eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا فرمودند که سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان به تعبیر مقاممعظّمرهبری، ما از کشورهایی که خطّ مقدّم جبهه اسلام در اروپا هستند، غفلت کردیم. این کلام ایشان خیلی عمیق است. آنجا باید خیلی تلاش فرهنگی بشود. بههمین خاطر شهید نوّاب، دو سال آخر عمرش را با همه مشکلات، بهطور کامل، در آنجا صرف کرد. ایشان در بوسنی، فردی شناختهشده بود و شهادتش هم پیشبینی میشد. یک قضیه خیلی زیبا در سفر آخر ایشان در سال 73 اتّفاق افتاد. زمانی که قبل از سفر، برای خداحافظی خدمت مقاممعظّم رهبری رفته بود، بعد از فرودگاه به من زنگ زد و گفت: «وقتی رفتم خدمت آقا، آقا فرمودند که سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان. نمیدانم منظور حضرت آقا چیه؟ آیا رزمندگانی که در بوسنی میجنگند را اصحاب سیّدالشهداء میدانند یا چیز دیگری است؟» سفر آخر ایشان بود و دیگر برنگشت.
هرچه از کانال بچّه هایی که در بوسنی بودند تلاش کردیم اطّلاعی از ایشان به دست بیاوریم، نشد. تا اینکه بنا به دستور مقامات جمهوری اسلامی و خصوصاً مقام معظّم رهبری، فشار روی دولت کرواسی آمد که سرنوشت ایشان مشخّص شود. در اثر این فشارها از جمله لغو سفر تیم فوتبال ما به کرواسی و لغو راه و ترابری به آنجا، دولت کرواسی به گروههای افراطی که در خاک بوسنی بودند، فشار آورد و نهایتاً خبر دادند یک نفر را با این مشخّصات دستگیر کردهاند و بعداً هم به شهادت رسیده است. گروهی از سفارتخانه به سارایوو میروند که دو نفر از این بزرگواران هم که برای تحویل جنازه رفته بودند، در راه برگشت به شهادت میرسند. نهایتاً جنازه ایشان را از خاک درمی آورند و مشخّص میشود که بعد از شکنجه، با شش گلوله به شهادت رساندهاند. در فیلمی که از جنازه ایشان دیدم، معلوم بود با اینکه ده روز از شهادتش گذشته، ولی هنوز از زخمها خون می آمد. همانجا در قسمت مسلماننشین شهر موستار، پیکر ایشان را تحویل می گیرند، غسل می دهند و نماز می خوانند. بعدها در همان محلّی که بر بدن ایشان نماز خوانده شد، یک یادبود و آبخوری ساختند. این یادبودها در بوسنی زیاد است. در کتاب یکی از کسانی که از بوسنی دیدار کرده، خواندم که در بوسنی، سیصد آبخوری هست که اینها را مردم به یاد شهدای کربلا ساخته‌اند. بعد از شهادت ایشان، خانواده به دیدن آقا رفتند. آقا هم نکات خیلی خوبی بیان فرمودند که شاید نوارش در اختیار دفترشان باشد. خیلی از شهید تعریف میکردند. مقاممعظّم رهبری، کمتر برای شهدای روحانی خارج از کشور، پیام داده است. برای ایشان پیام دادند.   رهبر در پیامی به مناسبت شهادت این طلبه بسیجی مرقوم فرمودند: «شهادت طلبه بسیجی سرافراز حجت الاسلام سیدمحمد حسین نواب برای ملت ایران که حضور خود را در اقصی نقاط جهان برای دفاع از حق و حقیقت با چنین حوادث برجسته ای به اثبات می رسانند مایه افتخار و سربلندی است.»
