eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
کارگر بازیافتی که شهید مدافع حرم شد ‼️ مهدی آقا وقتی عازم رفتن شد فرزندی چهار ماهه در راه داشت و ماهها منتظر دیدن او بود😍، بارها بین رفتن و ماندن قرار گرفته بود، ماندن و دیدن رخسار روی فرزند👶 و یا رفتن و دفاع از حرم بانو حضرت زینب(س). ⁉️ بعد از شهادت پسرم، خواب دیدم كه با تعدادی از نیروهای بسیجی همراه است كه به او بسیار احترام می گذارند😊 گفتم سیدمهدی تو كه شهید شدی گفت: پدر من زنده ام، ما هنوز در نبرد با دشمن و دفاع از حریم عمه ام زینب (س) هستیم.✨🕊 شهید مدافع حرم سید مهدی سادات 🌺 لشکر پر افتخار فاطمیون
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
کارگر بازیافتی که شهید مدافع حرم شد ‼️ مهدی آقا وقتی عازم رفتن شد فرزندی چهار ماهه در راه داشت و م
شهید سید مهدی سادات متولد 25 شهریور سال 1370 در یزد دیده به جهان گشود و از فدائیان لشكر فاطمیون بود كه در سن 25 سالگی در 13 شهریور 95 در سوریه به فیض شهادت نائل شد. سید مهدی سادات یکی از شش شهید مدافع حرم استان یزد است. شهید ۲۵ ساله‌ای که در شهریور سال ۹۵ در سوریه به شهادت رسید و فرزندش سه ماه بعد از شهادت او به دنیا آمد. همسایه‌ها او و خانواده‌اش را به خوشنامی می‌شناختند.
برادرم سید مهدی_سادات ششمین فرزند حاجی قلندر از تبار سادات شمال افغانستان هست که در استان یزد در تاریخ 15/ 7/ 1370 چشم به جهان گشود وی در یکی از محله های استان یزد به نام قلعه اسدان بزرگ شد. در دبستان انصار همان محل شروع به ادامه تحصیل میداد بعدازظهر ها به کمک پدرش به کفاشی میرفت کفاشی پدرش مجاور مسجد مقدس صاحب الزمان خیابان مهدی بود شهید هم همیشه داخل مسجد بود کمک به مسجد میکرد به مردم چایی میداد جارو میکرد. یه جورایی کمکی به خادم مسجد بود همیشه تو روضه خوانی ها ی امام حسین تو مسجد بود یک جورهایی با مسجد انس گرفته بود خیلی کار ها خوب میکرد تاسن 17 سالگی میرفت تعزیه خوانی اطراف یزد باگروه عباس افسانی یکی از تعزیه خوان های یزد هست. تو ماه محرم شهید چایی میداد ونوحه میخواند همیشه میخواست یک خدمتی به خاندان اهل بیت بکنه همیشه درخواست عاقبت بخیری از خاندان اهل بیت میکرد شهید خیلی اهمیت به رفیق میداد گذشت داماد شد وبعد از در گیری ها و تهدید کردن به خراب کردن حرم عمه سادات عزم سفر به سوریه کرد از همه مردم حلالیت می طلبید بامردم مهربانی میکرد. هرروز بعد از نماز صبح با صدای بلند. بلند گریه میکرد. یک روز رفت پیش پدر خود گفت که میخواد مدافع حرم حضرت زینب بشه پدرش بدون اینکه ازوی ناراحت بشه یا ازش جلو گیری کنه گفت برو دفاع کن از حرم عمه جانم خدا حافظی کرد واعزام به جبهه جنگ شد. هم رزم هایش میگفتن که شهید مهدی همیشه باری از دوش رزمندگان برمیداشت اقامه نماز میگفت ،کفش های رزمنده‌ای واکس میزد، تا می توانست کمک رزمنده ها میکرد تا تاریخ 13/ 6 / 1395 شب رفتن منطقه حماه میخورند به کمین دشمن سید مهدی که جلو گردان تیربار پی کی دستش بود شلیک میکنه جلو داعشی ها را میگیره دشمن با ارپیچی میزنن و سیدمهدے به شهادت میرسد. برادر هیچ وقت فرزندت علیرضا را تنها نمیزارم نویسنده برادر شهید سید جان اقا سادات
پدر شهید 👇👇 فرزندم را حضرت زینب(س) دعوت كرده بود پدر شهید مهدی سادات گفت: سید مهدی را حضرت زینب (س) دعوت كرده بود و او هم لبیك گفت تا شرمنده دخترالمومنین (ع) و حضرت ابوالفضل در قیامت نشود. وی در مورد سوریه رفتن پسرش افزود: روزی سید مهدی نزد من آمد و گفت می خواهم بروم از حریم جدم حضرت زینب (س) در سوریه دفاع كنم تا رضایت ندهی نمی توانم بروم. وی تصریح كرد: وقتی پسرم نام حضرت زینب (س) را به زبان آورد خدا گواه است بی درنگ و بدون تردید گفتم پسرم تو برای دفاع از حریم زینب (س) می روی ، برای دفاع از اسلام و قرآن می روی ، راه خوبی انتخاب كردی ،من 'نه 'بگویم و مانع شوم آنگاه شرمنده ائمه (ع) می شوم. این پدر مدافع شهید حرم افزود: فرزندم موقع رفتن بسیار خوشحال و مسرور بود بطوریكه من از رفتارش بسیار متعجب شده بودم ،برای رفتن، سر از پا نمی شناخت.
