1_34532266.mp3
زمان:
حجم:
178.3K
مناجات با امام زمان عجل الله فرجه الشریف
#شهیدسیدمجتبی_علمدار
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
📄 جدول نهایی؛ محل های برگزاری اجتماع عظیم مردمی #عید_بیعت
📆 وعده ما: فردا شنبه ۲۶ آبان، در سراسر ایران
👥 باحضور با شکوه دراجتماع بزرگ مردمی #بیعت با امام زمان
✅ @mahdiaran
✅ #غیبت
🔴《حجت خدا》 خواه ظاهر باشد و خواه #غایب، شاهد است
۱_قول اول #امام_سجاد_ع
🔸مردمانی که در زمان #غیبت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به سرمی برند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند ، ازمردمان همه زمانها برترند.
📒بحار الانوار
۲_ قلم دوم #امام_خمینی_ره
🔸قضیه #غیبت حضرت صاحب، قضیه مهمیست كه به مامسائلی میفهماند من جمله اینكه برای همچوكار بزرگی كه درتمام دنیاعدالت به معنی واقعی اجرا بشود درتمام بشرنبوده كسی الامهدی موعود
۳_قلم سوم #علامه_حسن_زاده_املی
🔸«حجت خدا» خواه ظاهر باشد و خواه #غایب، شاهد است شاهد قائمی که هیچ گاه قعود ندارد.
بدان که فایده وجود امام، منحصر به جواب دادن سؤالهای مردم نیست
بلکه موجودات و حتی کمالات موجود به وجود آنها وابستهاند و در حال #غیبت افاضه و استفاضه او استمرار دارد، همچون خورشیدی که از پس ابرها، نور، گرما و حرارت خود را به موجودات میرساند.
🔸الهی، به حق انانی که از دیده مردم #غایبند، این غایب را در حضور بمیران!
📒الهی نامه
۴_قلم چهارم #آیـــت_الله_بهجت
🔸بیدار نیستیم، بیدار نمیشویم، که در خواب غفلت به سر میبریم. معلوم میشود لایق نیستیم که رئیس و رهبر و امام ما #غیبت نموده است.
📒در محضر بهجت
۵_ قلم پنجم #آیت_الله_انصاری_همدانی
🔸از ایشان پرسیدند که چطور می توان خدمت حضرت ولیّ عصر عجّ الله تعالی فرجه الشریف رسید؟ گفتند : وقتی حضور و #غیبت شان برای شما فرق نکند!
📒سوخته
۶_قلم ششم #حاج_سید_هاشم_حداد
🔸ظهور و #غیبت امام نباید برای تو تفاوتی کند. این توحید است ، این عرفان است
📒دلشده
۷_قلم هفتم #شهید_چمران
اگر امام زمان #غیبت کرده است، این غیبت ماست نه غیبت او...این ما هستیم که چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم که آمادگی نداریم
۸_قلم هشتم #شهید_مهدی_زین_الدین
🔸در زمان #غیبت کبری به کسی منتظر گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد،منتظر شهادت،منتظر ظهور امام زمان(عج).........
🎀💞🌸🎀💞🌸🎀💞🌸
💞🌸🎀💞🌸🎀
🌸🎀💞
#غدیردوم است امروز
این ولایت گوارایت باد ای #فرزندعلی❤️
🎀بیعتمان را این بار #عاشقانه_تر تجدید خواهیم کرد.میان رکن محبت و مقام #اطاعت.
💞دست به دامنت می شویم که دلهایمانـ❤️ را پر از #عدل و داد کنی ،که پر از ظلم و جور شده است.
🎀ای #مولای_من!
نشسته ایم،
نه❌!ایستاده ایم؛در انتظار «جاء الحق» تا در دشت #نامهربانی ها قیامتی به پا کنی👊 .
