eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶وقتی که مادر مهمان برنامه ی خندوانه شده بود👇👇
روایتی از مطالعه کتابی درباره یک شهید زرتشتی توسط رهبر انقلاب مهمان بعدی از این جمع یک زرتشتی بود که در ابتدا بیان کرد: همه ما باید قدر رامبد جوان را بدانیم، پیامبر من زرتشت است و می فرماید که زمین شادی بخش است من زمانیکه بین خانواده های شهدا هستم انگار بین خانواده خودم هستم و معتقدم که مخلص ترین افراد به جنگ رفتند. این مادر شهید درباره فرزند خود که فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف بود اظهار کرد: من یک پسر داشتم و زمانیکه جنگ شروع شد ما با هم بحث می کردیم و دوست نداشتم او به جنگ برود. من به پسرم می گفتم تو را پنهان می کتم تا به جنگ نروی و او پاسخ می داد بعد از اینکه مرا پنهان کردی اگر ایران من را در جنگ گرفتند من دیگر چگونه می توانم زنده بمانم و زندگی کنم؟ وی ادامه داد: من روزی با دوستان پسرم صحبت می کردم و گفتم فرهاد کارهای زیاد برای جامعه انجام داد و من نمی دانم که چه کاری باید انجام دهم تا جای پای او باقی بماند و آنها از من خواستند که این خدمات را بنویسم. من هم کتاب «جای پای فرهاد» را نوشتم و این کتاب در یک روز نایاب شد به این دلیل که کتاب در نمایشگاه کتاب عرضه شده بود و همان روز رهبر انقلاب این کتاب را دیدند که پشت آن وصیت نامه فرهاد نوشته شده بود و بعد از اینکه رهبر این وصیت نامه را خواندند سخنانی بیان کردند که باعث شد استقبال از این کتاب بالا رود. رفتن به جبهه به خاطر یک لنگه جوراب در ادامه این برنامه وصیت نامه این شهید خوانده شد که با این مضمون خوانده شد که روزی پیرزنی به سراغ فرهاد که فرمانده یک لشکر بوده است، می رود و به او یک لنگه جوراب می دهد و بعد توضیح می دهد که در منزلش تنها به اندازه همین یک لنگه جوراب نخ داشته است و از او خواسته است که آن را بپوشد، خدا را یاد کند، سالم بماند و برود و بجنگد. وی بعد از این از مادرش می پرسد تو مادرم هستی و آن پیرزن هم مرا فرزند خود می دانست و من باید به حرف چه کسی گوش کنم. خواندن این وصیت نامه که توسط رامبد جوان صورت گرفت فضای خاصی به برنامه بخشید و بعد از آن برادر شهید مفقوالاثر ابراهیم هادی از مادر خود و بی تابی وی برای فرزندش گفت که این سخنان هم مخاطب را با بغض همراه کرد. وی گفت: برادرم با شروع جنگ به کردستان و بعد به مناطق عملیاتی رفت و در عملیات والفجر مقدماتی که عده ای از رزمندگان مجروح شدند عقب نشینی نکرد و ماند تا به مجروحان کمک کند. آن زمان همه می گفتند که ابراهیم هادی اسیر شده است. زمانی عده ای از اسرا را بازگرداندند و قرار بود کوچه را چراغانی کنند ما می دانستیم که مادر چشم انتظار است و خواستیم این کار را نکنند. خاطرم هست آن روز مادرم یخ و برفک های یخچال را می خورد. ما فکر کردیم شاید قندش بالا رفته است بنابراین او را به دکتر بردیم اما پزشک گفت او مشکلی به عنوان بیماری ندارد اما خواسته است که جگرش را به این ترتیب خنک کند. دکتر آن روز به ما گفت اگر وضعیت مادر به همین شکل پیش رود قلبش از درون منفجر خواهد شد. در نهایت یک روز در اثر بی خبری ها همین اتفاق هم افتاد و مادر را در وضعیتی به بیمارستان بردیم که حالش بد شده بود پزشکان به او شوک وارد می کردند اما او قلبش از درون منفجر شده بود و خون از دهانش بیرون می زد.
