17.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️سلام و صلوات خداوند بر
🕊️حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
به نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️ سید محمد موسوی ناجی❣️
شهید مدافع حرم عسکریین
▪️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم▪️
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
تسلیت
تسلیت
امام زمان (ع)
تسلیت ای بقیة الزهرا (ع)
هدایت شده از کانون
✅مصطفی هراسان از خواب بیدار شد
پرسیدم چیشده؟
گفت خواب دیدم رویه تپه ایستاده ام امام زمان را دیدم .
اقا دست رو شانه ام گذاشت و گفت مصطفی از تو راضی هستم.
ایا امام زمان از ماهم راضی هست؟😔😔
✨شادی روح 🌹شهدا🌹 صلوات +وعجل فرجهم
@shomarshmakuszohur
هدایت شده از بصیـــــــــرت
🍃🌷🍃
#هزاران_نــگاه
هر طرف که مینگری #شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه میکنی؟
#سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس میکنی که در #وجودت چیزی در هم میریزد!
شهدا توانستند، آمدهایم تا ما هم #بتوانیم! ای که مرا خواندهای راه نشانم بده!
شهدا رفاقت تا قیامت!🌸🍃
﷽
سلام علیکم
پانزدهمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️سید مجتبی علمدار❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
شهید سید مجتبی علمدار
برای بهترین دوستان خود دعای «شهادت» کنید.
21 رمضان (11 دی ماه) سال 1345 در ساری به دنیا آمد
سال 1362 هفده ساله بود كه به عضویت بسیج درآمد. از داوطلبهای بسیجی بود كه به اهواز و هفتتپه و كردستان و... عازم شد و مردانه جنگید.
چند باری هم در جبهه مجروح شد یکبار از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.در عملیات والفجر 8، شیمیایی شد؛
شیمیایی نفس سیدمجتبی را هر روز تنگتر میکرد تا زمانی که دی ماه سال 75 فرا رسید، فصل خزان نوید بهار شهادت برای او سر داد و در 11 دی ماه این مرد بزرگ و ذاکر اهل بیت(ع) در بین اشکهای متداوم جوانان که در پشت درب بیمارستان دست به دعا شده بودند در لحظه اذان به دوستان شهیدش پیوست.
(روز تولد و شهادتش یکی است11 دیماه)
او در زمان شهادت 30 سال سن داشت و در جوانی رفت تا با جوانان محشور شود و شفاعت آنان را بکند.
سربهزیر و دقیق بود،
متواضع و خالص.
با رفقا برای جوانان بیكار، كار پیدا میكردند. دوست داشت عرق شرم بر پیشانی هیچ جوانی ننشیند. میگفت جوان باید توی جیبش پول داشته باشد تا جلوی دوستانش خجالت نكشد.
سر زدن به خانوادههای كمبضاعت و بیبضاعت جزء برنامههای ثابت هفتگیاش بود.
با اینكه روز در تلاش بود، نماز شبش ترك نمیشد.
عاشق زیارت عاشورا بود.
👈 نزدیكش كه میشدی ذكر «یا زهرا» از لبش میشنیدی كه یكریز بود و دم به دم.
نفس گرمی داشت و مداح اهلبیت(ع) و آنانی بود كه به خاطر اهلبیت در خون سرخشان غوطهور شده بودند.
اولین بار که صدای محزونش را میشنیدی گوئی در اعماق وجودت نفوذ میکرد و بر قلبت می نشست، بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...
بعد از جنگ، دلش كه به یاد رفقای شهیدش میگرفت، مراسم راه میانداخت و میخواند. اغلب هم شعرهای خودش را میخواند:
ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود***** احوال ما با حالت نی هم صدا بود
ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد***** این نامرادی شیوه مردم نمی شد
بیتالزهرا، مسجد جامع، امامزاده یحیی(ع)، مصلای امام خمینی(ره)، هیئت عاشقان كربلا و منازل شهدای ساری صدای پر سوز و هجران او را از یاد نخواهند برد.او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت. مظلومیت آن خاندان را صدا می زد.
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سید یکسری قوانین دهگانه برای تربیت نفسش با خود گذاشته بود تا به آنها عمل کند.
اول: شناخت و عمل به قرآن
دوم: خواندن هر روز دو رکعت نماز قضا
سوم: خواندن هر شب نماز قضا
چهارم: دو بار در هفته خواندن نماز شب
پنجم: دو بار در هفته صبحها خواندن زیارت عاشورا
ششم: فرستادن صلوات در آخرین رکوع و در تمام سجدههای نمازهای واجب
هفتم: 70 بار استغفار در 24 ساعت
هشتم: روزه گرفتن دو روز در هفته
نهم: هر روز خواندن پنج مسئله از احکام حضرت امام (ره)
و دهم: در هر 24 ساعت 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و دو بار هم برای نماز قضا.
او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطر بود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.
همسرش می گوید:یکی دوبار که درباره شهادت حرف می زد می گفت: من 5 سال الی 5 سال و نیم با شما هستم و بعد می روم. که اتفاقاً همینطور هم شد. دفعة آخری که مریض شده بود، اتفاقاً از دعای توسل برگشته بود. دیدم حال عجیبی دارد. او که هیچوقت شوخی نمی کرد آن شب شنگول بود. تعجب کردم، گفتم: آقا! امشب شنگولی؟! چه خبر است؟ گفت: خودم هم نمی دانم ولی احساس عجیبی دارم. حرفهایی می زد که انگار می دانست می خواهد برود.
می گفت: آقا امضاء کرد. آقا امضاء کرد. داریم می رویم. نزدیک صبح، دیدم خیلی تب دارد . می خواستم مرخصی بگیریم که او قبول نکرد. گفت: تو برو، دوستم می آید و مرا به دکتر می برد. به دوستش هم گفته بود: « قبل از اینکه به بیمارستان بروم بگذار بروم حمام. می خواهم غسل شهادت بکنم. آقا آمد و پرونده من را امضاء کرد. گفت: تو باید بیایی. دیگر بس است توی این دنیا ماندن. من دیگر رفتنی هستم. » غسل شهادت را انجام داد و رفت بیمارستان. هم اتاقیهایش دربارة نحوة شهادتش می گفتند: لحظه اذان که شد، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد و همه را نگاه کرد و شهادتین را گفت و گفت: خداحافظ و شهید شد …
حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و بعد از یک هفته بی هوشی کامل هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.