eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❤️ شهیدگمنام ❤️
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌شهیدی که چندین بار سنگ قبرش شکست.... 🌷 @shahidegomnam14 🌷
هدایت شده از آقا تنها نیست
✅ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢﺭﻫﺒﺮﯼ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: 🔸ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ :ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ . ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ,ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏﺍﺷﺘﺮﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻧﯿﻦ ( ﻉ) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻪﮔﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ,ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ .ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ ﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯽ. ✨اللهم احفظ قاعدنا الامام خامنه ای✨ 🆔👇👇👇 @agha_tanha_nist
هدایت شده از میز نیوز
بعثت پیامبر انکار شد، غرب آسیا مسلمان شد ولایت علی انکار شد، ایران مظهر تمدن شرق، شیعه شد عاشورای حسین انکار شد، نهضت خمینی در ایران شکل گرفت 🔸حسین_فهمیده رو انکار میکنند، فرهنگ فهمیده به مدیترانه رسیده 🔹دمتون گرم، فقط شهید حججی رو هم انکار کنید که اسرائیل رو بترکونیم و تمام(: @ansoyesiasat
هدایت شده از میز نیوز
👤 توییت استاد #رائفی_پور درباره جوسازی های اخیر رسانه های معاند علیه شهید #حسین_فهمیده @ansoyesiasat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ سلام علیکم نهمین روز از🌷چله نهم🌷 اعمال مستحبی امروزمان را به از شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها ❣️سيد جمشید صفویان❣️ می کنیم محضر نورانی ☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️ و از حضرتش می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛ ✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را گردانند و ✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم ان شاء الله
یادی از آنانكه از «دريا» به «آسمان» رسيدند شهید سید جمشید صفویان  سرداری که می گفت : ((عشق فاطمه در این جانها شعله ور است)). به دنیا که آمد اسمش را گذاشتند سید جمشید. اسم پدر بزرگش بزرگ که شد قبول نمی کرد . می گفت : مرا سید حسین صدا کنید. از پنج سالگی نماز می خواند. معمولا هم با پدرش به مسجد می رفت. پدرش بنا بود. مداح اهل بیت هم بود. بنایی و مداحی را از پدرش آموخت. انقلاب که پیروز شد، به کمیته پیوست. شب و روز نمی شناخت. بعدها پیشنهاد مسئولیت در شهر به او داده شد هم کمیته هم جاهای دیگر،اما نپذیرفت می گفت : امام فرموده جنگ در راس امور است. در فتح المبین دست راستش مجروح شد، تقریبا قطع شده بود. حین آموزش نیروها هم دوباره دستش شکست، مدتها بی حس بود. عید سال 63 بود . همه جمع شده بودیم جلوی تلویزیون تا پیام امام را بشنویم. جای سید جمشید بد جور خالی بود. عید کنار نیروهایش مانده بود. پیام امام که تمام شد ماتمان برد. قبل از پیام رئیس جمهور، سید جمشید بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و از طرف رزمنده ها سال نو را تبریک گفت. از آن روز به بعد بچه ها به شوخی به سید می گفتند : ولیعهد امام. ********** خواب دیده بود که به کاخ صدام رسیده است، رفته بود که او را بکشد. یادش آمد امام فرموده : صدام باید خودش را مثل هیتلر بکشد. منصرف شده بود، حرف امام برایش حجت بود حتی در خواب. ********** تو را به جان جدم برو آنجا که باید... سید داشت با خمپاره نجوا می کرد. در خط پدافندی پاسگاه زید. خمپاره را بوسید آن را در قبضه گذاشت. مسیر خمپاره را دنبال کردیم... صدای انفجار و دود آتش بلند شد. انبار مهمات را زده بود. ********** می گفت : دوست دارم مفقود الجسد باشم یا طوری باشم که قابل شناسایی نباشم... مگر من از مولایم حسین یا علی اکبر او عزیزترم. همان شد که می خواست. هفتاد روز مفقود بود، صورتش از بین رفته بود.از جراحت دستش شناسایی شد.
