eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•. باید، که دست از گنه برداریم مایی ، که ادعای یاری داریم از خوب و بد امور ما معلوم است سربازِ امام عصر، هستیم یا سرباریم •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•. ای شیعه یک جمعه دیگر گذشت و امامت را ندیدی 😔 ای یوسف زهرا غریب و تنهایت گذاشتیم... 😔 •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•. ________________ اللهـــم عجـــل لولیڪــــ الفــــرج
اردوی جهادی سوسنگرد؛ روستای سبهانیه🚩 تابستان۹۸ ♨️ دهه امامت و ولایت 💝 برگزاری جشن ولایت، سخنرانی، مولودی، اجرای تواشیح و آتش بازی🎊🎉 و اجرای طرح #اطعام_آسمانی به مناسبت عید سعید غدیر خم🍝 #گروه_جهادی_فتح #ناحیه_شهید_محلاتی @jahadifath
تابستان۹۸ ♨️ دهه امامت و ولایت 💝 اجرای طرح #اطعام_آسمانی به مناسبت عید سعید غدیر خم🍝 توزیع ۱۵۰۰ وعده غذا در روستاهای سیل زده سوسنگرد و ۳۰۰ وعده غذا در محله های محروم تهران🚩 🌷نذرتان قبول حق🌷 #گروه_جهادی_فتح #ناحیه_شهید_محلاتی @jahadifath
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 #زیارٺ‌‌نامہ‌شہـــــداء °|🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌱
یازدهمین روز از چله شانزدهم سر سفره شهید 🌷 حمید رضا مدنی قمصری 🌷هستیم
شیمیایی بود برای درمان به انگلیس اعزام شد خون لازم داشت گفت خون غیر مسلمان نزنید توجه نکردند هرچه زدند بدنش نپذیرفت خون یک مسلمان جواب داد پزشکش مسلمان شد گفت:معجزه ست! شهید مدنی
در سال 62 در سن 19 سالگی ازدواج کرد و اولین فرزندشان درسال 63 به دنیا آمد. در این سالها نیز حمید جبهه را فراموش نمی کرد و اکثرا در جبهه حضور داشت تا اینکه در سال 63 در منطقه طلائیه بوسیله گازهای شیمیایی مصدوم شد که از آن سال با توجه به عوارضی که این مسئله بروی داشت و تحت درمان بود باز هم جبهه را فراموش نمی کرد و دفاع از اسلام را وظیفه شرعی خود می دانست. با توجه به اینکه حمید دانشجوی رشته برق بود در کنار درس به جبهه می رفت تا در آینده یکی از کسانی باشد که به سازندگی کشورش بپردازد ولی نتوانست به این آرزوی خود تحقق ببخشید زیرا از سال 68 عوارض شیمیایی در بدنش بصورتی شدید ظاهر شد و او را راهی بیمارستان ساخت.
پدر حمید می گوید: روزی باهم نزد دکتر قلبم رفتیم، آنجا با دکتر صحبت کرد و دکتر با دستگاه ریه حمید را نشانم داد و گفت که یک ریه اش سیاه شده، که حمید بلافاصله به انگلیسی با دکتر صحبت کرد. گویا گفته بود که نمی خواهم پدرم متوجه شوند ولی آنروز من هرچه نمی دانستم، فهمیدم. طبق نظر پزشکان معالج که حمید را تحت شیمی درمانی قرار داده بودند درمان وی در ایران پایان یافته بود و جهت تکمیل درمان باید به خارج اعزام می شد تا از روش های قوی تر استفاده شود. با پیگیری و تحمل زحمات زیاد توسط خانواده و شوهرعمه اش و همچنین مسئولین امر به لندن اعزام شد وبعد از 6 ماه به ایران بازگشته و چندی بعد دوباره اعزام شد. در طول زندگی پرفراز و نشیب حمید در جبهه و دانشگاه و حتی در طول مدت بیماری باید از همرزم به حق او کسی که وظیفه اش را به بهترین نحو انجام داد و از امتحان الهی سرافراز بیرون آمد.
در آخرین لحظات عمرش که ساعت 12 شب جمعه 24 /71/7 با تزریق مسکن به علت درد شدید به خواب رفته بود ناگهان بیدار شده و می گوید اینجا کجاست و من کجا هستم؟ همسرش می گوید در بیمارستان لبخندی می زند و گویی اینجا نبوده. می گوید نه اینجا بیمارستان نیست و از همسرش میخواهد تا چراغها را خاموش کند و لحظاتی به استراحت بپردازد. لحظه ایکه چراغ خاموش می شود، چراغ عمر حمید نیز به خاموشی می گراید و حمید این اسوه تقوا و ایثار به آن چه که سالها در آرزویش بود می رسد و به شهادت می رسد.
هر روز می بایست به او خون تزریق می کردند و هر بار به دکترش می گفت که؛ خون غیر مسلمان به من تزریق نکنید و آنقدر ایمانش قوی و اعتقاداتش بالا بود که هربار که می خواستند خون یک غیر مسلمان را به او تزریق کنند بدنش قبول نمی کرد و این مسئله پزشکان را به حیرت آورده بود. به طوری که دکتر "کلیز" پزشک حمید- زمانی بعد از چند بار آزمایش متوجه این مسئله شد، رفت و یک سیاه پوست مسلمان را آورد و خون او را به بدن حمید تزریق کرد و عجبا که بدنش خون او را قبول کرد.  همانجا دکتر کلیز به حمید گفته بود: این سومین معجزه ای بود که من از ایرانیان در این بیمارستان دیده ام و همان جا مسلمان شد و تا زمانی که حمید زنده بود، دکتر کلیز با او در ارتباط بود و زمانی هم که شهید شد پیام تسلیت برای ما فرستاد.