eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم اعمال مستحب امروزمان به همراه تلاوت پنجمین روز را از طرف شهید زرتشتی🌷 شهید فرهاد خادم🌷 تقدیم می کنیم به محضر پیامبر خاتم اسلام و ائمه ی معصومین علیهم السلام وزرتشت پیامبر آیین خودش
مهندس فرهاد خادم تاریخ تولد۱ خرداد ۱۳۳۶ محل تولدتهران، ایران تاریخ کشته‌شدن۱ اسفند ۱۳۶۰ محل کشته‌شدنتنگه چزابه نحوه کشته‌شدناصابت ترکش محل دفنآرامگاه زرتشتیان تهران، ایران اطلاعات نظامی جنگجنگ ایران و عراق عملیاتهای مهمعملیات طریق القدس عملیات فتح المبین
از عهد مادر شهید زرتشتی با امام رضا، خانم «تاج گوهر خداد کوچکی» مادر فداکار شهید «فرهاد خادم»، به عنوان یک زن زرتشتی فعال در عرصه‌های مختلفت اجتماعی، از فرزند شهیدش می‌گوید... از ارادت به مراسم عزاداری برای امام حسین، از روضه‌ها، از زیارت امام رضا، از نذری که برای اهل بیت پیامبر کرده بود خانم «تاج گوهر خداد کوچکی» مادر فداکار شهید «فرهاد خادم» مسئولیت‌هایی همچون دبیریِ ششمین کنگره جهانی زرتشتیان، مددکار اجتماعی زرتشتیان و مسئولیت موقت کاخ گلستان را در کارنامه فعالیت‌های خود دارد. ایشان در مصاحبه‌ای با این خبرگزاری، بخش‌هایی از زندگی پر فراز و نشیب خود را بیان کرد. در کرمان متولد شد و در سن دو سالگی پدرش را از دست داد. مادرش با سختی، او و دیگر فرزندان را پروراند. «تاج گوهر» به قدری تحت تأثیر رفتارهای مادر بود که در سال 1346 وقتی خواست در اداره دارایی تهران استخدام شود -با اینکه بی‌حجابی ارزش شمرده می‌شد- با اینکه بی‌حجابی ارزش شمرده می‌شد- اما به رسمِ سنت زرتشتی، با پوشش در محل کار حاضر می‌شد.                   ایشان در سال 1335 (در 17 سالگی) با یکی از زرتشتیان مقیم تهران ازدواج کرد و مدتی بعد، «فرهاد» متولد شد. روزها به خوشی می‌گذشت تا اینکه در یکی از شب‌های عاشورا فرهاد به سختی بیمار می‌شود. پدر و مادر ناامید از همه‌جا با دسته‌روی و مراسم عزاداری شیعیان در خیابان روبرو می‌شوند. بارقه‌ای از امید در قلب تاج‌گوهر درخشیدن گرفت و ناله کنان امام حسین را صدا می‌زند و از او یاری می‌جوید. با گذشت مدتی اندک، فرهاد بهبود می‌یابد. اما محبتی که امام حسین به این خانواده زرتشتی کرد، فراموش نشد. مدتی گذشت، خانم تاج‌گوهر هر ساله نذر خود را ادا می‌کرد. مدتی بعد پیوند این خانواده با آل محمد (صلی الله علیه و آله) دو چندان شد. این خانواده در سفری به مشهر، به زیارت امام رضا (علیه السلام) هم رفتند و این برنامه‌ی هر ساله‌ی این خانواده شد.
وقتی فرهاد بزرگتر شد، به دانشگاه صنعتی شریف (که آن زمان به دانشگاه آریامهر معروف بود)، وارد شد. بعد از انقلاب، مدتی نگذشت که جنگ تحمیلی آغاز شد. سال 1359 بود که درسش تمام شده بود و باید به سربازی می‌رفت. هرچند فرهاد به دلیل ضعف چشم، می‌توانست از خدمت معاف شود، اما فرهاد بسیار مایل بود که به جبهه برود. او به جبهه رفت. با اینکه زرتشتی بود، اما مورد اطمینان فرماندهان قرار گرفت و به همراه جمعی دیگر از دانشجویان دانشگاه شریف مسئول احداث پل تنگه چزابه شدند. فرهاد وقتی پس از یک مرخصی ده روزه، به جبهه می‌رفت، از همه‌ی اقوام و خویشان حلالیت خواسته بود. او قبل از آخرین سفرش به مادر گفت که اگر من شهید شدم، بی‌تابی نکن. او رفت و در روز اول اسفند 1360 به شهادت رسید. در نهایت در آرامگاه زرتشتیان قصر فیروزه دفن شد. اینگونه فرهاد که از کودکی نذر امام حسین و امام رضا (علیهما السلام) بود، به شهادت رسید و در راه دفاع این سرزمین، متعالی شد.