دو نفر ، یک شب، یک خواب   تصویر اول :  غروب آخرین روز حضور سید جمشید در منزل سید،گوشه ای ازاتاق نشسته است و زل زده است به دختر کوچکش و بی مقدمه می گوید :«دوست دارم برای آخرین بار، سیر او را نگاه کنم». همسرش می پرسد : «چرا آخرین بار؟» و سید زمزمه می کند که « به دلم گواهی شده است آخرین باری است که به خانه بر می گردم» تصویر دوم : همان شب در عالم خواب صدایی به همسرش می گوید :«سید شهید شده است». همسرش بلند فریاد می زند و ناله می کند. در این بین زنی قدخمیده را می بیند که به دلداریش می آید و آرام برایش نجوا می کند که:«فرزندم. برای پایداری اسلام باید از همه چیزمان بگذریم و عزیزترین ها را تقدیم خدا کنیم» سپس شروع می کند از مصیبت هایی برایش حرف زدن. برای همسر سید یقین حاصل می شود که ایشان، حضرت زینب (س) است و با شنیدن حرف های ایشان درد خود را از یاد می برد. تصویر سوم : چند لحظه بعد از تصویر دوم سید همسرش را بیدار می کند و دلیل آشفتگی اش را می پرسد. اما چشمان سید نیز پر از اشک است و علت آن را خوابی که دیده عنوان می کند. همسرش با گریه شروع می کند خوابش را تعریف کردن و شانه های سید به آرامی تکان خوردن لب های همسر تکان می خورد.سخن که به آخر می رسد، سید می گوید « آنچه را که تو در خواب دیدی لحظاتی پیش برای من اتفاق افتاد» آخرین تصویر صدای گریه سید اتاق را پر کرده است. سردار شهید سید جمشید صفویان در عملیات کربلای ۴ و در مورخ ۴/۱۰/۶۵ کربلایی شد و مزار مطهرش در شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است
عملیات کربلای 4 کربلایی بود که به چشم خود دیدیم . هم از آن رو که بچه ها در مظلومیت به شهادت رسیدند و هم به دلیل آنکه شهادتشان در اوج گمنامی بود . شهدای این عملیات که در شب دی ماه 1365 در جزیره بوارین با رمز مقدس یافاطمه الزهرا(س) آغازشد به جاودانگی شهادت و قرب به حق رسیدند آنهم در حماسه ای که با خیانت منافقین و همکاری شان با ارتش بعث عراق به غریبانه ترین شهادتها گره خورد و هنوز یاد آن مظلومیتها دلها را به آتش می کشد. ... و سردار شهید سید جمشید صفویان از فرمانده غواصان یکی از گردانها ی عمل کننده در این عملیات از شهدای صادق و مخلصی است که پیش ار شهادت به او الهام شده بود که این ، آخرین عملیاتی است که در آن شرکت می کند . حکایت ساعتهای آخرین دیدار " سید" ، خواندنی است :
سوم دی ماه 1365 - فرودگاه آبادان . سالن فرودگاه شلوغ و عده ای آماده می شوند تا پرواز کنند . این پرواز با پروازهای ذیگر فرق دارد چون این مسافران مقصدشان بهشت است ! و در برج مراقبت فرودگاه چه خبر است ؟ اینجا برج مراقبت یا اتاق فرماندهی گردان بلال است ، شلوغ تر از هر روز و سید جمشید متفاوت تر از همیشه . کسانی که سید جمشید را می شناختند ، شخصیت چند وجهی او را بخوبی بیاد دارند . انسانی با ویژگی های خاص : از بعد مدیریت بسیار توانا . هر کجا که لازم بود تا گرهی را از مشکلات بگشاید با تدبیر خود حل مشکل می نمود . از بعد نظامی ، فرماندهی آگاه و توانمند ، بگونه ای که آموزش نیروهای گردان از حیث ماموریت های متعدد و مختلفی که بعهده اش بود را برنامه ریزی و اجرا ء می کرد . هرگاه گردان در مناطق خشکی ماموریت داشت انواع رزم های متناسب با نوع ماموریت گردان را برای نیروها طراحی می کرد . ماموریت گردان آبی خاکی که می شد خود مربی شنا و قایق رانی آ نها می شد . در کربلای چهار خود مسئولیت آموزش غواصی به نیروهای گردان را عهده دار شد . شاخص ترین ویژگی شخصیتی سید جمشید ، بعد فرهنگی او بود ، آگاهی وی نسبت به معارف دینی و کلام شیوای او در بیان آموزه های دینی چنان بود که اگر ساعت ها صحبت می کرد سخنش شنونده را جذب خود کرده موجب خستگی کسی نمی شد . چهره خندان سید جمشید حتی در سخت ترین شرایط کاری و جنگی را همه بچه های گردان بلال بخوبی بیاد دارند . اگر چه در موقع آموزش نظامی جدی و محکم برخورد می کرد ولی بلافاصله با تبسمی و لطیفه ای خستگی را از تن بچه ها بیرون می آورد .
