هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_پنجم👇👇👇👇
✅ 1- زیارت عاشورای غیر معروفه به نیابت از بقیه الله الاعظم عج
✅ 2- تلاوت سوره والفجر هدیه به اباعبدالله الحسین علیه السلام
✅ 3- هر روز 100 مرتبه سوره توحید هدیه به شهدایی که از شهدای کربلا معرفی می شوند
✅ 4-یکبار در طول این چله خواندن نماز امام حسین علیه السلام
#مراقبه_عملی👇
✅5- تاکید و انس معنوی عمیق بیشتربه حجاب فاطمی ،وتاسی به حضرت زینب سلام الله علیها
همان چیزی که خواسته و وصیت همه ی شهدای مابود.
سلام علیکم
هشتمین روز از چله✨ بیست و پنجم ✨ از اصحاب الحسین سر سفره
💫بریر بن خضیر 💫 هستیم.
بریر از قبیله بنو مشرق -تیره ای از قبیله همدان- بود;قبیله ای که امیر مؤمنان در باره آن فرمود: «اگر دربان بهشت باشم، اجازه ورود بدیشان می دهم و خوش آمدشان خواهم گفت » ابن خضیر در کوفه می زیست و از بزرگان آن شهر به شمار می آمد. استادفن قرائت در کوفه بود. در عبادت سرآمد مردم شمرده می شد. وزهد و بی علاقگی به دنیا او را از تعلقات جدا کرده بود. به دوراز چشم جاسوسان، راه مکه پیش گرفت. علاقه و عشق به امام(ع) اورا از دیار خود غافل کرده بود. پشت به کوفه و روی به قبله آمال حسین(ع) می رفت. با این که از سنی بالا برخوردار بود،چون جوانان شاداب به نظر می رسید. او که چون بسیاری از کوفیان بر دوراهی امتحان واقع شده بود، راه سعادت را برگزید; سعادت دیدار حسین و جهاد و شهادت در کنار او.بالاخره عبادت و زهد صحیح او را یاری داد و در میان راه یا درمکه به قافله حسینی پیوست; قافله مخلصانی که فقط برای خدا وزنده داشتن دینش به راه افتاده بودند. وقتی چشمان بریر به چهره زیبا و دلربای سالار شهیدان افتاد،اشک شوق از آن سرازیر گشت. یاد امیر مؤمنان علی(ع) افتاد که بیست و پنج سال قبل یاری اش کرده بود. با آغوش گرم قافله مورداستقبال قرار گرفت و منزل به منزل همراه امام حرکت کرد
طبری و ابن اثیر از او با لقب سیدالقّراء و ابن بابویه و فتال نیشابوری با عنوان سرآمد قاریان مردم روزگار خویش یاد کردهاند.
کتاب منسوب به بریر
به نوشته مامقانی بریر دارای کتابی به نام القضایا و الاحکام است که مطالب آن را از قول امیرالمؤمنین علی و امام حسن (ع) نقل کرده است.
مامقانی این کتاب را از اصول معتبر شیعه دانسته،
هفت روز بود که به کربلا کوی شهادت رسیده بودند. روز نهم ماه محرم بود و دشمن آماده مبارزه. بریر شاهد بود که امام برای شهادت آماده می شود. او، که شور و شعف تمام وجودش راگرفته بود، با عبد الرحمن بن عبد ربه مزاح می کرد و می خندید.عبد الرحمن گفت: مرا به حال خود واگذار; به خدا قسم، لحظه لحظه مزاح نیست. او، که مقام خود را نزد خدای سبحان می دید، در جواب گفت: به خدا قسم، بستگان من همه می دانند که هرگز اهل شوخی نبوده ام;ولی سوگند به خدا، از آینده خود خوشحالم. به خدا، میان ما وحور العین فاصله باقی نمانده است. تنها مانع، حمله و شهادت است که دوست دارم به زودی محقق شود.
چون عطش حسين(ع) و يارانش به اوج رسيد، برير از امام(ع) اجازه خواست که با دشمن حرف بزند، امام اذن داد و او رفت و نزديک دشمن ايستاد و فرياد زد: اي مردم! همانا خدا محمد(ص) را به حق، بشير و نذير مبعوث فرموده و با اذن خود به سوي خدا دعوت کرد و چراغي روشنگر بود.
اين آب فرات است که وحوش و حيوانات صحرا از آن استفاده ميکنند آيا رواست پسر رسول خدا(ص) از آن محروم شود؟ آيا پاداش خدمات محمد(ص) اين است؟
گفتند، اي برير! حرف بسياري زدي! بس کن به خدا به حسين(ع) آب داده نخواهد شد. امام فرمود: اي برير بس است. سپس خود حضرت نيمخيز شد و بر شمشيرش تکيه کرد و خطبهاي ايراد فرمود و طي آن ضمن معرفي خود بر فناي دنيا و عدم فريفته شدن به آن را به مردم گوشزد کردند و لشکر عمرسعد را به پيروي از قرآن و دستورات پيامبر(ص) سفارش نمودند.
هنگامي که برير اذن ميدان گرفت و هماورد طلبيد، يزيدبنمعقل از ديرباز با او آشنا و رفيق بود از لشکر عمربن سعد بيرون آمد تا با برير بجنگد.
يزيدبنمعقل از روي دشمني و کينه به برير گفت: آيا به ياد داري که يک روز در قبيله بني لوذان با هم بوديم و تو گفتي که عثمان بن عفان خود را به کشتن داد و معاوية بن ابي سفيان گمراه است و ديگران را نيز گمراه ميکند و تنها عليبنابيطالب(ع) امام به حق است و رهبر فقط اوست، برير با افتخار فرياد زد: آري اين عقيده من است، يزيد بن معقل، برير را دروغگو خطاب کرد، آن دو بعد از اين مناظره با يکديگر مباهله کردند و از خدا خواستند که دروغگو را نفرين کند و بکشد و به جهنم واصل گرداند و سپس با يکديگر به نبرد برخاستند که در پايان نبرد، برير ضربتي بر يزيد زد که او کشته شد و به جهنم واصل گرديد.
اين مرد مجاهد، عاشق و فدايي حسين که قاري و معلم قرآن بود و در مسجد کوفه به بسياري از مردمان قرآن ميآموخت و راه سعادت را در حريم ولايت يافته بود، بعد از شجاعت بسيار و جانفشاني در راه حسين(ع) با حمله دسته جمعي دشمنان به شهادت رسيد
در حین نبرد بریر با رضی بن منقذ، بریر او را بر زمین کوبید، رضی از یاران خود کمک طلبید کعب بن جابر بن عمرو اسدی به یاری او شتافت.
عفیف بن زهیر (که خود از سپاهیان ابن سعد بود) فریاد زد: «این مرد بریر بن خضیر قاری است که در مسجد کوفه مینشست و ما را قرآن میآموخت»؛ اما کعب توجّهی نکرد و با نیزهاش به بریر حمله کرد و او را به شهادت رساند.
همسر یا خواهر کعب بن جابر، قاتل بریر، در بازگشت به او گفت: دشمنان پسر فاطمه را یاری دادی و سرور قاریان را کشتی و کاری بسیار زشت انجام دادی. به خدا سوگند که دیگر یک کلمه هم با تو سخن نخواهم گفت. در برخی از منابع آمده بریر به میدان رفت و جنگید و پس از به هلاکت رساندن سی نفر از دشمنان به دست بجیر بن اوس ضبی به شهادت رسید.