دختر شهید حاتمی عنوان کرد: پدر بعد از اولین باری که رفت کربلا خیلی بیشتر از قبل امام حسینی شده بودند، نسبت به مراسمها حساسیت بیشتری پیدا کرده بودند، با وجود اینکه سرشان خیلی شلوغ بود اما؛ حتما میرفتند و ما را هم با خودشان میبردند و اگر روضهای میشنیدند اشک در چشمانشان جمع میشد. هر سال اربعین پیادهروی میرفتند، اولین سالی که رفتند هنوز اینقدر جمعیت زیادی نمیرفت، یک سال رفتند و سال بعد من را هم همراه خودشان بردند، آخرین سالی هم که اربعین به همراه پدر رفتم، سه روز پدر را گم کردم، هوا هم خیلی سرد بود و همه وسایلم از جمله کوله و لباسها و پاسپورتم هم همراه ایشان بود، پدرم میگفتند من خیلی به حضرت رقیه (س) توسل کردم که همدیگر را پیدا کنیم.
من یکبار خواب دیدم در حرم امام رضا(ع) هستیم و من به ایشان گفتم مرگ خیلی سخت نبود؟ مرگ برای مومنین هم خیلی سخت است، شنیدم غسل دادنشان هم برایشان سخت است، شما درد نداشتید؟ گفتند نه من خیلی اهل مراعات بودم، حواسم به اعمالم بود، دوشنبه صبح خود آقا (که فکر میکنم منظورشان امام زمان (عج) بود،) آمد غسلم داد و برایم نماز خواند و غسلم خیلی آسان و خوب بود.
توصیه امام زمان(عج) جهت حاجت روایی با خاصیتی از سوره یس
◽️شخصی از بندگان خدا در شهر یزد گرفتاری سختی داشت خدمت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه مشرف می شود ولی آن بزرگوار را نمی شناسد.
حضرت به او فرموده بودند :سوره یس را بخوان چون به کلمه مبین که در شش مورد آمده رسیدی حاجت خود را نیت کن و پس از قرائت سوره نیز حاجت خود را درخواست کن تا خداوند دعای تو را مستجاب نماید.
◽️او گفت : چون در سوره یس نگاه کردم دیدم کلمه مبین در هفت مورد ذکر شده تعجب کردم. اما با تامل دقت کردم فهمیدم در شش مورد بدون الف و لام است ( مبین ) و در یک مورد همراه با آن می باشد ( المبین ) سپس گفت سوره را همان طوری که حضرت فرموده بود خواندم و خداوند نیز دعایم را مستجاب کرد.
📔صحیفه مهدیه بخش ششم صفحه ۵۸۷
11.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه ای
نیمه های شب
آروم آروم و بی صدا رفتی...🥀
🚩 سلام خدا بر روح بلند سردار تربیت یافته امام خمینی.. سلام خدا بر عصاره انقلاب ما.. سلام خدا بر شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش 🚩
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_سوم 👇👇
✅ سرکشی و رسیدگی به خانوادههای شهدا
✅ اهتمام و ترویج فرهنگ شهدایی (وصیتنامه، عکس و رسم شهید )
✅ مراقبه به تلاوت سورههاى یس و حجرات (هدیه به پدر و مادران شهدا )
✅ مراقبه ویژه به خواندن زیارت آل یس و دعای بعدش از طرف شهید به پدر و مادر شهید و بخواهیم دعا کنند برای سلامتی مقام عظمای ولایت.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_سوم 👇👇 ✅ سرکشی و رسیدگی به خانوادههای شهدا ✅ اهتمام و ترویج فرهنگ شهدایی (و
سلام برشما خوبان
بیست و پنجمین روز از چله 🌾 🍃 سی وسوم 🍃 🌾
مهمان سفره شهیدان 🌷تلخابی بویژه مادر شهیدان کبری تلخابی 🌷 هستیم.
پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟ گفت: برو عزیزم. رفت و والفجر مقدماتی شهید شد! پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت، من هم برم؟ گفت: برو عزیزم. رفت و عملیات خیبر شهید شد.
همسرش گفت: حاج خانم بچهها رفتند، ما هم بریم تفنگ بچهها روی زمین نمونه، رفت و والفجر 8 شهید شد! مادر به خدا گفت: همه دنیام رو قبول کردی، خودم رو هم قبول کن. رفت و در حج خونین شهید شد! مرور اینگونه روایتها و شنیدن برخی خاطرات از زبان خانواده شهدا تنها این فرموده امام خمینی را برایمان تداعی میکند که از دامن زن مرد به معراج میرود. شهید کبری تلخابی یکی از همان امالبنینهای نهضت عاشورایی خمینی است که فرزندان و همسرش را راهی کرد و در نهایت جهاد و ایستادگی به مزد الهی دست یافت. زنی شهیدپرور که پس از شهادت دو فرزند و همسرش، در نهایت خود نیز به شهادت رسید.
روایت فاطمه تلخابی از شهادت پدر، مادر و دو برادرش/ شهادت در خانواده ما نوبتی بود. 👇👇👇
شهید علی تلخابی پدر خانواده:تا نهضت امام به ثمر ننشیند آرام نمینشینم
پدرم شهید علی تلخابی در تاریخ 1309 در تلخاب اراک به دنیا آمد. از همان سنین کودکی با کار و زحمت فراوان در کشاورزی و چوپانی مخارج و امرار معاش سه برادر و مادرش را به عهده میگیرد و جای خالی پدر را برای آنان پر میکند. پدرم انسان مؤمن و متقی و کشاورزی پرتلاش و زحمتکش بود.
هدفش به دست آوردن لقمه حلال بود. در یکی از سالهای قبل از انقلاب، تولید محصول گندم کم شد، با این کمبود باز هم خمس آن را جدا میکرد. وقتی مادرم گفت: شما با این وضع در آخر سال کم میآورید، پدر گفت: «اگر از این گندم که خمسش را ندادیم، بچهها بخورند وقتی که بزرگ شوند منحرف میشوند. اگر به آنها بگوییم نماز بخوانید یا روزه بگیرید گوش نمیدهند.»
پدرم به علت علاقهای که به اهل بیت (ع) داشتند، در سال 57 به شهر قم هجرت میکنند. همگام با همه مردم در تمام مراسم علیه شاه و رژیم وارد عرصه میشوند به طوری که وقتی بستگانش به او میگویند: چرا کمتر رفت و آمد میکنید؟ میگوید: «تا وقتی نهضت به ثمر ننشیند ما هم از پای نخواهیم نشست، وقت برای این کارها زیاد است. وقتی امام آمد و انقلاب انشاءالله پیروز شد، میآییم.»
بعد از شهادت دو برادرم احمد و ابوالقاسم در جواب عدهای که میخواهند ایشان به جبهه نروند، میگویند: «هرکس وظیفه خودش را انجام میدهد. الان وظیفه جبهه رفتن بر عهده من است.»
در عملیات والفجر 8 وقتی فهمیده بودند ایشان پدر دو شهید است او را به خط مقدم نمیبردند، اما به اجبار فرماندهان را متقاعد کرده و به جلو میرود. در نهایت در روند عملیات والفجر 8 در فاو بر اثر اصابت ترکش به شهادت میرسد.