💞لحظه ها را می شماریم⌛️ در انتظار روزگار #انالمـهــــــــــدی
🌸تا چند پی نام و نشانی باشیم
❣یا در طلب #جهان_فانی باشیم
🌸حالا که رسیده وقت #بیعت با عشق❤️
❣عشق است که #صاحب_الزمانی باشیم
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
﷽
سلام علیکم
شانزدهمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️سید محمد شکری❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
#سال_نمای_زندگی
#شهید_سید_محمد_شکری
🔸۱۳۴۱؛ (۱۸آبان) ولادت در محله باب الخان کربلای معلی
🔸۱۳۵۰؛ اخرج توسط رژیم بعث از عراق به ایران به همراه سایر ایرانی های ساکن عراق
🔸۱۳۵۰؛ استقرار به همراه خانواده در یکی از کمپ های استان فارس و سپس انتقال به تهران
🔸۱۳۵۷؛ پیوستن به صف انقلابیون و تبدیل منزل به یکی از پناه گاه های مردم در روز خونین ۱۷ شهریور
🔸۱۳۵۹؛ اخذ مدرک دپیلم و اعزام به خدمت سربازی
🔸۱۳۶۰؛ شهادت برادرش سید علی
🔸۱۳۶۵؛ تسویه از گردان بهداری به دلیل توصیه اساتید دانشگاه به فرمانده گردان به اینکه سید محمد آینده درخشانی در رشته پزشکی خواهد داشت.
🔸۱۳۶۵؛ انتقال به گردان عمار لشکر در پی تسویه فرمانده گردان بهداری با این تفکر که کشور امروز به خون من بیشتر احتیاج دارد تا درس خواندنم.
🔸۱۳۶۵؛ (۱۸ فروردین) بازگشت از عملیات والفجر ۸ به پادگان دو کوهه.
۱۳۶۵؛ (۶ تیر) اعزام به همراه گردان به منطقه مهران.
۱۳۶۵؛ (۱۲ اسفند) شهادت در عملیات کربلای ۵
🔸۱۳۶۶؛ تدفین با نماز آیت الله ضیاء آبادی و به خاک سپاری اش توسط هم سنگرش شهید پلارک.
مزار: گلزار بهشت زهرا(سلام الله علیه) تهران، قطعه ۲۶ ردیف ۲۸ شماره ۲۱٫
نوشته هایش از جبهه شد کتاب « خط فکه ». نوشته هایش آنقدر شیرین بود که رهبر معظم انقلاب در حاشیه آن نوشت باید به زبان های زنده دنیا ترجمه شود. راستی ، شده است؟
کربلای پنج انتظار او را می کشید. رفته بود به کمک بچه هایی که محاصره شده بودند و خیلی هایشان هم زخمی. گفته بود می خواهم معنای ارباً اربا را بدانم. همینطور هم شد. این هم یک روایت از مادرش .
به روایت مادر
شهید محمد شکری به دبستان تشویق می رفت که بعداً اسمش به شهید فهمیده تغیر یافت. پدر ایشان کربلا که بودند کارخانه داشتند؛ اینجا که آمدیم دفتردار بودند. از صبح می رفت و شب برمی گشت. من در تمام سالهای درس خواندن فرزندانم به مدرسه سر می زدم و از درس خواندن آنها جویا می شدم. مدیر مدرسه آنها آقای اسکویی همیشه می گفت من از تنها مادری که راضی هستم ایشان است 4 تا از پسرهایش اینجا درس می خوانند. همیشه سرمی زنند و من از درس و رفتار او و فرزندانش راضی هستم.
وقتی آمدیم ایران بچه ها زبان فارسی بلد نبودند. عربی فقط می توانستند حرف بزنند. دبیرستان آنها توی خیابان صاحب الزمان بود. وقتی رفتم کارنامهاش را بگیرم مدیر مدرسه چقدر از من تشکر کرد و گفت پسر خوبی تربیت کردید. چقدر از محمد تعریف کرد. از اخلاقش، از نمراتش و ... که من خودم خجالت کشیدم و گفتم نه این بچه ها خودشان خوبند.
اخلاقی که خودم داشتم این بود که با بچه ها از شکیات نماز و احکام دینی و مسائل شرعی ... زیاد صحبت می کردم، می گفتم بخوانند و جمعه ها از آنها می پرسیدم. قبل از اینکه جنگ بشود این آیه از سوره انفال را برایشان می خواندم « یا ایها النبی حرض المومنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مئتین وان یکن منکم مئه یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون» (انفال 65) که اگر صدام حمله کرد نترسید اگر حمله شد قرآن گفته که شما پیروزید. یک شب با پدرش آمدیم منزل دیدیدم که بچه ها نیستند. گفتم حاجی بچه ها نیستند گفت هیچی نگو؛ خودت گفتی و بهشون درس دادی همه جبهه بودند. کوچکترین پسرم حسن بود که رفتم صحبت کردم که پدرش مریض است و من هم تنها هستم. از رفتن حسن جلوگیری کردم. همان سالی که امتحان می دادند قبول شدند. محمد دانشگاه تهران. رتبهاش در کنکور 6 شده بود.