eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام
⭕️ پیروان غدیر . . . 🔺 با خون خود و فرزندانش 10 میلیون نفر را با غدیر آشنا کرد ما چه کرده ایم؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇 ✅ صبح ها👈 تلاوت سوره یاسین و آل یاسین ✅ ظهرها 👈 خواندن فرازی از خطبه غدیر که در کانال گذاشته می شود . ✅ شبها 👈 خواندن فرازی از زیارت جامعه کبیره که در کانال گذاشته می شود. 👇👇 ✅ بخشش از دوست داشتنی ها ✅ تجدید بیعت روزانه
سلام علیکم💐 هجدهمين روز از چله 🌟 بیست و چهارم🌟 مهمان سفره شهید 🌷علی عباسی🌷 هستیم.
بسیجی تولد:غدیر شهادت :غدیر «تنها شهیدی که امام (ره) بر گلویش بوسه زد» یازدهم شهریور ماه 1360 در کرخه نور و در روز عید غدیر ترکشی بر گلویش نشست که سال 42 امام خمینی بر آن بوسه زده بود و فرموده بود: سربازها و یاورهای من، همین بچه های کوچکند.
پدر شهید می گوید: در سفری که به مشهد و مصادف با عید غدیر بود داشتیم شبش را در حرم علی بن موسی الرضا(ع) خوابیدیم. من در آن شب خواب دیدم خدا دو پسر به من داده است و چند روز پس از بازگشت به منزل درتهران، مژدگانی دادند که صاحب دو پسر شده ام. وقتی پرسیدم کی به دنیا آمده اند؟ گفتند شب عید غدیر، از شنیدن این خبر شوکه شده بودم. اسم بچه ها را محمد و علی گذاشتیم . 2 سال بیشتر نداشتند که به بیماری سرخک مبتلا شدند و متاسفانه محمد فوت کرد. مدتی از کارخانه دکتر عبیدی بیرون آمدم و بیکار بودم، از سوی یکی از همشهریانم  پیشنهاد داده شد که در منزل "علیرضا بیات" از خانواده های اشرافی و سلطنتی مشغول به کار شوم. سرانجام به عنوان آشپز در آنجا کارم را شروع کردم. علی را هم بیشتر مواقع با خودم می بردم و چون همبازی فرزندشان بود با آنها زندگی می کرد و همان جا هم مدرسه رفت.
غلام عباس،پدر شهید : مردی مومن، متعهد به کسب روزی حلال، خادم همیشگی مراسم عاشورا و تاسوعای حسین و علاقه مند به امام (ره) است. سال 1342 فرا می رسد. علی قد کشیده و کمک دستِ باباست. پدر و پسر به قم می روند تا امام خمینی (ره) را ببینند. منزل امام (ره) مملو از جمعيت است. مردم با شور و شوق عجیبی جمعیت را کنارمی زنند و خود را به پنجره ای که امام نشسته است، می رسانند که دست ایشان را ببوسند و دستی به عبایش بکشند. در آنجا پسری کناردیوارآجری، زیر پنجره ای که امام نشسته است، بالا و پایین می پرد تا دستِ امام را ببوسد. موفق مي شود. در كنارش علي هم ايستاده اما دست علي نمي رسد. امام خمینی (ره) با مشاهده اين صحنه به مردم اشاره مي كند كه پسر را بالا بياورند. علي را بغل مي كنند و به امام (ره) مي دهند. امام خمینی (ره) علي را در آغوش گرفته، دستی به موهایش کشیده و می گوید: «سربازها و یاورهای من، همین بچه های کوچکند» امام (ره) سرش را زیر گلوی علي قرار می دهد و بوسه ای به آن می زند و شروع به گریستن می کند. با مشاهده این صحنه تمام جمعیت به یکباره «تکبیر» می گویند. امام (ره) یک تکه نبات از کنار دستش به همراه یک اسکناس 5 ریالی به علي می دهد.