هدایت شده از «به یاد شهـدای گمـنام»
#تلنگرانہ‼️
👈كاری كنيم هر روز "شهيد" شويم ...
🌺آیت الله جاودان :
کسی از من خواست که برایش دعا کنم #شهید شود به او گفتم یک چیزهایی هست که شما اگر آن بشوی صد هزار مرتبه بالاتر از شهادت است ....🌹🍃
#شرح_درتصویر👆
@shohadavamahdawiat|🌸🍃
هدایت شده از ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
فوری...
🔴 هشدار رییس ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت به مردم
رییس ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت در اطلاعیهای به مردم نسبت به اقدام برخی سودجویان برای اعلام شماره حساب بانکی برای کمک به مردم سوریه و یمن، هشدار داد.
🔴 به گزارش خبرگزاری برنا، رییس ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت، با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد: به اطلاع مردم شریف ایران اسلامی می رساند اخیرا مشاهده شده افرادی برای کمک به مدافعان حرم و مردم مظلوم سوریه به ویژه شیعیان نبل، الزهرا، فوعه و کفریا و مردم مظلوم یمن، شماره حساب شخصی در فضای مجازی منتشر کرده اند که این کار خلاف قانون و مقررات می باشد.
ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت از مردم شهیدپرور و حامی جبهه مقاومت دعوت به عمل می آورد کمک های غیرنقدی را به مراکز بسیج و سپاه در سراسر کشور تحویل نموده و برای کمکهای نقدی از دو شماره حساب زیر اقدام نمایند.
1- شماره حساب ۰۱۱۱۰۷۷۰۰۷۰۰۷ و شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۱۸۹۹۸۶۶۸۸۷ بانک ملی به نام ستاد جمع آوری کمکهای مردمی به سوریه.
2- شماره حساب ۰۱۱۰۲۱۲۷۷۵۰۰۱ و شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۱۸۹۹۹۵۸۷۹۱ بانک ملی به نام ستاد پشتیبانی مردم یمن.
ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
✅ کانال رسمی ستاد پشتیبانی #جبهه_مقاومت در ایتا و سروش :
sapp.ir/moghavematt
eitaa.ir/moghavematt
هدایت شده از آقا تنها نیست
"بسیجی ِواقعی همت بود وباکری!"
✅این شعاریست که عده ای برای تخطئه"بسیج فعلی"به زبان میاورند،غافل از اینکه حقیقت چیز دیگریست.
شهیدهمت:در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید.
#هفته_بسیج
🆔👇👇👇
@agha_tanha_nist
﷽
سلام علیکم
بیست ودومین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها.
❣️سید مهدی یحیوی❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
زندگينامه سردار شهيد سيدمهدي يحيوي
در سال 1341 پا به دنيا گذاشت، او سومين پسر و پنجمين فرزند خانواده بود. از كودكي در دامان پر مهر مادر و توجهات پدر كه همراه با آموزشهاي مذهبي بود، بزرگ شد. از همان سنين كودكي با جلسات مذهبي و مسجد اُنس گرفت. اولين باري كه پا به كلاس گذاشت، در سن 6 سالگي بود. كه همراه با مادرش در كلاسهاي پيكار با بيسوادي شركت ميكرد. بعد از سن 7 سالگي در دبستان مسلم بن عقيل (نورالحكما سابق) مشغول درس شد و تا كلاس پنجم در اين مدرسه درس خواند. پس از اتمام دورة راهنمايي به هنرستان صنعتي كرج رفت. اما به علت ضعفهايي كه در اين دبيرستان بود راهي اصفهان شد و در يكي از هنرستانهاي صنعتي اصفهان مشغول به درس شد. بعد از دورة دوم هنرستان به علت برخي مشكلات مجدداً به كرج برگشت. بازگشت او مصادف بود با شروع انقلاب در ايران، اين دوران با قبل فرق ميكرد. چون دوراني نبود كه فقط به درس فكر كند. او به همراه دوستانش هنرستان را سنگر مبارزه عليه رژيم كردند و به هر نحوي كه بود با توزيع اعلاميههاي امام، پخش كتاب و عكس و نوار امام ايجاد بينظمي در شهر، رفتن به تظاهرات چه در تهران و چه در كرج، روزها پشت سرهم ميگذشت. در اين ايام با ايجاد درگيريهايي بين مردم و رژيم و نابوديها به دست رژيم، حال ديگر زمان سازندگي بود. با فرمان امام با تشكيل جهاد سازندگي در آن مشغول به كار شد و به روستاها ميرفت. در اين زمان بود كه دشمنان در غرب كشورمان با آهنگ خودمختاري كُرد شورش كردند. او با عدهاي از دوستان خود بدانجا رفت و براي دفاع از اسلام و انقلاب مشغول به نبرد شد. مدت 4 ماه در تكاب ديگر برادران با دشمنان جنگيد و بعد به كرج برگشت و به عضويت سپاه پاسداران در آمد. با شروع جنگ تحميلي در آبان سال 59 عازم جبهة جنگ شد و بعد از 2 ماه نبرد در آبادان و خرمشهر به كرج بازگشت
. پس از چندي مجدداً عازم جبهه جنگ شد. او بارها دنبال فرصتي بود تا عازم جبههها شود. چون خودش بارها گفته بود كه در خواب ائمه را ديده و به او گفتهاند به جبهه بيا تا ما را زيارت كني. در همين ايام بود كه به عنوان محافظ و پاسدار بيت امام انتخاب شد. او جزء اولين گروه بود كه عازم لبنان شد. بعد از 4 ماه در لبنان و با تلاشهاي بيوقفه خود در راه صدور انقلاب و نابودي كفر و آمرزش رزمندگان لبناني به ايران بازگشت و مجدداً در شهر مشغول فعاليت شد. تا اينكه در اسفند ماه سال 61 بعد از عمليات والفجر مقدماتي مجدداً عازم جبهة جنگ شد. آري مهدي اين بار تصميم خود را گرفته بود. بايد به معبودش و معشوقش ميرسيد و با اين تصميم عازم جبهههاي جنگ شد. او قبل از حركتش وعدة وصال يار را گرفته بود و قبل از رفتنش وصيت نامة خود را نوشته بود و به روي نوار پياده كرده بود. او خودش به يكي از دوستانش گفته بود من چگونه و در كجا شهيد ميشوم. و بالاخره زمان موعود فرا رسيد و با شروع والفجر (1) او آماده وصال شد و در همين عمليات به ملكوت اعلا پيوست.