شادی روح مطهر همه ی شهدا💐 وعلو درجاتشان ویژه شهید مهندس فرهاد خادم🌷 وشهید ابراهیم هادی🌷 سه صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
شهید چمران افغانستان بدست داعش به شهادت رسید😭 شهید سید محمد علی شاه موسوی گردیزی پزشک مجاهد و بصیر و منادی وحدت در افغانستان که افغانیها وی را بخاطر خدمات بیشمارش شهید چمران افغانستان مینامیدند وی پس از حمله آمریکا به افغانستان به روشنگری و تبیین ماهیت آمریکا و دعوت مردم به وحدت اهتمام بسیار ورزید تا جائی که توسط سربازان آمریکائی دستگیر شد و 4 سال در زندان گوآنتانامو تحت سختترین فشارها و شکنجه قرار گرفت اما تسلیم نشد و پس از آزادی همچنان راه حقیقت طلبانه خویش را ادامه داد تا در نماز جمعه گذشته در انفجار مسجد صاحب الزمان افغانستان به درجه رفیع شهادت نائل شد🌷🌷🌷 روحش شاد و یادش گرامی باد💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یا رئوف یا رحیم
باورش نمیشد حضرت زهرا (س) اومدن به مراسم عروسی‌اش. گفت فقط از روی احترام دعوت‌نامه فرستادم خانم! حضرت فرمودن: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم به کجا برویم؟» 🔶15 مرداد، سالروز شهادت مصطفی ردانی‌پور
هدایت شده از عارفین
1.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
... 🎥کلیپ تصویری 🍃لحظات اخر سقوط هواپیمای "تهران_ارومیه"حامل سرداران سپاه ، صدای شهید حاج احمدکاظمی تو صوت هست که تو اون وضع صلوات میگیرن از جمع... 🆔 : @Arefin
هدایت شده از 🌷🌼بیتُ الشُّهدا🌼🌷
🔴تلنگــــــــ⚠️ــــــــر‼️ ❓ از عارفے پرسیدند... از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه‼️ او جواب داد: اگر براے امام_زمانت کارے مےکنے، یه تبلیغے انجام میدهے و خلاصه قدمے بر مےدارے و به ظهور آن حضرت کمک میکنے، بدان که بیدارے. و الّا اگر مجتهد هم باشے در خواب_غفلتی‼️‼️ 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ ... @oshagheshohada
هدایت شده از آقا تنها نیست
✅ماجرای دیدار خصوصی کودک فقیر با مقام معظم رهبری در قم 🔸بعد از نماز مغرب بود. آقا داشتند با چند نفر از علما دیدن می کردند. بحث خیلی جدی بود. ناگهان یکی از محافظ ها با دو دختر بچه آمد داخل. بچه ها بدجوری گریه می کردند. آب دماغ شان آویزان بود. هق هق می کردند. محافظ گفت: آقا ببخشید. اینها اینقدر گریه کردند که دیگر کسی حریفشان نشد. آمدند شما را ببینند. آقا نگاه تفقد آمیزی کردند و دست روی سر دختر کوچکتر کشیدند. احوال پرسی کردند اسم شان را پرسیدند. بچه ها خود را روی دست آقا انداختند ، عقده دل شان را خالی کردند. 🔹دو دختر که کنار رفتند یک پسر بچه شش ساله پشت شان بود. یک پسر بچه با شلوار کردی و یک زیرپوش آبی رنگ کهنه و چفیه ای به دور گردن. ✅آقا پرسیدند : شما هم برادر این هایی؟ 🔸پسر سر را به آسمان پرتاب کرد و نزدیک آقا شد. شروع کرد در گوش آقا صحبت کردن. آقا به دقت گوش می داد. اخم ها را توی هم کشیدند و سر بلند کردند. پرسیدند: آقای نجات کجا هستند؟ 🔹همه تعجب کرده بودند. مگر این پسرک چه در گوش رهبر گفته بود که آقا رئیس کل سپاه ولی امر را صدا کرده؟! آقای نجات آمد. آقا گفتند: ببینید این آقا پسر چه می گویند، پی گیری کنید و به من خبر دهید. 🔸نجات دست بچه را گرفت و به گوشه حسینیه رفت. پسرک یک دقیقه ای هم با نجات صحبت کرد. ناگهان نجات هم بلند شد. از قیافه اش معلوم بود که او هم گیج شده.فرید جلو رفت. گفت چی شده؟چی میگه؟ 🔹نجات گفت: میگه پدرم معتاد بوده. یک سال پیش همه چیزمان را برداشته و رفته. ما چند وقتی توی همان خانه که بودیم زندگی کردیم. اما بعد چند مدت صاحبخانه بیرون مان کرد. توی میدان هفتاد و دو تن چادر زده بودیم که دو ماه پیش شهرداری از آنجا هم بیرونمان کرد. این چند وقت را شبها در حرم می خوابیدیم اما از وقتی که آقا آمده و حرم را حسابی می گردند شبها ما را از آنجا بیرون می کنند. الان چند شب است که ما توی خیابون می خوابیم.😢 🔸نجات به پسرک گفت: مادرت کجاست؟گفت: بیرون. الان میرم میارمش. 🔹فرید دنبالش دوید. رفت تا جلوی در. از هر گیتی که رد می شد محافظین و مسئولین حراست می گفتند تو دیگه کجا بودی؟! پسرک بی توجه به سوالشان می دوید و ناگهان در جمعیت انبوده جلوی در گم شد. فرید به مسئولین حراست گفت: اگر این پسرک برگشت جلویش را نگیرید . قراره با مادرش برگرده. 🔸توی همین گیر و دار بود که یک ربعی گذشت. ناگهان پسرک دست در دست یک کودک کوچکتر آمد. اولین گیت جلویش را گرفت. پاسدار گفت: آقا کوچولو کجا میری؟! پسرک در حالیکه چشمش برق می زد گفت: آقای خامنه ای با ما کار دا ره. فرید دوید جلو. گفت ولش کنید.بچه ها رفتند و ناگهان فرید با زنی که در میان جمعیت خود را به زور جلو می کشید روبرو شد.زن عصبانی بود. گفت: آقا این کجا رفت؟ آمده به من می گه بیا بریم من با آقای خامنه ای حرف زدم قراره خونه بهمان بدهند. بیا بریم. دست داداشش را گرفته و بدو بدو کشونده تا اینجا. 🔹فرید متحیّر شده بود. گفت : بله خانم حرف زده. 🔴زن گفت: چی ؟ حرف زده؟ با کی؟ ✅فرید گفت: با آقای خامنه ای... 🆔👇👇👇 @agha_tanha_nist
هدایت شده از آقا تنها نیست
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتماً ببینید ☝️ 📽🔴حسادت به مقام معظم رهبری از سال 68 بود... 🔴بزرگترین اشتباه موسوی چه بود؟! #محسن_رضایی 🆔👇👇👇 @agha_tanha_nist