مادرش می گفت از همان کودکی اگر به او مغز بادام یا هرچیز دیگری که به او میدادم همیشه آن را نصف می کرد و به فقرا می داد و به من سفارش می کرد که همین مختصر غذایی که خودمان داریم خیلی از مردم همین را هم ندارند و مادرم سعی کن همیشه بخشی از آن را به افراد ضعیف ببخشی.
محمد در سال 65 در عملیات کربلای 5 شب اول عملیات تیر به رانش اصابت می کند دوستانش تعریف می کردند که محمد با پای زخمی عقب عقب بطرف نیروهای خودی می آمد به او گفتیم محمد چرا عقب عقب می روی در جواب به آنها گفته بود در حالت زخمی هم دوست ندارم پشتم به دشمن باشد.
آخرین باری که به جبهه رفت را هیچ وقت فراموش نمیکنم ساعت 3 نصف شب ماه رمضان اردیبهشت 1367 بود که تلفن خانه مان زنگ زد و پدرش گوشی را برداشت من اول فکر کردم شاید بخاطر سحر همسایه ها برایمان زنگ زده اند اما انسوی خط تلفن از سپاه حاجی آباد آقای مسعود خادمی بود که به حاجی گفته بود عراق قصد حمله به فاو دارد و فاو در خطر است و به محمد و برادرش حسین بگو بیایند سپاه تا همین الان به منطقه اعزام شوند.
بچه ها هم سریع آماده شدند آن موقع حسین پسر بزرگم کلاس سوم دبیرستان بود و محمد دوم دبیرستان بود با شنیدن این حرف دلم ریخت به دلم افتاد که بچه هایم این دفعه سخت است سالم برگردند هر چند که هر دوی آنها بارها در جبهه ها مجروح شده بودند هر چه اصرار کردم که حداقل یکیتان بروید اما افاده نکرد و هردو هم زمان رفتند و دو هفته نشد که جنازه محمد را آوردند و حسین هم مجروح در بیمارستان مشهد بود.
شهید محبی به علت جثه و نیز هوش بالایی که داشت با اینکه سنش کم بود ولی به عنوان فرمانده دسته شهید سخنگو معرفی شده بود در دسته ما تمامی بچه ها اهل شهرستان زرین دشت بودند«البته در آن زمان هنوز شهرستان نبودیم». سنگر کیمن ما در چند کیلومتری بصره بعد از شهرک دوُیجی عراق قرار داشت در روز 21 رمضان سال 67 صبح در سنگر بودیم که اکبر بادرنگین به سمت ما آمد و گفت که یکسری تحرکات از سمت خاکریز دیده شده بچه ها مواظب باشید.
آن روز نزدیک غروب بودیم که دیدیم به یکباره صدای تیربار به صدا در آمد وقتی بیرون آمدیم محمد پشت تیربار بود بعد از چند دقیقه دیدیم که صدای تیربار محمد قطع شد وقتی به با احمد رنجبر به بالای سرش رفتیم دیدم مورد اصابت گلوله مستقیم گلوله قناصه قرار گرفته و به شهادت رسید است
آقای صفدر شفیعی یکی از پاسداران و همرزمان وی که در زمان شهادتش آنجا بود می گفت در موقع شهادت محمد آن زمان نگهبان بودم به محمد اطلاع می دهند که 5 نفر عراقی از خاکریز آمده اند به سمت ما و در حال بریدن سیم های خاردار و پاکسازی مین ها هستند.
محمد هم بلافاصله با تیربار به سراغ آنها می رود و در آن واحد سه نفر از سربازان بعثی را به هلاکت می رساند ولی به خاطر عدم استفاده از کلاه آهنی سر خود که بالا می گیرد تا دو سرباز دیگر را هم به تیر ببند خودش آماج گلوله قناصه دشمن قرار می گیرد و همانند حضرت علی علیه السلام با فرق سر خونین به دیدار حق می شتابد.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار در جوار همسنگرانش گلزار مطهر شهدای شهر حاجی آباد به خاک سپرده شده است روحش شاد.
قسمت هایی از وصیت نامه شهید محمد محبی:
شهید محبی در قسمتی از وصیت نامه خود خطاب به دانش آموزان می گوید برادران وقت خود را به بطالت نگذرانید و کمال استفاده از معلمان گرامی نمایید و با دقت درسهایتان را بخوانید و هدف و مقصود خود را تعیین کنید که از هر لحظه عمرتان استفاده کنید
پیام دیگرم با تمامی خواهران و برادران خوب حزب ا... شهرمان دارم اینکه:گوشها و چشمهایتان را باز کنید و به دیده دل بنگرید و خود را همچون رهگذری در این دنیا حساب کنید. تحت تاثیر عوامل دنیایی قرار نگیریدو بدانید که این دنیا فانی است و در طول تاریخ هیچ شاه و گدایی را برای خود نگه نداشته است و با تکیه به خدای بزرگ و انجام دستورات الهی خود را مهیای ظهور حضرت مهدی (عج) نمایید تا انشاا... در آخرت سرافراز باشید.
همچنین با کسی دوستی کنید که دوستدار امام باشد....
✅ استاد سید محمّدمهدی میرباقری:
«خوشا به حال آنها که اول ماه رجب حضرت سیدالشهدا(ع) را زیارت کردند و نیز نیمه رجب و نیمه شعبان.
اگر کسی این وادیها را طی نکرده، نزدیکترین راه در شب قدر این است که خودش را به وادی سیدالشهدا(ع) برساند و واقعاً خودش را در دامن سیدالشهدا(ع) بیندازد.
اگر کسی این کار را هم نکند، من دیگر نمیدانم که باید چه کار کند! اگر کسی نتواند پای مصیبت سیدالشهدا(ع) بنشیند و واقعاً به نحوی وارد این وادی ولاء سیدالشهدا(ع) شود که کولهبارش بسته شود، حقیر راه دیگری نمیشناسم.
این وادیای است که از فضل خدا باز شده است. اگر کسی میخواهد از طریق فضل خدا وارد شود از وادی سیدالشهدا(ع) وارد بشود.
کسی که وارد کربلا میشود خداوند با فضلش با او برخورد میکند؛ وگرنه حُرّ با آن جرمش که قابلِمغفرت نبود. فضل خدا نهتنها او بخشید بلکه او را به حُرّ تبدیل کرد. زهیر هم، که عثمانی بود، در وادی سیدالشهدا(ع) شد زهیر، و فرمانده لشکر امام حسین(ع)».
4.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین ع