... عملیات کربلای چهار برای سید جمشید ، فصل رسیدن بود . وقتی به آن طرف اروند رسیدیم روی موانع دشمن توقف کردیم تا بچه های تخریب راه را باز کنند . دشمن بشدت منطقه را زیر آتش گرفته بود . با هواپیما بمب منور انداخت و آسمان مانند روز روشن شده بود . نفرات جلویی ستون یکی یکی تیر می خوردند یک لحظه صدای تیری آمد و برگشتم نگاه کردم تیر به سر سید جمشید اصابت کرد و او بدون اینکه سخنی بگوید به شهادت رسید . قرار بود سید جمشید در نوک گروهان غواص حرکت کند و از طریق بی سیم با فرماندهی گردان در تماس باشد . کم کم هوا رو به تاریکی گذاشت و با اعلام حرکت ، غواصان به آب زدند سید لحظه به لحظه حرکت خود را گزارش می کرد . ساعتی گذشت درگیری شروع شده بود وقتی با بی سیم غواص ها تماس گرفتیم ، بجای سید جمشید حاجی محمد سعادت صحبت کرد ! از سید پرسیدیم گفت : سید جمشید هم رفت ! به ساحل دشمن که رسیدیم در کنار معبری که توسط غواصان باز شده بود جنازه غواصی افتاده بود ، حسین موتاب در حالی که مجروح شده بود گفت : این جنازه سید جمشید است ... سید ، آرام در میان چولان ها در کنار ساحل اروند خوابیده بود. " سید " در چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ که از دریا به آسمان رفت، ۲۴ سال و اندی از خدا عمر گرفته بود. ولی حقیقت این است که او سالها بود که دل به آسمان داشت و ذره‌ای به این کره خاکی، وابسته نبود.
وصيت‌نامه شهید: نجاة منك يا سيد الكريم نجبنا و خلصنا بحق بسم الله الرحمن الرحيم سلام و درود بيكران خداوند به روان پاك پيامبر بزرگ اسلام و اولاد و اصحاب خداجوى و راه يافته‌اش، رحمت بى‌پايان خداوند بر شهيدان بزرگى كه سوار بر مركب خون بر سپاه سياهى هجوم برده با گلوله و تكبيرشان سياهى شب را شكافته و نور فروزان توحيد را در برابر ديدگان متعجب مردم گمراه و گمگشته به نمايش گذاشتند «و ما كان لنفس ان تموت الا باذن الله كتابا مؤجلا و من يرد ثواب الدنيا نؤته منها و من يرد ثواب الاخرة نؤته منها و سنجزي الشاكرين». عزيزان من، مرگ سرنوشت جميع انسانهاست و زمان مناسب آن به دست خداى انسان هاست و انسان سرانجام در كام مرگ فرو خواهد رفت و دنياى گذرا را وداع خواهد گفت؛ خوب و بد، فقير و غنى، سلطان و رعيت، بزرگ و كوچك، گمراه و راه يافته خواهند مرد و در تنگى وحشتناك و ترسناك لحد همنشين اعمال خويش خواهند شد و قبر انسان يا باغى از باغهاى بهشت است و يا گودالى از گودالهاى پر از آتش و عذاب جهنم و سپس اسرافيل در صور دميده و مردگان زنده شوند و قيامت قيام خواهد كرد وآن روز واى بر آن بيچارگانى كه در زندگى دنيوى در صور نفس خويش ندميده و مهار آمال و اعمال خويش را در كف نگرفته‌اند. آرى در آن روز سخت كه روز «يوم تبلى السرائر» است و روز خروج انفال زمين. واى به حال آنان كه پرده لجاجت و جهالت بر چشم و گوش و قلب خويش كشيدند و دنياى بى‌ارزش را به سرنوشت نيك ابدى و هميشگى خويش خريدند كه در آن روز مانند تاجران ورشكسته و مسافران كشتى شكسته در كمال خسران آرزو مى‌كنند كه «انا انذرناكم عذابا قريبا يوم ينظر المرء ما قدمت يداه و يقول الكافر يا ليتني كنت ترابا». عزيزان من، بر امواج دريا و ابرهاى آسمان خانه نسازيد و فريب خروش و بزرگى اين و بلندى و تندى آن را نخوريد كه تا اسفل السافلين به سقوطتان مى‌كشانند و از مرتبه بلند احسن التقويم محرومتان مى‌سازند. مردم، عزت واقعى آن است كه سر تسليم و رضا به آستان مقدس حضرت حق فرود آورده و وجود را وجود او دانسته و در اوج درد و رنج از عمق جان حمد و سپاس او را به جاى آورده و فرياد بزنيد كه «الهى كفى بى عزا ان اكون كل عبدا و كفى بى فخرا ان تكون لى ربا» و بدانيد كه جز اين هر كس بجويد در فنا ضلال است؛ پس «من اعتز بغير عزالله اهلكه عزه»، به هر حال اقامه نماز كنيد تا يكتاپرستتان خوانند و روزه بگيريد تا از عذاب و آتش قهر خدا در امانتان گيرد و صدقه بپردازيد تا سپر بلايتان گردد و در راه خدا با مال و جان خود به جنگ و جهاد برخيزيد تا از خاصان محبوب او شويد و از دروازه بزرگ شهادت وارد بهشت گرديد. چون وقت كم است و ما هم آماده حركت به منطقه هستيم، از همه شما خداحافظى كرده و التماس دعا دارم ضمنا پدرم را وصى خود در امورات بعد از خود قرار مى‌دهم.  و على الله فليتوكل المؤمنون. سيدجمشيد صفويان 19/2/65