همسر شهید
در ایام، بارداری تا جایی که مقدور بود ایشان را همراهی میکردم اما از فعالیت بی وقفه و گسترده همسرم نیز نگران بودم که مبادا به این بیماری مبتلا شده و دچار مشکل شود. وقتی که از نگرانیهایم میگفتم با آرامش خاصی می گفت: «اگر من یا تو نرویم و فعالیت نکنیم چه کسی میخواهد برای مقابله با کرونا وارد این عرصه شود؟ »
وی که چند روزی از مادر شدنش نمیگذرد و اکنون باید به تنهایی بار سنگین مسئولیت و تربیت فرزندشان «محمد هادی» را به دوش بگیرد، اظهارکرد: همسرم در تمامی عرصهها فعال بود، در بسیاری از برنامهها او را همراهی میکردم اما یکی از زیباترین صحنهها را در سالروز ولادت بانوی صبور حضرت زینب(س) مصادف با روز پرستار شاهد بودم که با تهیه شاخه های گل و هدایایی، ضمن تجلیل از پرستاران به حمایت و روحیه دهی به مدافعان سلامت میپرداخت.ایشان علاقه و ارادت عجیبی به خاندان عصمت و طهارت(ع) به ویژه حضرت زینب سلام الله علیها داشتند. در سالهای اول ازدواجمان که مصادف با سال ۹۵ و جنایات گروهک تکفیری داعش در عراق و سوریه بود، آقا مصطفی مصمم بود برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم(س) به سوریه برود اما قسمت نشد. همیشه با شوق وصف ناپذیری از آرزوی شهادت در راه اهل بیت(ع) سخن می گفت.
عمو در خواب مصطفی را می بیند که جلوی حرم حضرت زینب(س) سنگر زده و دارد از آن دفاع میکند. همسرم یک پرچم مزین به نام حضرت زینب(س) داشت که همیشه در پیاده روی اربعین همراه خود میبرد و هنگامی هم که به شهادت رسیدند همراه با پیکر مطهر ایشان به خاک سپرده شد.
از روزهای بستری بودن شهید علی دادی در بیمارستان و شرایط خودش سئوال کردم. در پاسخ گفت: نبودن آقا مصطفی در روزهایی که بیشتر از هر زمانی نیازمند به حضورش بودم خیلی سخت بود اما آرمانها و اهدافی که بر سر آنها ایستاده بود به همان میزان برایم ارزشمند بود. همسرم حاصل تربیت دینی، ارزشی و انقلابی مادری است که خود در این عرصه پیشگام است. میدانم که به آرزوی دیرینه و قلبی خودش رسیده است این مسئله قدری قلبم را آرام میکند اما رسالت سنگینی برای بزرگ کردن فرزندی دارم که از او به یادگار مانده است.
وی همسرش را فردی شجاع، مثبت اندیش، منظم، امیدوار به زندگی و پایبند به آرمانهای انقلاب معرفی کرد و ادامه داد: از ساعت ۱۱ آن شب دلشوره عجیبی داشتم با خواهر آقامصطفی تماس گرفتم تا خبری از بیمارستان بگیرم و مادر گفت: حال مصطفی خوب است. اما دلم آرام نمیگرفت نماز شب را خوانده و تا نماز صبح به راز و نیاز مشغول بودم که به یکباره خوابم برد. در رویا دیدم حال آقا مصطفی خوب شده و دارند از بخش مراقبتهای ویژه منتقلش میکنند. احساس کردم جوانتر شده است محو تماشای همسرم شده بودم که با صدای آیفون بیدار شدم و مادر خبر شهید شدنش را به من داد.
همسرشهید روایتی تأملبرانگیز از آگاهی داشتن شهید «علیدادی» از شهادتش را تعریف می کند و می گوید: یکی از دوستان مصطفی در دفاع از حرم آلالله به شهادت رسید و دیگری نیز مدافع وطن شد. زمانی که تصاویر این دو شهید بزرگوار را کنار هم قرار دادند، مصطفی گفت «نفر سوم از این جمع که به فیض شهادت نائل میشود، من هستم». همین اواخر هم کار تازهای را شروع کرده بود. دوستانش میگویند که از مصطفی خواستیم برای کار جدیدش شیرینی دهد، اما در پاسخ با تبسم جواب داد: «چندوقت دیگر شیرینی شهادتم را بهشما میدهم».
درزمانی که همه در خواب غفلت خفته اند
همه ی کاخ نشینان دست زغیرت شسته اند
عده ای هستند برای دین و ایمان جان دهند
دست از دنیا کشیده جان به جانان می دهند
لذت دنیا برای این عزیزان تلخ شد
چونکه جنت رابدیدند این جهان چون زهر شد
خواب از چشمان این دلیران رخت بست
تاکه ارامش دهند برهر یتیم و ناتوان و زیردست
این شهید خفته در خاک چون علی اکبرشده
جسم و جانش پاره پاره چون گل پرپر شده
چون گلویش پاره شدمثل حسین ابن علی
پاک و طاهر رفت زدنیا تاکه اربابش شود بر او شفیع
او جهادی بوده و خدمت رسان
ای خدا راهش شود راه جوانان جهان
🔺️باید بنویسید در تاریخ #جهان 🔻...
🛎زمانی که تمام #عالم ترس و وحشت از یک #ویروس را فرا گرفته بود🌍 ...
🍃و هر روز تعداد زیادی از #انسان ها به کام #مرگ کشیده میشدند🍂 ...
در #ایران🇮🇷 ، این نوادگان #روح_الله و فرزندان #سید_علی بودند✌ که #لباس_رزم پوشیده🤛🤜 و بر حسب وظیفه شرعی خود پا به #خط_مقدم مبارزه با #ویروس_کرونا شدند💚 ...
بنویسید راه ، همان راه #کربلای۴ و ۵ بود 😔...
بنویسید #ماسک ها هنوز پا برجاست و #بادگیر_ها هنوز بر تن #رزمنده ها🙌 ...
آری بنویسید فرزندان سید علی پای #انقلاب و #ایران میمانند تا پای قطره قطره ی خونشان