوار اظهار کرد: پیش از عملیات کربلای ۵، مهدی به گردان ما آمد. چند ساعتی به آغاز عملیات باقی نمانده بود و ما خود را برای عملیات آماده می‌کردیم. شهید عبدالله‌پور به همراه چند تن از رزمندگان در گوشه‌ای نشسته بود. یکی از رزمندگان خطاب به شهید، پرسید: حاج آقا بهشت چه شکلی است؟ شهید عبدالله پور با اشاره به آیات قرآن، بهشت را توصیف کرد. در همین حین دو خمپاره ۶۰ در کنارشان به زمین اصابت کرد و عبدالله پور بهشتی شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 ... آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج می شود.به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم. ساعت دقیقاً۱۲ ظهر بود.نیمه چپ بدنم خیلی درد می کرد! یکباره یاد خواب دیشب افتادم . با خودم گفتم: این تعبیر خواب دیشب من است. من سالم می مانم. حضرت عزرائیل گفت که وقت رفتن نرسیده.زائران امام رضا علیه السلام منتظرند.باید سریع بروم. ازجا بلند شدم.راننده پیکان گفت:سالمی. گفتم:بله. موتور را از جلوی پیکان بلند کردم وروشنش کردم. با اینکه خیلی درد داشتم به سمت مسجد حرکت کردم. راننده پیکان داد زد: آهای،مطمئنی سالمی؟ بعد با ماشین دنبال من آمد.او فکر می کرد هر لحظه ممکن است که من زمین بخورم. کاروان زائران مشهد حرکت کردند. درد آن تصادف و کوفتگی عضلات من تا دو هفته ادامه داشت. بعد از آن فهمیدم که تا دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار انجام دهم ودیگر حرفی از مرگ نزنم. هر زمان صلاح باشد خودشان به سراغ ما خواهند آمد،اما همیشه دعا می کردم که مرگ ما با شهادت باشد. در آن ایام،تلاش بسیاری کردم تا مانند برخی رفقایم، وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه، همان لباس یاران آخر الزمانی امام غائب از نظر است. دارد 💠رَهبَرَم سَیِّد عَلی💠 🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali
🍃هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد می‌کنند. 🌷 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