سلام علیکم💐
بیست و ششمین روز از چله 🌟 بیست و چهارم🌟 مهمان سفره شهید 🌷 حسن یزدانی 🌷 هستیم.
سيزده ساله بود كه براي رفتن به جبهه پافشاري كرد. به او گفتند: حالا زود است؛ فعلاًدرس بخوان. گفت: امام فرمودهاند هركس توانايي رفتن به جبهه را دارد، بايد برود.
پدر به او گفت: بهتر است درس و حوزه را ادامه دهي و احاديث محمد وآل محمد را بيشتر بخواني. گفت: جبهه دانشگاه عملي احاديث محمدوآل محمد(ص) است.
وقتي در جلسات، موقعيت را تشريح ميكرد، به قدري دقيق و سنجيده سخن ميگفت كه فرمانده لشكر(حاج قاسم سليماني) با قطع و يقين روي گزارش او كار را انجام ميداد.
اروند هميشه وحشي و پرتلاطم بود. بطوري كه اگر يك تيرآهن را با طناب روي آب ميانداختي جزر و مد آب، آنرا از مسير خود منحرف ميكرد. آقا حسن، اروند را تسليم ارادهي خود كرد و با ايمان و صلابت، 30 بار از اروند عبور كرد و به شناسايي خطوط دشمن رفت.
شب عمليات والفجر 8 كه با رمز يا زهرا(س) شروع شد. بچهها به آب ميزنند. طوفاني سهمگين آب را فرا ميگيرد و بچهها را بالا و پايين ميبرد. بچهها با صداي بلند يا زهرا(س) ميگويند. بيم آن ميرود با سر و صداي بچهها عمليات لو برود. حسن مانند شير ميغرد، شنا ميكند و به طرف ساحل دشمن ميرود و اولين كسي است كه به ساحل دشمن ميرسد و فرياد ميزند: حضرت زهرا(س) را ديديد كه چگونه بچههاي اسلام و قرآن را از امواج سهمگين نجات داد .
شهید حسن يزداني سال1348، در شهر كرمان ديده به جهان گشود. در سال 1359 همراه خانواده خود به شهر قم هجرت كرد . بعد از پايان سال1360،به اتفاق خانواده به كرمان برگشت و براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميه كاشان رفت.
در تابستان همان سال به كرمان آمد وخواست به جبهه برود اما با مخالفت پدر روبه رو شد امابا اصرار زياد رضايت آنهارا جلب كرد. او به خاطر درايت زياد خود نظر فرماندهان را جلب كرد وبه واحد اطلاعات عمليات رفت وبه عنوان مسئول محور اطلاعات شناسايي شروع به كار كرد در واحد اطلاعات برادراني چون حسين يوسف الهي، ابراهيم هندوزاده،مهرداد خواجويي ، كياني و... آشنا شد.
در عمليات والفجر 8 شايستگی خود را نشان داد وحماسه ي 30بار عبور از اروند را با تمام مشكلاتي چون سرعت آب، سردي هوا در زمستان، جزرومد آب اروند، ومشكلات ديگر را به جان خريد. سردار حاج قاسم سليماني شهيد يزداني را فاتح اروند وعمليات والفجر 8 مي داند. در بيست و چهارم بهمن ماه سال شصت وچهار سنگر اطلاعات مورد حمله بمب شيميايی دشمن قرار گرفت و به شدت شيمياي شد و بعد از 11 روز در بيمارستان امام رضا (ع)مشهد به فيض شهادت نائل گرديد.
وقتی وارد سنگر دیدبانی شدم، او را دیدم داشت با دوربین منطقه را نگاه می کرد.
سلام کردم، جوابم را داد، بدون این که به من نگاه کند. با خنده گفتم:
«منم ،محمد مهدی، تحویل بگیر.»
بدون اینکه نگاهش را برگرداند، گفت :
«مهدی جان ناراحت نشو، نمی توانم چشم از منطقه و دشمن بردارم.»
تازه فهمیدم که چرا گزارش های دیده بانی او این قدر مورد توجه فرماندهان قرار می گرفت، ساعتها بدون حرکت، در سنگر می نشست و تحرکات دشمن را زیر نظر می گرفت.
حتی برای اینکه مواضع دشمن را بهتر شناسایی کند، بیش از سی مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود، تا به خط عراقی ها برسد، منطقه را شناسایی کند و برگردد.
. شهید حسن یزدانی که امام جماعت ما بود، یک وقت شک میکردیم که آیا این دو سه سالی که او بعضاً امام جماعت ما بوده، به سن تکلیف رسیده بود یا نه؟ وقتی که این بسیجی به غواصی تبدیل شد که رفت و آن عملیات والفجر 8 را انجام داد و آن حادثه عظیم را خلق کرد، این بسیار مهم است.
كمتر كسي اين شجاعت و توكل را دارد كه از اروند عبور كند، حسن با ارادهاي قوي 30 بار در والفجر 8 اين كار را انجام داد. حسن يك طلبهي 17 ساله و قهرمان عمليات والفجر8 بود.
اصل این جسارت و این شجاعت و عمل جهادی مهم بود و این روح جهادی بود که بن بستها را میشکست، در صحنه جهاد تا آخرین نفس مقاومت میکرد. پایه دوم جبهه، اخلاق بود. یک اجتماع عظیم سه هزار روزه؛ یعنی 3 هزار شبانه روز انسانهای متفاوت، در سنین مختلف در سطوح گوناگون، از جغرافیای متفاوت کنار هم قرار بگیرند و همه مسلح بخواهند، بجنگند و کوچکترین دعوایی، توهینی، سخن درشت و ناراحتی بوجود نیاید.
منبع: سخنان سردار قاسم سلیمانی در دهمین کنگره بزرگداشت شهدای استان کرمان