سلام علیکم
اعمال امروزمان را از طرف عالم شهید🌷
«شهید ثالث»
ملا محمد تقی برغانی🌷
تقدیم می کنیم به محضر آقا علی بن موسی الرضا علیه
?
ملا محمد تقی بن محمد برغانی در روستای برغان طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و در خانواده ای اهل دانش متولد شد. پس از کسب مدارج علمی در ایران و عراق به دربار فتحعلی شاه فراخوانده شد و در آنجا برای اولین بار نظریه ولایت فقیه را مطرح نمود. تالیفات او بیشتر در زمینه فقه است. خطابه ها و منابر او زمانی تنها سنگر مقاومت تشیع در برابر فرقه های ظاله و من جمله شیخیه بود، شهادت او نیز توسط همین فرقه انجام گرفت. بر سر لقب شهید ثالث میان او و عالم گرانقدر قاضی نورالله مرعشی شوشتری اختلاف کرده اند، که آنچه با بررسی زندگی این بزرگواران به دست می اید نشان می دهد هر دو لایق این لقب شریف می باشند.
ملا محمد تقی بن محمد برغانی در روستای برغان طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و در خانواده ای اهل دانش متولد شد. پدرش از علمای برغان بود ولی برای عرضه دانش خود به قزوین که در آن زمان از مراکز علمی بزرگ شیعیان به شمار می رفت هجرت کرده و در مدتی کوتاه در آنجا به مرجعیت علمی رسید. پس از آنکه محمد تقی رشد یافت شروع به فراگیری علوم آن روزگار نمود و پس از فراگرفتن علوم مقدماتی برای ادامه تحصیل به سوی قم رهسپار شد. پس از فراگرفتن فلسفه و کلام عازم اصفهان شد تا از میراث عالمان عصر صفوی استفاده نماید؛ سپس به کربلا رفته و پس از اتمام تحصیلات در عراق، به تهران می اید. ورود او به پایتخت و تشکیل جلسات علمی، موجب شهرت وی می شود. پس از بحث هایی که بر سر توانایی اجتهاد ایشان پیش می اید به عراق می رود و از استادش، آقا سید علی طباطبایی، اجازه اجتهاد می گیرد و بدین ترتیب، اجتهاد ملا محمد تقی بر همگان ثابت می شود.
پس از مدتی اقامت آوازه اش به دربار فتحعلی شاه می رسد و از جانب او به دربار دعوت می شود. حضور ایشان در دربار مانند سایر علمای درباری نبود بلکه هرکجا احساس می کرد که باید مطلبی را به گوش شاه برساند این کار را انجام می داد هر چند این کار خوشایند دیگران یا حتی خود شاه نمی بود.
در این روزگار بر اثر بی کفایتی فتحعلی شاه قاجار، ولآیات شمال ایران به اشغال ارتش روس درمی اید. پس از این شکست در سال 1228ق جنجال آفرینی های انگلستان و فرانسه به سبب دست یابی به منافع بیشتر در ایران شدت پیدا می کند. شهید ثالث در این شرایط برای نخستین بار با طرح نظریه ولایت فقیه حکومت پادشاهی را نامشروع اعلام می کند. این اقدام ایشان از یک سو و قیام خاندان برغانی از سوی دیگر، و مشکلاتی که ممکن بود برای حکومت قاجار به وجود بیاورند موجب ترس پادشاه و کینه او نسبت به شهید ثالث گردید؛ وی برای کنترل این جریان از علمای بزرگ تهران دعوت به عمل می آورد تا در حضور او به بحث و مناظره علمی در این باره بپردازند.
سرانجام پس از جلسات و مذاکرات فقها در دربار، ملا محمد تقی نظریه «رهبری فقیهان در عصر غیبت کبری» را عنوان کرده و خواستار سلب «اختیار تام» از شاه و شاهزادگان می شود.
ملا محمد صالح نیز در تایید آرای فقهی برادرش، دلایل خود را بیان کرده و تصمیمات راجع به جنگ را منوط به اجازه فقها می داند. اکثر عالمان حاضر سخنان شهید ثالث را مورد قبول دانسته و خواستار اجرای آن می شوند؛ ولی ملا محمد علی مازندرانی جنگلی این سخنان را ردکرده و به دفاع از نظام سلطنت می پردازد. فتحعلی شاه که از فتوا و حکم شهید ثالث هراسناک شده بود، برای ایمن شدن از این مسئله، بهترین راه ممکن را در این می بیند که او و برادرانش را به عراق تبعید کند.