هدیه به ارواح طیبه ی شهدا ی کربلا🌷 شهید سید محمد حسین نواب🌷 صلوات
✅ امام خامنه‌اى [مدظله‌العالى]: 🔻#تقوا پیشه کنید. «تقوا»، یعنی #ملاحظه همه کارهای صادر از خود. 🔸هر #کاری که می‌کنید، #مراقب باشید که چه می‌کنید. 🔺هر #سخنی که می‌گویید، هر #اقدامی که می‌کنید، هر #تصمیمی که می‌گیرید، توجّه کنید که این #سخن و این #اقدام و این #تصمیم، به زیان #انسانیت، به زیان #جامعه، به زیان #آخرتِ خودتان و به زیان #دین خودتان نباشد؛ این تقواست. @shia_leaders
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمال مستحبی پانزدهمین روز از چله ی شهدا ی حسینی را از طرف 🌷 شهیدی که غرور آمریکایی ها را شکست 🌷شهید نادر «حسین » مهدوی🌷 تقدیم می کنیم به ساحت مقدس خانم حضرت زینب سلام الله علیها
نادر مهدوی نام پدر: علی بسريا ولادت: 14 خرداد 1342 شهادت: 16 مهر 1366 محل شهادت: خليج فارس/ ناو جنگی "يو. اس. اس. چندلر" آمريكا نحوه شهادت: شكنجه توسط نيروهای آمريكايی آرامگاه: گلزار شهدای روستای بحيری/ استان بوشهر
شهید نادر مهدوی” ( حسین بسریا) در ۱۴/۳/۱۳۴۲ ه- ش در خانودهای مستضعف امّا متدیّن و پرهـیزکار در روستای نوکار “، از توابع دهستان بحیری” در شهرستان دشتی” واقع در استان بوشهر” دیده به جهان گشود. او ششمین فرزند خانواده بود. نامش را حسین” گذاشتند تا مظلومیّت شهید کربلا را پاس دارند. تحت تربیت اسلامیِ والدینِ متدین و پرهـیزکارش، اخلاق عالیِ انسانی و اسلامی به تدریج در سرشتِ نورانی او، شکوفا میشد تا اینکه به سن ۶ سالگی رسید و راهی مدرسه شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان زائرعبّاسی” آغاز کرد و با موفقیّت به پایان رساند. در سال دوم دبستان بود که به مکتب رفت و قرآنِ کریم، این کتاب هدایتگر الهی را به مدد علاقه وافر و هوشِ سرشارِ خود، در عرض مدتِ تنها بیست و پنج روز نزد آقای علی فقیه خــتم نمود. در همین سال بود که خانواده وی از روستای نوکار، به روستای بحیری مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. شهید، پس از اتمامِ تحصیلات ابتدایی، در مدرسه راهنمایی ادب خورموج ثبتنام کرد و علاقهمندانه به ادامه تحصیل پرداخت. در این زمان، مبارزات انقلابی ملت مسلمان ایران به اوج رسیده و شور و شعور مقدّسِ ناشی از آن، تمامِ کشور را فراگرفته و همگان را تحتتأثیر قرار داده بود. شهید مهدوی، با ذکاوت و تیزبینیِ توأم با حقیقتطلبی، ضمنِ اهتمام به تحصیل، تمامی رخدادهای نهضتِ انقلابی و فـراگـیر آحاد ملت را تیزبینانه و کنجکاوانه جویا میشد و درباره آنها به کنکاشِ دقیق میپرداخت. مشکلاتِ اقتصادی، دوریِ راه از منزل تا مدرسه و به خصوص پرداختن به فعالیت‌های پیگیر و گسترده انقلابی، سبب شد تا شهید، در پایه دوم راهنمایی بهناچار، ترکِ تحصیل نماید. پس از ترک تحصیل، به جهت سامانبخشی به وضع معیشتی خود و کمک به والدینش، در مغازه ای که از ملکِ پدر و تنها بردارش فراهم ساخته بود، مشغول به کار شد و در کنار کار ، فعالیت‌های انقلابی خود را نیز کماکان با بصیرت و علاقمندیِ فراوان، دنبال کرد. انقلاب که پیروز شد او در تاریخ ۵/۹/۱۳۵۸ به عنوان بسیجیِ ویژه، به عضویت بسیج درآمد و از آن تاریخ تا زمان شهادت، تمام زندگی خود را مصروفِ تحقّق اهداف والای اسلام و انقلاب اسلامی نمود و لحظهای در این راه، نیاسود.   