منصور دوانیقی از فعالیتهای امام صادق (علیهالسّلام) بسیار نگران بود و همواره آن حضرت رامورد اذیت و آزار قرار میداد. او برای فرماندار مدینه و مکه «حسن بن زید» پیام داد که خانه جعفر بن محمد (علیهالسّلام) را بسوزان! او نیز این دستور را اجرا کرد و خانه امام (علیهالسّلام) را آتش زد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد.
شبی منصور به وزیر دربارش «ربیع» دستور داد که هم اکنون جعفر بن محمد را در اینجا حاضر کن. ربیع فرمان منصور را اجرا کرد، حضرت صادق (علیهالسّلام) را در نیمههای شب با سر برهنه و بدون روپوش به حضور او آوردند. منصور با کمال جسارت و خشونت به آن حضرت گفت: ابا جعفر تو با این سن و سال شرم نمیکنی که خواهان ریاست هستی و میخواهی میان مسلمین فتنه و آشوب بپا کنی؟ خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم، آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی میکنی،...» ؟ امام فرمود:
«آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است...»
سپس منصور شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید تا گردن امام را بزند. ناگاه رسول خدا را در برابر خود دید. شمشیرش را در غلاف گذاشت. این اتفاق تا سه بار تکرار شد و منصور از قتل امام منصرف شد.
ربیع میگوید: امام صادق (علیهالسّلام) را دیدم هنگام ورود لبهایش حرکت میکند، وقتی که کنار منصور نشست، لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر میشد. وقتی که امام صادق (علیهالسّلام) از نزد منصور رفت، پشت سر امام رفتم و به او عرض کردم: وقتی که شما وارد بر منصور شدید، منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود. زمانی که نزد او آمدی و لبهای تو حرکت کرد، خشم او کم شد، شما لبهایتان را به چه چیز حرکت میدادی؟
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود:
«لبهایم را به دعای جدم امام حسین علیه السلام حرکت میدادم و آن دعا این است:
«یا عدتی عند شدتی و یا غوثی عند کربتی، احرسنی بعینک التی لا تنام واکفنی برکنیک الذی لایرام»
سرانجام منصور به وسیله انگوری که آن را به زهرآلوده کرده بود، امام صادق (علیهالسّلام) را مسموم کرد. و آن امام همام در سن شصت و پنج سالگی مظلومانه به شهادت رسیدند و پیکر پاکش را در بقیع به خاک سپردند.
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ
خَازِنِ الْعِلْمِ
الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ
النُّورِ الْمُبِینِ
اللهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ
وَ خَازِنَ عِلْمِکَ
وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ
وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ
وَ مُسْتَحْفَظَ دِینِکَ
فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
این منبع آگاه درباره جزئیات شهادت شهید قیام الدین گفت: حدود یک سال و هفت ماه پیش آیتالله غازی، با اتهام ارتباط با نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و ترویج مذهب شیعه و شورش در تاجیکستان، دستگیر شد و بدون تشکیل دادگاه علنی و بدون در نظر گرفتن حداقل انتظارات برای یک متهم امنیتی در زمینه داشتن یک وکیل، حکم ۲۵ سال زندان برای آیت الله غازی در نظر گرفتند. در این مدت که شهید غازی در زندان بودند، از لحظه دستگیری تا لحظه شهادت هم خودش و هم خانواده اش، تحت شدیدترین شکنجهها بودند.
برای مثال هر روز که شهید را شکنجه میکردند، از طریق موبایل، به صورت آنلاین تصاویر شکنجه و داد و فریادهای شهید را برای مادر، همسر و فرزندان شهید پخش میکردند. تا شهید به اتهاماتی که بر علیه او مطرح میکنند شهادت بدهد و اعتراف کند. بعضی از تصاویر آنقدر دلخراش است که حتی نمیتوان بیان کرد
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
این منبع آگاه درباره جزئیات شهادت شهید قیام الدین گفت: حدود یک سال و هفت ماه پیش آیتالله غازی، با ا
سید قیامالدین غازی معروف به «ایشان قیام الدین» از مؤسسان و عضو شورای عالی "حزب نهضت اسلامی" از چهرههای سرشناس مذهبی تاجیکستان بود. وی در سال 1952 میلادی در روستای "قلمتوغی" در ناحیه "حصار" کشور تاجیکستان بهدنیا آمد. پدرش «سید امامالدین غازی» یکی از روحانیان شناختهٔ تاجیکستان بود.
قیام الدین در سال ۱۹۷۲ میلادی "حزب نهضت اسلامی تاجیکستان" را بههمراه مرحوم «سید عبدالله نوری» بنیانگذاری کردند. قیام الدین از سال ۱۹۸۸ تا سال ۱۹۹۲ میلادی خطیب مسجد مرکزی ناحیه خراسان و همزمان مدرس مدرسهٔ امام ترمذی بود.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، وی نقش به سزایی در تجمعات آزادیخواهی و استقلالخواهی سالهای ۱۹۹۰-۱۹۹۲ میلادی و میداننشینیها داشت و به دلیل محبوبیت و طرفدران زیادش به "ژنرال مردمی" معروف شده بود. در آن مبارزات ملی و استقلالخواهی، او معروفتر از عبدالله نوری بود.
در این سالها جنگ داخلی نیز در تاجیکستان در گرفت و سید عبدالله نوری و سید قیام الدین غازی به افغانستان و ایران رفتند. این سفرها موجب آشنایی بیشتر آنان با مذهب اهل بیت(ع) شد و سید قیام الدین چند سال در حوزه علمیه قم به تحصیلات دینی پرداخت. پس از استقلال تاجیکستان، سید قیام الدین از سال ۱۹۹۴ تا سال ۱۹۹۹ در کمیتهٔ آشتی ملی این کشور فعالیت کرد و نقش مؤثری در پایان دادن به جنگ داخلی ایفا نمود.
وی علاوه بر تحصیلات دینی و فعالیت های سیاسی، در "دانشگاه کابل" در رشته های سیاست و حقوق به تحصیلات آکادمیک پرداخت. او همچنین عضو "مجمع علمای اسلامی افغانستان" نیز شد. قیام الدین سپس وارد "دانشگاه محمد اقبال لاهوری" در اسلامآباد پاکستان شد و در سال 2000 میلادی در رشتهٔ ادبیات فارسی و تاجیک، موفق به گذراندن دوره کارشناسی ارشد گردید.