سید محسن امین در اعیان الشیعه نام مهم ترین کتب ملا محمد تقی را چنین می آورد:
1) مجالس المتقین
2) عیون الأصول
3) منهج الاجتهاد
4) القضاء عن الأموات
در عصر شهید ثالث، جنبش های فکری و جریانات انحرافی متعددی در حال شکل گیری و گسترش بود و در صورت عدم تلاش ملا محمد تقی و دانشمندان هم عصر او امکان داشت که این به ظاهر مذاهب، رفته رفته اثری از تشیع باقی نگذارند. عمده ترین مکاتب انحرافی و مذاهب استعماری عصر وی، عبارت بودند از:
الف. وهابیت: که با ترویج گرایشات احمد بن حنبل سعی داشتند به کل هر گونه ارزشی را از ائمه معصومینعلیهم السلام سلب کنند تا چه برسد که فرصتی برای ولایت فقیهی عادل از جانب ایشان بر جامعه بماند.
ب. شیخیه: این مکتب از سوی دیگر سعی داشت با کنار زدن کامل عقل و علم اصول عوام الناس را به توسلات افراطی برای به دست آوردن ساده ترین مسلّمات عقلی وادارد و هر گونه بینش سیاسی را از آنها سلب کرده و جامعه را برای چپاول توسط استعمارگران تیزدندان آماده سازد.
ج. بابیه: نیز با گرایشات افراطی و فضیلت تراشی های خود و ابراز تنفر از سایر فرق خواستار یکپارچگی مردم در خدمت به سردمداران خود بود.
نقش ملا محمد تقی در مبارزه با شیخیه بسیار پررنگ است زیرا تابوی شیخیه را که با حضور بنیان گذار آن شیخ احمد احسائی و حضور او در دربار هر روز دور از دسترس تر می شد که با فتوای خود مبنی بر مرتد بودن او و پیروانش در هم شکست.
ملا محمد تقی شیخیه را فرقه ای با مبانی اعتقادی اشتباه نمی دانست بلکه آنان را منحرفان و مرتد از دین می دانست و در منابر خود تکفیرشان می کرد. شاید این اقدام تند او و عدم مناظره علمی با آنان باعث کینه ورزی علمای شیخی مسلک نسبت به او شد و پس از پیوستن طرفداران این فرقه به سید علی محمد شیرازی [باب] موجب به شهادت رسیدن ایشان توسط این افراد گردید.
شهادت
علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه درباره کیفیت به شهادت رسیدن ایشان می فرمایند: قتل او توسط بابیه در مسجدش انجام گرفت و در حالی که او در حال سجده بود به او هشت ضربه وارد آوردند، او دو روز باقی ماند و سپس به رحمت خدا رفت.
شهید ثالث که پس از تحمل ضربات نیزه کوردلان دانست شهید شدنش قطعی است تمام تلاش خود را انجام داد تا با بیرون کشیدن جسم خونین خود مبادا حرمت مسجد را لکه دار کند
شهید ثالث مدفن ملامحمد تقی برغانی از علمای قزوینی است که در سال ۱۲۶۳ هجری قمری بدست پیروان فرقه بابیه ترور و به شهادت رسید. 👆👆👆
شادی روح مطهر و علو درجات
شهید ثالث
صلوات
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺
اعمال امروزمان را از طرف عالم شهید🌷
سید عبدالحسین دستغیب🌷
تقدیم می کنیم به ساحت مقدس آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگی نامه شهيد محراب آيت الله دستغيب رحمه الله :
در عاشوراي سال 1332 هجري قمري برابر با 1292 خورشيدي در خانه ي سيد محمد تقي دستغيب در شيراز ، کودکي ديده به جهان گشود که او را سيد عبدالحسين ناميدند. پدرش ، مرحوم سيد محمد تقي فرزند سيد ميرزا هدايت الله از مراجع عاليقدر تقليد بود که هنگام تولد فرزندش در کربلا به سر مي برد . خاندان دستغيب از سادات حسني و حسيني به شمار مي رفتند که از چهار قرن پيش در شيراز به دستغيب معروف شده بودند .
