سید عباسِ جوان – که قصد داشت به زودی برای پیوستن به حوزه علمیه به نجف اشرف برود – علاقمند دختر عمویش شد و پس از چندی با یکدیگر ازدواج کردند؛ ازدواجی که امام موسی صدر نیز در آن حاضر بود. چه این که سید عباس موسوی یکی از طلاب مدرسه علمیه او در صور بود و یکی از درخشانهایشان. و مدتی کوتاه پس از مراسم ازدواج، به نجف اشرف رفتند تا سید عباس تحصیلات حوزویاش را ادامه دهد. در نجف بود که سید عباس تعدادی از دروس حوزوی را برای همسرش تدریس می کرد تا هنگام بازگشت به لبنان، همسرش نیز بتواند همگام با او به تبلیغ بپردازد. آرزویی که محقق می شود و در سال های آینده، و همزمان با فعالیت های تبلیغی گسترده سید عباس موسوی، همسرش، ام یاسر نیز فعالیت های تبلیغ مذهبی را برای زنان در لبنان در پیش می گیرد و با همکاری تعدادی از دوستانش، اولین مدرسه علمیه بانوانِ لبنان را در بعلبک تأسیس می کند. یکی از نزدیکان این خانواده روایت می کند که "سید عباس به شدت علاقه داشت که ام یاسر برای تبلیغ مذهبی به روستاهای اطراف بعلبک برود. خیلی وقت ها که ام یاسر به تبلیغ می رفت و بازمیگشت،
، سید عباس خود غذا می پخت و به او می گفت: «ام یاسر، این غذا بیشتر از هر غذای دیگهای به من میچسبه. چرا که میدونم تو به تبلیغ رفتهبودی و فرصت غذاپختن نداشتی.»
سال 1982، و پس از تهاجم ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان، ام یاسر – تا آن جا که امکان می یابد – در کنار همسرش، به فعالیت در حزب الله می پردازد؛ به خانواده های شهدا و اسرا سرکشی می کند، به فرزندان شهدا رسیدگی می کند و در کنار همه این ها، از فعالیت هایی همچون شستن لباس رزمندگان و جمع آوری کمک های مالی برای حزب الله و خانواده های شهدا نیز فروگذار نمی کند. یاسر الموسوی، روزی را به یاد می آورد که یکی از همسران شهدا به نزد ام یاسر می آید و از او کمک می خواهد؛ به او می گوید که حتی مقداری نفت برای گرم کردن خانهشان ندارند و ام یاسر هم، دو تخته فرشِ خانه اش را به او می بخشد، و هنگامی که پدر به خانه بازمیگردد و از جریان مطلع می شود، از شادمانیِ داشتن همسری چنین مؤمن و بخشنده، او را در آغوش می گیرد و می بوسد و خدا را شکر می کند. یاسر لحظهای را به یاد می آورد که خبرِ انتخاب سید عباس به دبیرکلی حزب الله به ام یاسر میرسد، و او – به جای این که از پیشرفت شوهرش خوشحال شود – شروع به گریه می کند؛ چرا که «در این منصب، اسرائیل به شدت در صدد ترور کردن سید عباس خواهد بود.» و این را هم به یاد میآورد که پدرش همیشه – و در پاسخ به کسانی که از ترورشدن او ابراز نگرانی می کردند –
می گفت: «تا زمانی که ام یاسر در کنارِ من نباشد، من هرگز به شهادت نخواهم رسید.» گویی میان این دو عهدی بوده است که به شهادت نرسند جز آن هنگام که این توفیق برای هردوی آنان فراهم باشد، تا زندگی همدلانه و عاشقانه خود را در دنیای دیگر نیز ادامه دهند.
مادر ام یاسر روزهایی را به یاد می آورد که دامادش – از شدت علاقهای که به ام یاسر داشت –نزد او می آمد و با شور و اشتیاقی مثال نزدنی می گفت: «حاجیه خانم، از او متشکرم که دختری چون سُهام را به دنیا آوردی و تربیت کردی.». روزهایی که سید عباس در پاسخ به رزمنده ای که به او می گفت: «من اگر شهید بشم، میرم پیش حوریها.» می گفت: «اما من حوری نمیخوام؛ حوریه ی من ام یاسره.» و فرزندان سید عباس نیز روزهایی را به یاد می آورند که پدر، با لباس خونین و سفیدک زده از عرق، از منطقه عملیاتی به خانه بازمیگشت و مادر، پدر را به محض ورود به خانه در آغوش می گرفت و می بوسید و هنگامی که از پدر می شنید که «اجازه بده اول دوش بگیرم، بعد بیام خدمتتون.» می گفت: «دوست دارم توی همین لباس بغلت کنم.». روزهایِ مادری که هر سال و بدون استثناء، پدر برای مادرشان مراسم می گرفت؛ مراسمی که در آن ها، هر یک از فرزندان مسئولیتی داشت: یکی اول مراسم قرآن می خواند، یکی شعر می خواند و .. روزهایی را به یاد می آورند که وقتی صحبت از علاقه مثال زدنی مادر به سید عباس می شد، مادر می گفت: «من بوی حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) رو از پدر شما استشمام می کنم.
زندگي ام ياسر سرتاسر جهاد و درد و رنج و فداكاري بود، ايشان به منظور ترسيم دورنماي اين زندگي همراه همسر خود شهيد سيدعباس موسوي به كنار بارگاه مولاي متقيان امير مومنان(ع) هجرت كرد.
همانند همسرش سید عباس، دبیرکل شدن شوهرش هرگز کوچکترین تأثیری بر روی ام یاسر نگذاشت. روزی که سید عباس دبیرکل حزب الله نبود و روزی که سید عباس دبیرکل حزب الله بود، برای ام یاسر یکی بود و هیچ یک از دوستان و نزدیکانش، ذره ای تغییر را در رفتار این خانواده به یاد نمی آورند؛ چه این که سید عباس موسوی و همسرش، از آن عده نبودند که به مجرد دست یافتن به مسئولیتی کوچک، غرق در غرور و عجب و خودخواهی شوند.
پایان زندگیای این چنین همدلانه، جز با سرنوشت و پایانی همدلانه و همراهانه تعریف نمی شود: روز شانزدهم فوریه 1992، هلیکوپترهای اسرائیلی، خودروی حامل سید عباس موسوی، سیده سهام موسوی و فرزند خردسالشان،سید حسین را هدف قرار دادند و به زندگی دنیوی آنان پایان بخشیدند.
🌺 صلوات فاطمی امروزمان را
به #نیابت از
همه شهدای صدر اسلام تاکنون
به ویژه
بانوی شهید
❣سیده سهام موسوی❣
هدیه می کنیم محضر نورانی
☀️ صدیقه طاهره ، حضرت زهرا سلام الله علیها☀️
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ
فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ
حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ
الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا
وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا
وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي
وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ
وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا
صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا
وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ
هدایت شده از ارزانسرای کفش و صندل کیانی 👠
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیدی_که_لرزه_انداخته_به_خاندان
#آل_یهود_و_آل_سعود
⭕️ #سیدحسن_نصرالله : به ولی عهد #عربستان میگویم خروج حضرت مهدی عج از مکه قطعی است
🌐 همراه زیرنویس فارسی
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
صلوات ضراب اصفهانی.mp3
زمان:
حجم:
11.79M
متن صلوات در مفاتیح
در اعمال روز و عصر جمعه