حمزه (علیه السلام) از معدود قهرمانانى بود كه در جنگ ، نشان بر خود مىنهاد و بدین وسیله خود را به دوست و دشمن معرفى مىكرد. او نمونهاى از شجاعت و دلیرى در میدان نبرد بود، خود را به اعماق صفوف دشمن مىرساند و با دشمن درگیر مىشد، از قدرت بازوى برجستهاى بهرهمند بود. دراحد با دو شمشیر پیش رسول خدا مىجنگید و مىگفت: "من شیر خدا هستم!" شهادت در احد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت قدم از رسول خدا دفاع مىكرد و توانست سى مشرك جنگجو را به هلاكت برساند. یكى از مشركان به نام "وحشى"، زیر درختى دركمین آن سردار دلاور نشسته بود حمزه او را دید و آهنگ او كرد. یكى از دشمنان راه را بر او بست ، حمزه به او حمله كرد و وى را به قتل رساند. سپس با شتاب به سوى وحشى خیز برداشت ولى پایش در گل سر خورد و به زمین افتاد. در این هنگام وحشى زوبین به سویش پرت كرد ... و بدین ترتیب آن بزرگوار پس از عمرى جهاد در راه خداو یارى پیامبر گرامى به ملكوت اعلى پیوست و آن سردار رشید، شهید شاهد بارگاه الهى شد. رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در منزلت او فرمود: " سالار شهیدان در روز قیامت نزد خداوند حمزه است
آن حضرت مردى شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفیان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پیامبر (ص) را داشت، ولى کفار قریش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. این بود که او وحشى را با وعدههایی به کشتن پیامبر (ص) یا على مرتضى (ع) و یا حمزه تحریک کرد. وحشى گفت: «از کشتن پیامبر (ص) و پسر عمویش على (ع) عاجزم، ولى براى کشتن حمزه کمین میکنم».
او در میدان جنگ با نیزهای بر سینه و یا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهید کرد. وقتى خبر به هند دادند، آن خبیث دستور داد سینه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بیرون آورد. وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهای نحسش کارگر نشد. همچنین هند با خنجرى گوشها، بینى و... آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت.
پیامبر (ص) هنگامى که حمزه را با آن وضع دیدند، گریستند و عباى مبارک را روى او کشیدند که خواهرش صفیه او را به آن حال نبیند و فرمودند: یا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله ... یا فاعل الخیرات، کاشف الکربات ... امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (س) و صفیه و دیگران بر آن حضرت گریستند.
پیامبر (ص) بر بدن مبارک او نماز خوانده و او را در احد دفن نمودند
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنده در قبر گذاشتنش!
سخنان کمتر شنیده شده راجب حضرت عبدالعظیم حسنی از زبان آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
در عظمت عبدالعظيم حسنی همین بس که امام هادی علیه السلام کسانی که سوالی داشتند و میگفتند اهل ری هستیم انها را میفرستاد پیش حضرت عبدالعظيم حسنی!
امروز
سایه نشین اباعبدالله الحسین علیه السلام
هستیم
چرا که
دو بزرگواری که امروز سالروز رحلتشان است با امام حسین علیه السلام ارتباط وجودی دارند :
حضرت حمزه ؛ ملقب به ☀️ سیدالشهدا☀️ هستند
و حضرت عبدالعظیم حسنی ؛ در زیارتشان ثواب زیارت ☀️ امام حسین علیه السلام☀️ امید است .
زمان:
حجم:
544.9K
#استاد_نیلچی_زاده
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ بِزِيَارَتِهِ ثَوَابُ زِيَارَةِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ 👈 يُرْتَجَى
نامگذاری کانال الحقنی «یرتجی»
#پنج.شنبه.های.دلتنگی
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که با سر رفتند و بدون سر آمدند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که با پای خود رفتند
و بر دوش مردم برگشتند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که سالم رفتند
و با چند تکه استخوان برگشتند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که مونسی جزء نسیم
صحرا و حضرت زهرا (س) ندارند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که از همه چیزشان
گذشتند و رفتند تا ما بمانیم
#شهـــــدا.شرمنده.ایم
#رفتند_تا_بمانیـــــم
روزتون متبرک به دعای شهـــــ🌷ـــــدا
پیکر شهید احمد صداقتی پس از 30 سال تفحص شد و نکته جالب آنکه دست مصنوعی این شهید بزرگوار هنوز در آستین لباس شهید بود.
شهید احمدصداقتی از رزمندگان استان اصفهان بود که یک دست او در عملیات محرم قطع شده بود؛ البته در پیکر شهید صداقتی چند نشانه از آقا ابوالفضل العباس(ع) پیدا شده است؛ اینکه دو دست شهید قطع شده بود و سر ایشان هم از فرق شکافته شده بود.
شهید احمد صداقتی ارادت خاصی به آقا ابوالفضل(ع) داشت؛ او در عملیات محرم فرمانده گردان امام جعفر صادق(ع) بود؛ در حین عملیات، فرماندهی گردان حضرت زهرا(س) هم به دلیل درگیری شدید و شهادت رزمندگان این گردان به شهید صداقتی واگذار شد
تفحص منطقه عملیاتی شرهانی، منطقهای در مرز خوزستان و ایلام با توسل به حضرت ابوالفضل عباس (ع) آغاز شد و کسی تصور نمیکرد که بیل میکانیکی اول به قمقمه پر از آب یک شهید برخورد کند و بعد به کشف پیکر مطهر شهیدی منجر شود که هر دو دستش از کار افتاده بود.
شهید احمد صداقتی، متولد اول آذر 1339 است که در عملیات «فرمانده کلقوا خمینی روحخدا» دست راستش را از دست داد؛ این مجروحیت او را از ادامه حضور در جبهه بازنداشت و بارها به جبهه اعزام شد تا اینکه در عملیات محرم در حالیکه بیسیمچی لشکر 14 امام حسین(ع) بود، دست دیگرش قطع شد و در این هنگام شاسی گوش را با پا فشار داده و گفت: « سلام من را به حضرت امام برسانید و بگویید رزمندگان در اجرای اوامر شما کوتاهی نکردند؛ وضع ما خوب است؛ مهمات،غذا، همه چیز داریم، منظورم را که میفهمید؟ » پس از چند لحظه صدای او قطع شد و هرچه او را صدا زدند جواب نداد بعد خبر آمد آن عزیز بزرگوار در همان لحظه به شهادت رسیده بود.