پيام او اين بود: بين من و خدايم تنها خونم فاصله است. بسم ربالشهداء و الصديقين اللهم الجعلني فيزمره الشهداء گزيدهاي از وصيت نامه شهيد سيد مهدي يحيوي خدايا ميدانم كه مرگ و زندگي به دست قادر و تواناي توست و هر چه را تو مصلحت باشد من خواهان همان هستم (رضاً برضاك) اما آرزوي من حقير اين است و از تو ميخواهم كه مرگ مرا از اين دنياي فاني با شهادت در مسيرت به انجام برساني. آري اگر قطعه قطعه شوم و دوباره زنده شوم دست از خدا و اسلام و انبياء و ائمه اطهار دست برنخواهم داشت. بگذار براي رضاي خدا در خون خود بغلطم خوني كه مرا به هدفم تنها فاصله است. بگذار اين هرچه زودتر صورت گيرد. بگذار بدانند اين دلبستگان به اين دنياي فاني اين سلاطيم ظلم و جور اين ظالينها و مغضوبين اين شياطين جاني و خيانت پيشگان پست، آري بدانند كه ماشيعه علي (ع) و از تبار حسينيم و كربلاها بپا خواهيم كرد و اين سخن را با ريختن خونمان و قطعه شدن بدنمان در روز عاشورايمان به اثبات خواهيم رساند ( كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا) و شاهد من شهداي عصرمان است، شهدايي كه براي رسيدن به لقاءالله ثانيه شماري ميكردند و هميشه براي اين تحول بزرگ و آزادي از اين زندان و اين عروج والاي معنوي آماده بودند. و از شما اي مادر و خواهر و برادر تقاضا ميكنم به اسلام و قرآن و ولايت اهميت و ارزش قائل شويد و بيش از هر چيز به فكر آنها باشيد. مبادا روح شهدا را بيازاريد كه خشم خدا شاملتان ميشود با دوستان خدا دوست و با دشمنانش دشمن باشيد. خود جدا كننده صفت حق و باطل باشيد، نه انسانهاي بيتفاوت. والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته سيد مهدي يحيوي
مدرسه ای در منطقه حصارک می باشد که معلم دینی آن روزهای سه شنبه بچه های کلاس را جهت خواندن زیارت عاشورا و از این قبیل برنامه ها به امام زاده محمد می آورد. از قضا یک روز که رفتم سر مزار مهدی، این خانم معلم را آنجا دیدم. ایشان قسم یاد می کرد که من این آقا(سید مهدی) را هیچ نمی شناختم. یک شب در خواب دیدم قبرشان باز است و صورت ایشان کاملا خیس شده به طوری که آب از محاسن شان می چکید و گوشه قبرشان نوشته بود قطعه ای از بهشت. این نوشته در گوشه راست قبر بود. هراسان از خواب بیدار شده و با خود گفتم فردا حتما باید این قبر را پیدا کنم. توضیح اینکه نام ایشان را به صورت ندایی شنیدم که ایشان سید مهدی یحیوی می باشند. فردای آن روز به تنهایی بدون اینکه بچه ها را ببرم به امام زاده محمد رفتم. همان طور که راه می رفتم و سنگ مزارها را می خواندم مزار شهید را پیدا کرده و زیارت عاشورا خواندم و به این شهید توسل پیدا کردم. در خانه مریضی داشتم. به خود گفتم این شهید محال است شفای مریضم را ندهد. همان جا توسلی پیدا کرده و شفای مریضم را گرفتم و از همان موقع به بعد شهید مرتبا به خوابم می آید. یادم می آید یک روز سه شنبه که بچه ها را برده بودم امام زاده، گویا بچه ها شیر آب را باز گذاشته بودند. شب سید مهدی به خواب من آمد و گفت: بروید امام زاده و شیر آب را ببندید چون بچه ها شیر آب را باز گذاشته اند. من صبح به امام زاده رفته و با مشاهده شیر باز آب آن را بستم. حالا هم سید مهدی بسیار به خوابم آمده و مرا در ارتباط با حجاب و ایمان شاگردانم نصیحت و راهنمایی میکند.