فرهاد از شهادت نمي ترسيد : فرهاد به مادرش مي گفت : مادرم با آنكه مي دانم ايمان داري كه بايد هر كس هست و نيست خود را براي آزادي و رهايي ايران بدهد ، ولي اگر جز اين بود و حتي تو كوشش مي كردي تا مرا در خانه نگه داري باز هم به جبهه مي رفتم و براي وطنم مي جنگيدم .   او گويي پيش بيني مي كرد كه پايان راه او شهادت است ، چراكه پيش تر به مادرش گفته بود : « من هر وقت مادر شهيد گنجي ، خانواده كيخسرو كيخسروي ، مادر و پدر شهيد داريوش شهزادي و همسر شهيد پرويز آبادي را كه از شهداي كانون هستند را مي بينم ، لذت مي برم كه اينان همچون كوه استوارند و از غمي كه در دل دارند نمي توان اثري از غم در چهره‌هايشان يافت و اينان شايستگي آن را دارند كه ميراث دار عزيزان شهيدشان باشند . » شهادت : فرهاد به تاريخ 1/12/1360 در خط مقدم جبهه در تنگ چزابه به شهادت رسيد. روانش شاد و بهشت بهره اش باد
🔶وقتی که مادر مهمان برنامه ی خندوانه شده بود👇👇
روایتی از مطالعه کتابی درباره یک شهید زرتشتی توسط رهبر انقلاب مهمان بعدی از این جمع یک زرتشتی بود که در ابتدا بیان کرد: همه ما باید قدر رامبد جوان را بدانیم، پیامبر من زرتشت است و می فرماید که زمین شادی بخش است من زمانیکه بین خانواده های شهدا هستم انگار بین خانواده خودم هستم و معتقدم که مخلص ترین افراد به جنگ رفتند. این مادر شهید درباره فرزند خود که فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف بود اظهار کرد: من یک پسر داشتم و زمانیکه جنگ شروع شد ما با هم بحث می کردیم و دوست نداشتم او به جنگ برود. من به پسرم می گفتم تو را پنهان می کتم تا به جنگ نروی و او پاسخ می داد بعد از اینکه مرا پنهان کردی اگر ایران من را در جنگ گرفتند من دیگر چگونه می توانم زنده بمانم و زندگی کنم؟ وی ادامه داد: من روزی با دوستان پسرم صحبت می کردم و گفتم فرهاد کارهای زیاد برای جامعه انجام داد و من نمی دانم که چه کاری باید انجام دهم تا جای پای او باقی بماند و آنها از من خواستند که این خدمات را بنویسم. من هم کتاب «جای پای فرهاد» را نوشتم و این کتاب در یک روز نایاب شد به این دلیل که کتاب در نمایشگاه کتاب عرضه شده بود و همان روز رهبر انقلاب این کتاب را دیدند که پشت آن وصیت نامه فرهاد نوشته شده بود و بعد از اینکه رهبر این وصیت نامه را خواندند سخنانی بیان کردند که باعث شد استقبال از این کتاب بالا رود. رفتن به جبهه به خاطر یک لنگه جوراب در ادامه این برنامه وصیت نامه این شهید خوانده شد که با این مضمون خوانده شد که روزی پیرزنی به سراغ فرهاد که فرمانده یک لشکر بوده است، می رود و به او یک لنگه جوراب می دهد و بعد توضیح می دهد که در منزلش تنها به اندازه همین یک لنگه جوراب نخ داشته است و از او خواسته است که آن را بپوشد، خدا را یاد کند، سالم بماند و برود و بجنگد. وی بعد از این از مادرش می پرسد تو مادرم هستی و آن پیرزن هم مرا فرزند خود می دانست و من باید به حرف چه کسی گوش کنم. خواندن این وصیت نامه که توسط رامبد جوان صورت گرفت فضای خاصی به برنامه بخشید و بعد از آن برادر شهید مفقوالاثر ابراهیم هادی از مادر خود و بی تابی وی برای فرزندش گفت که این سخنان هم مخاطب را با بغض همراه کرد. وی گفت: برادرم با شروع جنگ به کردستان و بعد به مناطق عملیاتی رفت و در عملیات والفجر مقدماتی که عده ای از رزمندگان مجروح شدند عقب نشینی نکرد و ماند تا به مجروحان کمک کند. آن زمان همه می گفتند که ابراهیم هادی اسیر شده است. زمانی عده ای از اسرا را بازگرداندند و قرار بود کوچه را چراغانی کنند ما می دانستیم که مادر چشم انتظار است و خواستیم این کار را نکنند. خاطرم هست آن روز مادرم یخ و برفک های یخچال را می خورد. ما فکر کردیم شاید قندش بالا رفته است بنابراین او را به دکتر بردیم اما پزشک گفت او مشکلی به عنوان بیماری ندارد اما خواسته است که جگرش را به این ترتیب خنک کند. دکتر آن روز به ما گفت اگر وضعیت مادر به همین شکل پیش رود قلبش از درون منفجر خواهد شد. در نهایت یک روز در اثر بی خبری ها همین اتفاق هم افتاد و مادر را در وضعیتی به بیمارستان بردیم که حالش بد شده بود پزشکان به او شوک وارد می کردند اما او قلبش از درون منفجر شده بود و خون از دهانش بیرون می زد.
شادی روح مطهر همه ی شهدا💐 وعلو درجاتشان ویژه شهید مهندس فرهاد خادم🌷 وشهید ابراهیم هادی🌷 سه صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
شهید چمران افغانستان بدست داعش به شهادت رسید😭 شهید سید محمد علی شاه موسوی گردیزی پزشک مجاهد و بصیر و منادی وحدت در افغانستان که افغانیها وی را بخاطر خدمات بیشمارش شهید چمران افغانستان مینامیدند وی پس از حمله آمریکا به افغانستان به روشنگری و تبیین ماهیت آمریکا و دعوت مردم به وحدت اهتمام بسیار ورزید تا جائی که توسط سربازان آمریکائی دستگیر شد و 4 سال در زندان گوآنتانامو تحت سختترین فشارها و شکنجه قرار گرفت اما تسلیم نشد و پس از آزادی همچنان راه حقیقت طلبانه خویش را ادامه داد تا در نماز جمعه گذشته در انفجار مسجد صاحب الزمان افغانستان به درجه رفیع شهادت نائل شد🌷🌷🌷 روحش شاد و یادش گرامی باد💐💐