📢📢📢📢📢
👇👇👇
خدا قوت💐
طاعات قبول باشه ان شاالله
بزرگواران
اثرات مراقبتهای چله ی سیزدهم ،
باز خوردهاش
انس با شهدا
برای ما بفرستید 👌❤️
سلام علیکم
ان شاالله قرار است در 🌟 #چله_کرامت_قرآنی🌟 خادم القرآن باشیم بواسطه ی انس با قرآن👌
👈 مراقبت رفتاری بر دعای مکارم الاخلاق
👇👇👇
سر سفره ی شهدایی هستیم که
✅ خادم القرآن هستند
✅ با زبان روزه به شهادت رسیدند
✅ شهدای ماه رمضان وعید فطر
✅ شهدایی که در صدق وصداقتشان آزمون سنگین پس دادند👌
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سلام علیکم ان شاالله قرار است در 🌟 #چله_کرامت_قرآنی🌟 خادم القرآن باشیم بواسطه ی انس با قرآن👌 👈 مرا
اولین روز از چله ی چهاردهم مهمان سفره ی ❣ شهید محسن حاجی حسنی کارگر❣ هستیم
👇👇👇
محسن حاجیحسنیکارگر» در 15 آبانماه سال 1367 در «مشهد» به دنیا آمد. وی در سال 1383 برای نخستین بار در مسابقات قرآن که به همّت سازمان اوقاف و امور خیریه برگزار شد، شرکت کرد و مقام نخست کشوری را در رده سنی زیر 16 سال از آن خود کرد.
وی در سال 1393 در جایگاه نماینده ایران در پنجاه و هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم که در «کوالالامپور» برگزار شد، شرکت کرد و توانست مقام نخست را کسب کند. «محسن حاجی حسنی کارگر» جزو 7 قاری جمهوری اسلامی بود که در فاجعه «منا» که در مناسک حج سال 1394 اتفاق افتاد به شهادت رسید.
افتخارات
وی در سال ۸۱ برای اولین بار در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه شرکت کرد و در مقطع سنی زیر شانزده سال رتبه اول کشوری را کسب کرد. وی در سی و هفتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران که در اسفند ۱۳۹۳ در شهر تبریز برگزار گردید، موفق شد پس از نماینده استان یزد حسن دانش مقام دوم را به دست آورد. نزدیک به سه ماه بعد، به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در پنجاه و هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم مالزی نیز با تلاوتی شایسته، موفق به احراز رتبه نخست شد.
وی در سال ۸۱ برای اولین بار در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه شرکت کرد و در مقطع سنی زیر شانزده سال رتبه اول کشوری را کسب کرد. وی در سی و هفتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران که در اسفند ۱۳۹۳ در شهر تبریز برگزار گردید، موفق شد پس از نماینده استان یزد حسن دانش مقام دوم را به دست آورد. نزدیک به سه ماه بعد، به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در پنجاه و هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم مالزی نیز با تلاوتی شایسته، موفق به احراز رتبه نخست شد.
در رفتار حاج محسن ناراحتی و بداخلاقی نبود، حتی زمانی که از شهرستان با خستگی بسیار به خانه میآمد بعد از چند ساعت کوتاه برای استراحت بلافاصله برای تلاوت حرم آماده میشد، گاهی میگفتم محسن جان خسته نشدی این قدر برنامه انجام میدهی، میگفت: «مادر وقت زیادی ندارم و خیلی کار مانده که باید انجام دهم»، انگار به او الهام شده بود.
گاهی اوقات برای حضور در محفل قرآنی با او تماس میگرفتند بلافاصله لباسهای سربازی را داخل ماشین عوض میکرد و سریع خود را به جلسه میرساند و دیگر خانه نمیآمد؛ با تمام برنامههایی که داشت در دانشگاه هم درس خواند و سال گذشته حدود دیماه و قبل از اعزام به سربازی کارشناسی مدیریت بازرگانی گرفت؛ محسن با اقوام و دوستان رفتوآمد داشت و صله رحم را به جا میآورد، در عین حال بسیار مقید به رعایت حریمهای محرم و نامحرم بود.
حتی وقتی برای تلاوت در جلسه گمنامی در منطقهای دور افتاده دعوتش میکردند میگفتم: «خستهای نرو»، میگفت: «اینجا را باید حتما بروم چون برای رضای خداست»، ادامه داد: محسن بسیار به رهبر معظم انقلاب ارادت داشت و ایشان مرجع تقلید حاج محسن بودند، محسن تابع امر حضرت آقا بود و در دوران نوجوانی هم در محضر ایشان تلاوت قرآن انجام داده بود
دعوت شده بود به نجف. شبی در حرم حضرت علی (ع) برنامه تلاوت داشت. عربها ولو عامی باشند تلاوت خوب را میشناسند. صدای محسن، جماعت داخل حرم را منقلب کرده بود. متولی حرم هم گوشهای نشسته بود و مثل بقیه مردم اشک میریخت. تلاوت که تمام شد متولی همان جا دستور داد پرچم روی قبر حضرت را پایین بیاورند. پرچم را تا زدند. داخل طبق گذاشتند و تقدیم کردند به محسن. پرچم 10 سال روی قبر آقا بود. متولی حرم یقین داشت اگر آقا در آن محفل حضور مادی داشتند حتماً صله خاصی به محسن می داد. محسن آن تلاوت را خیلی دوست داشت. بهترین تلاوت عمرش بوده.
محسن که شهید شد متولی از نجف به مشهد آمد. همراه خودش پرچم جدید روی مزار حضرت علی(ع) را آورده بود؛ متولی سر مزار محسن حاضر شد. پرچم را روی قبر پهن کرد. فاتحهاش را که خواند، پرچم را جمع کرد و برد تا روی مزار حضرت در نجف بگذارد.
آخرین نوشته محسن در وبلاگش؛ قرآن، من شرمنده توام
"قرآن، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود، همه از من میپرسند چه کسی مرده است؟ چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است...
قرآن، از تو شرمندهام اگر تو را از یک نسخه عملی به افسانهای موزهنشین مبدل کردهام. یکی ذوق میکند که تو را بر روی برنج نوشته و یکی ذوق میکند که تو را بر روی فرش نوشته است. یکی ذوق میکند که تو را بر طلا نوشته و یکی ذوق میکند که تو را بر کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده است...
"قرآن، از تو شرمندهام؛ حتی آنان که تو را میخوانند و تو را میشنوند، آنچنان به پایت مینشینند که خلایق به پای موسیقی هر روزه نشستهاند. اگر چند آیه از تورا بخوانند، مستمعین فریاد میزنند احسنت..! گویی مسابقه نفس است.
قرآن، من شرمندهام اگر به یک فستیوال مبدل شدهای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول یک معرفت است یا رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کردند، حفظ کنی تا اینچنین تو را اسباب مسابقات هوش ندانند.
خوشابهحال هر کسی که دلش رحلی است برای تو؛ آنان که وقتی تو را میخوانند، چنان حظ میکنند که گویی قرآن همین حالا بر ایشان نازل شده است.
آنچه ما با قرآن کردهایم، تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدهایم."