پنج ماه بعد:
ساعت 20 چهارشنبه بود و قرار بود پیکر سید مجتبی را ساعت 23 از فرودگاه اهواز تحویل بگیریم . بنر بزرگ شهید درب حوزه حمزه سیدالشهدا خودنمایی میکرد و درب حوزه جایی برای ایستادن نبود . در آن شلوغی نگاهم به شخصی افتاد که روی موتورنشسته و با دست بر پیشانی خود میزد و دختر کوچکش جلوی او نشسته بود آن جوان گریه میکرد گویی دنبال یک چهره ی آشنا می گشت .من را دید و صدام کرد و گفت من رو میشناسی .قیافه اش آشنا بود اما ... گفت من فلانی هستم که آن شب دستگیرم کردین . فقط بهم بگو این شهید همون سید بامرام و خوش رو است گفتم :آره . صدای گریه اش بلند شد . هی میگفت ببین بعد از اون صحبتها عوض شدم ، کار خلاف گذاشتم کنار و به زندگی و زن بچم چسبیدم . کجاست سید ببینه ...
چند وقت پیش مراسمی بود در آستانه متبرکه سبزقبا باز این شخص رو دیدم با همسر و فرزندش که برای زیارت آمده بودند تا من را دید بغلم کرد و باز شروع کرد به گریه کردن ...
دوش دیدم جوانی گریه آلود
به سر می زد ز داغ رفتن تو
به زیر لب چنین می گفت سید
امان و الامان یا حضرت هو
«سید مجتبی در همه حال پیگیر مشکلات مردم و جوانان بود و همیشه در کمک رسانی به دیگران کوتاهی نمی کرد. هیچ گاه از فقرا و افراد کم توان غافل نبود و حتی بیشتر اوقات با جوانانی که خیلی اهل نماز و روزه نبودند رفاقت کرده و زمانی دوستان بسیجی اش علت این رفاقت را می فهمیدند که پای آن افراد را به مسجد باز کرده بود. سید مجتبی بدون دلیل با کسی رفاقت نمیکرد.»
پدر شهید درباره الطاف و کرامات این شهید افزود: «مدتی از شهادت سید مجتبی گذشته بود، خانمی به منزل ما آمد. برایمان گفت که روزی برای قرائت فاتحه بر مزار سید مجتبی حاضر شدم. همانطور که فاتحه می خواندم با خودم گفتم: آیا شهدای مدافع حرم، اجرشان همانند شهدای دفاع مقدس است؟ شب در خواب دیدم یک سیدی آمد بالای سرم و گفت خواهرم، مرا می شناسی؟ گفتم نه، گفت: من سید مجتبی هستم که امروز سر مزارم آمدید. شما امروز با خود افکاری در مورد شهدای حرم داشتید؟ سپس از من تشکر کرد و گفت ممنونم که برای من فاتحه خواندی، بعد از من پرسید دوست داری برادرت را که مفقودالاثر است، ببینی؟ در همان هنگام نوری پیدا شد و سید مجتبی در وسط نور بود، گفت بیا دنبالم، با هم رفتیم تا رسیدیم به جایی که خیلی سرسبز بود، چند قدم که جلو رفتیم دیدم دیگر نمی توانم حرکت کنم. سید مجتبی گفت شما نمی توانید از این جلوتر بیایید. سپس اشاره کرد به یک نقطه و گفت اگر تا آنجا بروی می توانی برادرت را ببینی و در این لحظه از خواب بیدار شدم. امروز به خانه شما آمدم تا بگویم که فرزند شهید شما آقا سید مجتبی را در خواب دیدم که چنین شان و منزلتی در نزد خداوند متعال دارد.»
هدایت شده از بصیـــــــــرت
🚩 ۲۰ آذر؛ ورود پیکر مطهر ۷۲ شهید دوران دفاع مقدس به کشور
💠سردار باقرزاده فرماندهی کمیته جستجوی مفقودین:
🕊 پیکرهای طیبه 72 شهید دوران دفاع مقدس که در دوره اخیر در مناطق عملیاتی جنوب عراق و استانهای میسان و بصره توسط اعضای کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کاوش شده و آماده انتقال به کشورمان شدهاند، در صبح روز سه شنبه 20 آذرماه 97 از مرز شلمچه وارد کشور خواهند شد.
💐 این شهدا مربوط به #عملیاتهای_رمضان، #محرم، #کربلای5 و #تک دشمن در #شلمچه هستند که متعلق به لشکر 14 امام حسین(ع)، لشکر 8 نجف، لشکر 19 فجر، لشکر 27 حضرت رسول (ص)، لشکر 10 سید الشهدا(ع)، یگانهایی از #ارتش_جمهوری_اسلامی و مجاهدین عراقی در لشکر بدر هستند.
﷽
سلام علیکم
سی وهفتمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
شهید خلبان🌹
شهید سید علی اقبالی دوگاهه❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
سید علی اقبالی زادهٔ ۷ مهر ماه ۱۳۲۸ محله دوگاهه پایین بازار رودبار گیلان بود. سید علی اقبالی مدرک دیپلم خود را از دبیرستان امیرکبیر تهران گرفت و در ۱۳ آذرماه ۱۳۴۶ به استخدام نیروی هوایی شاهنشاهی ایران درآمد.
وی پس از گذراندن آموزشهای تخصصی و مهارتهای فنی و انجام پرواز مقدماتی با هواپیمای پاپ و اف-۳۳ در دانشکده پرواز، در ۲۵ مرداد ۱۳۴۷ برای تکمیل دوره خلبانی به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکا فرستاده شد.
پس از بازگشت از این دوره، دوگاهه در ۴ بهمن ۱۳۴۸ به عنوان افسر خلبان شکاری تاکتیکی نیروی هوایی شاهنشاهی ایران فعالیت خود را آغاز نمود.
در سال ۱۳۵۳ سروان اقبالی جهت گذراندن دوره کارشناسی تفسیر عکسهای هوایی و مدیریت اطلاعات و عملیات هوایی دوباره به آمریکا فرستاده شد.
وی در طی دوران فعالیتش مسئولیتهایی در پایگاههای بوشهر، دزفول، تبریز و ستاد نیروی هوایی تهران داشت و همچنین سرپرست پستهای راهبردی معلم خلبانی، رئیس شعبه اطلاعات و عملیات فرماندهی گردان ۲۳ شکاری و در معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران افسر ناظر اجرای طرحهای عملیاتی بود.[۱]
اقبالی در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرده و صاحب یک پسر بود.
سرگرد خلبان سید علی اقبالی پس از انقلاب اسلامی بعد از آغاز جنگ ایران و عراق، با انجام پروازهای شناسایی و آموزشی، داوطلبانه به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست.