eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراقبت به ادعیه خاص ماه رمضان ✅ 1-خواندن دعای افتتاح به نیابت از شهید روز ✅ 2-نماز استغاثه به امام زمان عج ✅3- دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور ✅ 4- جزء خوانی هرروز از طرف شهید روز هدیه کنیم به تمام انبیا، صدیقین، وتمام حق وحق داران شهید روزمان ✅ 5 - خواندن حرز امام زین العابدین علیه السلام
شهید امیر سیاوشی🌹 تاریخ تولد: ۱۵ / ۳ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۲۹ / ۹ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: حلب/ سوریه 🌹امير مثل خيلي از تازه دامادها عاشق زن و زندگي‌اش بود اما درست در زماني كه مي‌خواستند زندگي مشتركشان را زير يك سقف آغاز كنند، همه داشته‌هاي دنيايي را رها كرد و در اعزام به سوريه شهيد شد. 💐از زبان مادر↓ امير جزو نيروهاي يگان ويژه سپاه‌پاسداران بوده و به همين دليل سفرهاي خارج از كشور زياد مي‌رفت قرار بود از اين سفر كه برمي‌گردد كارهاي عروسي را انجام بدهيم و بعد از 2 سال دست زنش را بگيرد و برود سر خانه و زندگي‌اش كه ديگر برنگشت🖤 او به سوریه رفته بود و به هیچ کدام از ما نگفته بود تا اینکه روز شهادتش خبر دار شدیم..او جهاد در راه خدا را به همه چیز ترجیح داده بود. یکی از دلخراش ترین تصاویر، گُل کاری ماشین عروسی بود که با متنِ "عروسی بدونِ داماد" روی آن نوشته شده بود🖤💫 💫 نامزدش وقتي پيكر همسرش را نوازش مي‌كرد از چشم چپ امير اشك آمد💫 او توسط تک تیراندازهای دشمن شربت شهادت را نوشید🕊️🕋 رختِ دامادی به تَن آورده‌اند 💐 عاشقی گُلگون‌کفن آورده‌اند 🖤 شهر دودآلود، امیر آورده‌اند💐 کُشته دامادی، به تیر آورده‌اند🖤
امیر از تکاوران نیروی دریایی سپاه بود و از شاگردان شهید محمد ناظری. یک شاگرد نمونه و ممتاز. امیر از طرف بسیج اسلامشهر به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم اعزام شد. این راهی بود که خودش انتخاب کرد. بعضی وقت‌ها نیاز نیست تا عزیزت حرفی بزند باید حرف دلش را بی‌صدا بشنوی. باید گوش جان بسپاری.   گارد حفاظت کشتی‌ها شغل امیر طوری بود که به عنوان گارد حفاظتی کشتی‌ها به مأموریت‌های برون مرزی می‌رفت. همیشه احتمال شهادتش بود اما هیچ وقت از شهید شدن با من حرفی نمی‌زد اما چند ماه آخر گاهی حرف‌هایی می‌زد که همیشه با واکنش، اشک و اعتراض من روبه‌رو می‌شد. چند باری که گفت دوست دارد شهید شود من دلخور می‌شدم و می‌گفتم حق نداری زودتر از من بروی. وقتی بی‌تابی من را می‌دید، می‌گفت: بسیار خب! شهادت لیاقت می‌خواهد، پس خودت را ناراحت نکن. سرش را خم می‌کرد و می‌گفت اصلاً با هم شهید می‌شویم و می‌خندید.
💔🍂💔 شهید امیر سیاوشی براي اينكه مراسم هيئت آبرومندانه برگزار شود، از هيچ‌كاري دريغ نمي‌كرد.☺️.. يكي از خادمان و ميانداران بيروني هيئت چیذر بود👌. از چند وقت قبل محرم کارهایش را هماهنگ میکرد که هرطور شده خودش را به مراسم ارباب برساند... وقتي روضه حضرت زينب(ع) خوانده مي‌شد جور ديگري اشك مي‌ريخت😔و سينه مي‌زد💔. امير يك بچه هيئتي نمونه بود👌☺️... اگر در این مراسم ها کسی به او حرفی میزد و ناراحتش میکرد او جوابش را تنها با لبخند😃 میداد علاوه بر اینها شهید امیر سیاوشی یک چایخانه هم در کنار امامزاده علی اکبر برپا کرده بود☺️ و از عزاداران حسینی پذیرایی میکرد❤️ روز تاسوعا و عاشورا هم با علامتی که خودش خریده بود علمداری میکرد🙂 «شهادت🕊» مزد خدمتـــــهایش در مجالس اباعبدالله بود...💔🍂
از 2_3 ماه مانده به 🏴 روزشماری میکرد برای نــــوکری ابا عبدالله الحسین. با شوق خاصی برنـامه ریزی میکرد.✨ هر سال تو میدان امام زاده علی اکبر، جایی که اکنون مزار مطهرش در آنجاست، چای خانه راه اندازی میکرد.☕️ خرید ملزومات و وسائل چای خانه رو  با وسواس و سلیقه خاصی خریداری میکرد. تمامی رو هم از بهترین ها . معتقد بود برای نباید کم گذاشت☝️ تا زمانی که اونها دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم شرمنده نباشی که چرا میتونستی و بیشتر انجام ندادی.💔 خادم امام زاده و هییت بود . ولی همیشه جلوی در هیئت می ایستاد. معتقد بود دربانی این خاندان بهتره و خاکـی بودن برای ائمه لطف بیشتری دارد.👌🌱 میگفت هر چی کوچکتر باشی برای امام حسین (ع) بیشتر نگاهت میکند.
*فرازي از وصيتنامه شهيد امیر سیاوشی روپوش سبز خادمي من را به برادرم بدهيد تا او به تن كند و خادم امامزاده باشد. پدر و مادر عزيزم را به برادر و خواهرانم مي‌سپارم و از آنها مي‌خواهم كه براي من اشك نريزند و صبر پيشه كنند. همسر شهيد مدافع حرم از خاطرات مشترك با امير و تنهايي اين روزهايش مي‌گويد *مرد زندگي‌ام آسمانی شد 2 سال از عقدشان مي‌گذشت، قرار بود همين روزها زندگي مشترك‌شان را شروع كنند. با هم تصميم گرفته بودند زندگي مشترك خود را در نهايت سادگي و با زيارت امام رضا(ع) آغاز كنند. «ريحانه قرقاني» كه خود را براي برگزاري مراسم عروسي آماده مي‌كرد، تصور نمي‌كرد كه 20 روز قبل از شروع زندگي مشترك، خبر شهادت مرد زندگي‌اش را بشنود، اما تقدير جور ديگري رقم خورد. امير براي هميشه رفت.
. زماني كه اطلاع دادند پيكر شهيد به تهران و گلزار شهدا آمده است به همراه همسر شهيد و اقوامش به آنجا رفتيم. وقتي خواهرم شروع به نوازش صورت و محاسن امير كرد از چشم چپش چند قطره اشك جاري شد. بار ديگر كه بعد از ظهرش رفتيم باز هم از چشم چپش اشك آمد. اين برايمان خيلي عجيب بود...».