تحصيلات حوزوي :
سيد عبدالحسين در سن کودکي مشغول تحصيل علوم ديني شد و دروس مقدماتي حوزه را نزد پدر بزرگوارش آموخت و در حالي که دهمين بهار زندگي را پشت سر مي گذاشت . در سال 1342 ه. ق پدر را از دست داد از آن پس سرپرستي مادر دو برادر کوچکتر و سه خواهرش را به عهده گرفت .پس از فوت پدر ، سيد عبدالحسين دستغيب با وجود فقر اقتصادي تحصيلات خود را در مدرسه ي علميه ي خان شيراز ادامه داد و از نورانيت و روحانيت آن مدرسه بهره مند شد
هجرت به نجف اشرف :
اين طلبه جوان در حالي دروس سطحي را به پايان رساند که جريان کشف حجاب در ايران آغاز گشته بود . او به حکم وظيفه با اين تهاجم بزرگ به مبارزه پرداخت ولي ماموران رژيم رضا خاني ، او را زير فشار قرار دادند . به ناچار ، وي در سال 1314 ه. ش راهي نجف اشرف شد . خود ، در اين باره مي گويد : در زمان رضا خان قلدر ملعون ما را چند بار زنداني کردند . بعد فشار آوردند که اصلا بايد از جرگه ي روحانيت بيرون بروي و 24 ساعت مهلت دادند که خودم را خلع لباس کنم و مسجدي و منبري نباشم . بناچار به نجف اشرف رفتم . اين هم به خواست خدا ، وسيله ي خبري شد براي استفاده از محضر بزرگان .
شهيد آيت الله دستغيب که رنج يتيمي ، او را سخت کوش بار آورده بود ، از اين رو ، با پايداري در برابر مشکلات ، در زمان اقامت در نجف اشرف ، از محضر فرزانگان بزرگي همچون آيات عظام ، حاج سيد محمد کاظم شيرازي ، حاج سيد ابوالحسن موسوي اصفهاني ، حاج سيد ميرزا آقا استهباناتي ، حاج ميرزا علي آقا قاضي طباطبائي ، شيخ محمد جواد انصاري همداني و ديگر علماء نجف بهره برد و به فضل الهي در سن کمتر از سي سالگي درجه ي اجتهاد را از مراجع بزرگ آن زمان دريافت نمود .
بازگشت به ايران :
شهيد آيت الله دستغيب درسال 1321 شمسي با کوله باري از دانش و معرفت ، رهسپار شيراز گرديد . در اين کوچ مبارک اسراري نهفته بود که نشان از عنايت خداي سبحان و حضرت ولي عصر عجل الله به ايشان داشت . او انديشه ي بازگشت به شيراز را نداشت . ولي يکي از روزها که به درس آقا شيخ محمد کاظم شيرازي حاضر شد ، استاد به ايشان گفت : آقاي دستغيب يکي از علماء خواب خوبي براي شما ديده است . بهتر است شما به شيراز برگرديد . او در حالي که سخت سرگرم تحصيل بود و در صورت ماندن در نجف به مراتب بالاتر فقهي مي رسيد ، پيشنهاد استاد خويش را پذيرفت و به شيراز برگشت .
وقايع قبل از انقلاب :
گوشه اي مبارزات انقلابي و تحمل رنجها شهيد آيت الله دستغيب که فعاليتهاي انقلابي خود را هم گام با نهضت امام خميني رحمه الله آغاز کرد و در هر فرصت پرده از جنايات رژيم پهلوي بر مي داشت بارها مورد خشم ماموران رژيم شاه قرار مي گرفت تا اينکه سرانجام در شب 15 خرداد ماه سال 1342 ماموران گارد ويژه شام از تهران به جهت دستگيري ايشان به شيراز آمده ولي با مقاومت مردم روبرو شدند و ایشان توسط مردم از خانه خودشان به خانه همسايگانشان انتقال داده شد و ماموران شاه که از دستگيري شهيد دستغيب مايوس شده بودند عده اي از زنان و کودکان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و درب و پنجره هاي خانه هاي مردم بي دفاع را شکستند و 500 تن از ارادتمندان ايشان را هم بازداشت نمودند که در پي اين اقدام ، شهيد آيت الله دستغيب طي پيامي خطاب به فرماندار نظامي وقت شيراز گفت: اگر به خاطر دست يافتن به من ، مردم را اين طور اذيت مي کنيد
، من حاضرم خودم را معرفي نمايم که در نهايت منجر به زنداني شدن شهيد دستغيب در زندان عشرت آباد تهران و سپس تبعيد سه ماهه ايشان شد
در سال 1343 نيز براي دومين بار شهيد دستغيب به دست عمال منحوس شاه روانه زندان قزل قلعه شد و سپس رنج تبعيد را دوباره تحمل نمود .