یک قطعه عکس در میان تصاویری که از شهید حاجمهدی کازرونی بر جای مانده بیش از همه نظر مخاطبان را به خود جلب کرده است. تصویری از پیکر پدر شهیدتان که شما و دو برادر دیگرتان در کنار این پیکر هستید. در مورد این عکس بگویید.
بله تصویری که یک دنیا حرف برای گفتن دارد. من و دو برادر خردسالم در کنار پیکر شهید ایستادهایم. مادرم میگفت شما آنقدر کوچک بودید که فکر میکردید پدرتان خواب است و تلاش میکردید ایشان را از خواب بیدار کنید. حتی برادر کوچکم که آن زمان هفت ماه بیشتر نداشت، کیک دهان بابا میگذاشت. من و بشیر زمان شهادت پدر یک سال و ۱۰ ماه داشتیم.
گاهی اوقات فقط یک عکس کافی برای اینکه بفهمیم شهدا چه کردند برای ما 😭
نحوه شهادت از لسان فرزند شهید 👇👇
مسئولیت پدر در روند اجرای عملیات والفجر ۴ فرماندهی و طراحی عملیات بود. ایشان و تعدادی از همرزمانش در سیامین روز مهر ۱۳۶۲ برای بررسی و شناسایی منطقه عملیاتی به مریوان رفته بودند که بر اثر اصابت خمپاره بابا به شهادت میرسد. ترکش گلوله خمپاره به ناحیه کمر ایشان اصابت کرده و کمرشان نصف شده بود. از زمان برخورد خمپاره تا شهادت یکی از دوستانش به نام حاجیونس زنگیآبادی در کنار ایشان بود و برایمان اینگونه تعریف میکرد که وقتی خمپاره به کمر پدرتان اصابت کرد، ایشان متوجه شدت جراحت نبودند. تا ۲۰ دقیقه مشغول راز و نیاز با امام زمان (عج) بود و مرتب صدا میزد یا حجت ابن الحسن (عج) و به اطراف نگاه میکرد و منتظر دیدار کسی بود. ما صدای ضجه و نالهای از ایشان نشنیدیم. انگار خودشان نمیدانستند از کمر به شدت آسیب دیدهاند. همراه با چند نفر از بچهها پیکرشان را داخل پتو گذاشته و در حالی که امعاء و احشاءشان بیرون ریخته بود داخل آمبولانس گذاشتیم.» پیکر بابا در جبهه ماند تا بعد از انجام عملیات والفجر ۴ همراه با پیکر دوستان و همرزمان شهیدش در این عملیات به عقب منتقل و در میان دستان مردم تشییع شد.
@ppt_doa﷽مناجاتصوتیدعارجبيامَنْاَرْجُوهُ۩حلواجی.mp3
زمان:
حجم:
1.23M
🌹دعای هرروز ماه پرخیر و برکت رجب
التماس دعای خیر
یادت نرود بانو!
هربار که از خانه پا به بیرون میگذاری
گوشه ی چادرت را در دست بگیر و
آرام زیر لب بگو؛
"هذه امانتک یا فاطمة الزهراء"
بانو تو فرشته ترین خلقت خدایی
گاهی آنقدر پاک که پلیدی چشمان ناپاک را نمی شناسی...
اما آن که تو را آفرید
از همه نسبت به تو مهربانتر و داناتر است
مراقب ارث مادری ات باش بانو!
بانو این همه جوان از جوانی شان گذشتند و جان دادند برای تو...
و از تو خواسته اند که فقط در سنگرت بمانی
همین و بس!