با شروعِ جنگِ تحمیلی، کار را رها کرد تا عملاً هیچ مانعی در راه فعالیت‌های شبانهروزی و خستگیناپذیرش در مسیر خدمت به نهالِ نوپای انقلاب شکوهمند اسلامی، وجود نداشته باشد. از همینرو با عزمی مصمّم به خانوادهاش گفت: با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه میهن اسلامیمان ایران، من دیگر حاضر به ادامه فعالیت در مغازه نیستم و به هر طریقی شده باید وارد عرصه خدمت در جبهههای جنگ شوم.” در این هنگام، او نوجوانی هفدهساله بود. پس از آنکه اولین کاروان رزمندگان اسلام از شهرستان دشتی، آماده اعزام به بوشهر، جهت گذراندن آموزش نظامی شد، شهید مهدوی اصرار فراوانی داشت که در این کاروان، حاضر باشد اما به دلیل سن کم، از حضور او ممانعت به عمل آمد. برادر ش آقای حاجحسن فقیه در زمره اعضای اولین کاروان رزمندگان اسلام، اعزامی به نیروگاه اتمی بوشهر جهت گذراندن آموزش جبهه بود. شهید نادر، در طی مدتی که برادرش در بوشهر آموزش میدید، همواره به دیدنش میرفت و از این رهگذر با اشتیاق فراوان در برخی از کلاس‌های آموزشی حضور مییافت و با تمامِ وجود، به انگیزه کسب توانمندی جهت دفاع از کیان نظام اسلامی، به فراگیری فنونِ نظامی، همت میگماشت. شهید مهدوی”به دلیل اشتیاقِ زیادی که به پوشیدن لباس مقدّس پاسداری داشت، در صدد استخدام در نهاد انقلابی سپاه برآمد و در مورّخه ۱/۲/۱۳۶۰ رسماً در این نهاد مقدس، استخدام گردید. در این تاریخ، او به پادگان آموزشی شهید عبدالله مسگرِ شیراز اعزام شد و آموزش اولیه پاسداری را در این پادگان، گذرانید. پس از آن، به عنوانِ اولین مأموریت، پس از کسب افتخار پاسداری، در مورّخه ۲۱/۵/۱۳۶۰، به تهران اعـزام شد و تا تاریخ ۲۰/۷/۱۳۶۰، در جهت مبارزه بیامان با گروهک‌های ملحد و منافقینِ از خدا بیخـبر، خدمات شایانی را به انجام رسانید. پس از بازگشت از تهران و قبل از انجام عملیات طریقالقدس، که منجر به آزادسازی بستان گردید، شهید مهدوی مأموریت یافت تا برای اولین بار عازم جبهه شده، به همکاری با سپاه اهواز بپردازد. برادر شهید، آقای حاجحسن فقیه، در اینباره میگوید: اولین باری که به جبهه اعزام شد، من تا چغادک او را مشایعت کردم و در وی چیزی جز عزم راسخ، عقیدهای تردیدناپذیر و احساسِ تکلیف در برابر خدا و دین، نیافتم.” امّا خاطره اولین حضور در جبهه را از زبانِ خودِ شهید، بخوانیم: پس از اعزام به جبهه، جهت انجام عملیات طریقالقدس، آماده میشدیم و در این رابطه میبایست چند روزی را در اهواز میماندیم. در یکی از این روزها سیلوی اهواز منفجر گردید. در کنار سیلو، یکی از انبارهای حاوی قطعاتِ ماشینآلات و موتورسیکلت‌های سپاه قرار داشت که
جریان اعزام طرح لبیک یا امام” در سال ۱۳۶۳، شهید مهدوی به عنوان مسؤول، همراه با رزمندگان اسلام اعزامی از جزیره خارک، عازم دشتعباس گردید و در آنجا مسؤولیت فرماندهی گروهان را به عهده گرفت. پس از آن، گروهان دریاییِ ناوتیپ امـیرالمؤمنین(ع) را بنیانگذاری کرد و خود، فرماندهی این گروهان را عهدهدار گردید. فعالیت‌های پیگیر و شبانهروزیِ شهید، در زمینه نظمبخشی و تربیتِ نیروهای عضو این گروهان دریاییِ تازهتأسیس، سبب شد تا ایشان بتواند گروهانی نمونه و صددرصد آماده را جهت شرکت در هرگونه عملیات، مهیّا نماید. با شروع عملیات بدر در تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۶۳ با رمز یا فاطمه الزّهراء(س)، شهید مهدوی با گروهان دریاییِ تحت امر خود، فعّالانه و با رشادت تمام، در این عملیات شرکت جست و حماسههای به یادماندنی را از خود به نمایش گذاشت. پس از پایان موفقیتآمـیز عملیات بدر، چندروزی به مرخّصی آمد و پس از آن، مجدداً در سپاهِ بوشهر، به ادامه خدمت پرداخت. شهیدمهدوی که تا آن زمان، تجارب فراوانی از حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل به دست آورده بود، تصمیم به تشکیل ناوگروه دریایی گرفت و آن را ذوالفقار” نام نهاد. ناوگروه دریایی ذوالفقار، وابسته به منطقه دوم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و شهید تا زمان شهادت، فرماندهی آن را به عهده داشت. تشکیل این ناوگروه، بیتردید نقطه عطفی در کارنامه دفاعی ایران در دوران افتخارآمـیز دفاع مقدس به حساب میآید؛ چرا که با تشکیل آن، نیروی دریایی ایران، جانی تازه و ابهّت و صلابت خـیرهکنندهای یافت و پشتوانه مستحکمی نصیب ماشین جنگی ایران گردید. مدتی قبل از شروع عملیات غرورآفرین والفجر۸ که دستآورد بزرگ آن، تصرف فاو و فلج شدن نیروی دریایی دشمن بود، شهیدمهدوی با همه توان و باتلاش و مجاهدتی شبانهروزی، به آمادهسازی و انسجام ناوگروه پرداخت و سرانجام، این یگان رزمی تازه تأسیس را جهت شرکت در عملیات والفجر ۸ و انجام موفّقیتآمـیز مأموریت، به سطح آمادگی صددرصد رسانید. مسؤولیت شهیدمهدوی در این عملیات، تدارک نیروهای رزمی به وسیله شناورهای ناوگـروه بود که آن را به نیکوترین وجه، انجام داد. بعد از پایان عملیات، شهیدمهدوی کماکان در منطقه عملیاتی باقی ماند تا در زمیـنه حفظ و نگهداری فتوحات نیروهای اسلام، به فعالیت بپردازد. پس از آن، سپاه در مناطق عملیاتی والفجر ۸، شروع به فعالیت‌های تازهای نمود که از جمله آنها میتوان به ردگـیری ناوها و ناوچههای دشمن، جلوگـیری از فعالیت نیروی دریایی عراق و نیز مینگذاری در کانال خورعبدالله اشاره نمود که شهیدمهدوی در تمام این اقدامات، حضور فعال و مؤثّری داشتند. پس از آن، عملیات کربلای۳ در مورّخه ۱۱/۰۶/۱۳۶۵ آغاز شد که منجر به فتح اسکله و پایانه نفتی الامیه عراق گـردید. حضور فعالانه شهید در این عملیات، بسیار مؤثّر واقع شد. شهید، پیشنهاد کرد جهت بالارفتن سریع از سکوها، پلّههای آلومینیومیِ سبک، تاشو و قابلِ حمل ساخته شود. این پیشنهاد پذیرفته و اجرایی شد و تأثیر به سزایی در کسب موفّقیت‌های سپاه در این عملیات داشت. آقای فقیه برادر بزرگوار شهید دراین‌باره می‌گوید: یادم هست قبل از عملیات کربلای ۳، حسین (نادر) آمد پیش من و قضیه عملیات را گفت و پرسید: به نظر شما که خیلی به این کشورهای عربی خلیج‌فارس سفر کرده‌اید، برای بالارفتن سریع از اسکله الامیه”، چه کار باید بکنیم؟ فکری کردم و گفتم یک نمونه از پله‌های سبک و تاشو هست که اگر بتوانید تهیه کنـید، برای بالارفتن از اسکله، خیلی به درد می‌خورد. آنطور که بعداً برایم تعریف کرد، پیشنهاد مرا در جلسه فرماندهان عنوان کرده بود که همه قـبول کرده و در عملیات هم به آن عمل شده بود. با انجام عملیات غرورآفرین والفجر ۸ وکربلای ۳و تقویت و تثبیت هرچه بیشتر قدرت نظامی ایران در نبردهای دریایی، عرصه بر رژیم بعث عراق و به خصوص حامیان غربی او و در رأس آنها آمریکای جهانخوار تنگ گردید و آنان را با چالشی جدّی مواجه ساخت. ماشین جنگی ایران روز و بروز کارآمدتر و پرصلابت تر به پیش می‌رفت و درماندگی و اضمحلال روزافزون دشمن، هرچه بیشتر آشکار می‌گردید. در این هنگام بود که رژیم مستکبر و جنایتکار آمریکا که تا آن هنگام، در پشت صحنه جنگ قرار داشت و غالباً عراق را به عنوان پیش‌قراول به جنگ با ایران فرستاده بود، با مشاهده ضعف روزافزون قدرت نظامی عراق در برابر ایران، به ناچار به صورت آشکارا و علنی و آنهم در قالب سازمان آتلانتیک شمالی(ناتو) و به بهانه واهیِ حفاظت از نفتکش‌های برخی از کشورهای عربی وارد خلیج فارس گردید و در خط مقدم جنگ علیه ایران قرار گرفت. تصور این بود که با ورود آمریکا به خلیج‌فارس، نیروهای ایرانی اقتدار خود بر این پهنه آبی فوق‌العاده مهم را از دست خواهند داد و موازنه قدرت نظامی به نفع عراق تغییر خواهد کرد. اما شیرمردان سپاه اسلام و در رأس آنها سردار شهید مهدوی با رشادت‌ها و جا