سیدمهدی در رفتار و كارهای خوب همیشه از دیگران سبقت می گرفت و می خواست خودش به بهترین نحو آن انجام دهد افزود: سید مهدی 6 سال بیشتر نداشت كه برای ولادت حضرت امام زمان (عج) در منزلمان جشن گرفته بودیم قرار بود كه بردار بزرگترش مداحی كند، سید مهدی اصرار داشت كه من باید قرآن بخوانم هرچه گفتم تو كوچكی و نمی توانی، قبول نكرد. وی ادامه داد: یك ساعت مانده بود به پایان مراسم ، دیدم سید مهدی رفت و بلندگو را گرفت و با لحن بسیار زیبا قرائت كرد كه حاضران را به وجد آورد. پدر شهید مدافع حرم كه بسیار خوش صحبت بود ادامه داد: بعد از شهادت پسرم، خواب دیدم كه با تعدادی از نیروهای بسیجی همراه است كه به او بسیار احترام می گذارند گفتم سیدمهدی تو كه شهید شدی گفت: پدر من زنده ام، ما هنوز در نبرد با دشمن و دفاع از حریم عمه ام زینب (س) هستیم. پدر شهید سادات گفت: افتخار می كنم كه فرزندم شهید شده است ، من كجا پدر شهید كجا؟ نور شهادت كجا و خانه ما كجا؟ شاكر خدا هستم كه قربانی من را قبول كرد. وی افزود: انشاالله این شهادت مورد رضای پروردگار و بانوی بزرگوار حضرت حضرت زینب(س) عمه سادات قرار گیرد. وی پاسخ به این سوال كه آیا حاضری دیگر فرزندانت به سوریه برای نبرد با داعشی ها بروند گفت: برای رفتن آنها به سوریه و دفاع از حریم اهل بیت (ع) و دفاع از اسلام و قرآن هرگز مانعشان نمی شوم.
وقتی مهدی اقا به سوریه برای دفاع از حرم زینب رفت همسرش چهارماهه باردار بود و اكنون پسرش 1.5 سال دارد. وی یادآور شد: سید مهدی در دفتر خاطراتش نوشته بود جانم علیرضا مثل اینكه خودش می دانسته فرزندش پسر است. مادر این شهید والامقام می گوید: سید مهدی، مداح هم بود و همیشه روضه حضرت ابوالفضل (ع) و زینب (س) را می خواند و ارادت خاصی به ائمه اطهار (ع) داشت. وی افزود: مكبر نماز بود در سوریه هم مكبر بوده و هیچ گاه نماز و قرآن خواندن را فراموش نمی كرد . *** عاشقانه رفت و شهید شد مادر این شهید مدافع حرم اظهار داشت: آرزوی سید مهدی شهادت بود و عاشقانه رفت و شهید شد، موقع رفتن به همرزمانش گفته بود كه من شهید می شوم. وی اظهار كرد: وقتی پیكر فرزندم را بعد از شهادت دیدم بسیار نورانی بود مثل اینكه خواب بود او را بوسیدم تا آرام گیرم. این مادر كه فراق این شهید والامقام را بسیار سخت توصیف می كند گفت: یكی از آشناهایمان سید مهدی را خواب دیده بود كه بهش گفته برای مادرم بگو هر موقع دل تنگم شد بیاید سرمزارم
متاسفانه این پدر شهید را در اسفند سال گذشته مورد ضرب و شتم قرار دادند 👇👇 همان روزهای اول ضارب، این خانواده را تهدید می‌کند که اینجا جای افغانی‌ها نیست. این تهدید چند بار دیگر هم تکرار می‌شود. روز حادثه می‌رود در این خانه و به محض اینکه پدر شهید بیرون می‌آید به سر او می کوبد. حالا اینکه طبق شنیده‌ها با میله زده یا پنجه بوکس، معلوم نیست. ولی آن‌طوری که من در عکس دیدم زخم سر پدر شهید باز شده بود. درحالیکه اثر ضربه میله فقط کوبیدگی است. بعد مادر شهید بیرون آمده و ضارب او را هم زده است و همینطور تا پنج نفر را زخمی می‌کند. خانواده می‌گفتند ما نمی‌خواستیم با او درگیر شویم. بعد از این ماجرا ضارب شکایت کرده که اینها در این محله مزاحمت ایجاد کرده‌اند و همان موقع این خانواده هم از ضارب شکایت می‌کند. پلیس ضارب را دستگیر می‌کند و حدود سه ساعت این فرد در بازداشت می‌ماند. اما یکی از بستگان ضارب که در همان کلانتری کار می‌کرد و یک ستوان که از اقوام ضارب بوده او را به شکل غیرقانونی از پاسگاه خارج می‌کنند. هرچند کمی بعد نیروی انتظامی با کارمندان خاطی‌اش برخورد می‌کند، ولی باز از خانواده شهید شنیده‌ایم این افراد برگشته‌اند سرکار!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا