📌"شهیدان زنده اند" فقط یک #شعار است؟!
🔸خداوند در آیه 169 سوره آل عمران که از معروف ترین آیات هست، میفرماید: « وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
🔹و ما چه میدانیم که #شهدا چه جایگاهی دارند؛ ما فقط میدانیم جایگه ایشان، مایه حسرت همه هست.
واقعا شهدا زنده اند و این موضوع تعارف نیست؛ شهدا در زندگی دنیایی حضور می یابند و برخی از نمونه هایش را دیده ایم.
🔸در کتاب #شهیدان_زنده_اند که موسسه شهید #ابراهیم_هادی به چاپ رسانده، 40 نمونه از حضور شهدا در زندگی دنیایی و زنده بودن آنها را بیان کرده است. یکی از آنها، جریان شهید حجت الاسلام صالحی خوانساری است.
🔹بعد از #شهادت ایشان و برگزاری مراسم در قم، خانواده شان برای برگزاری مراسم به خوانسار میروند اما دخترشان بخاطر مدرسه اش در قم می ماند؛ در همان روز، معلم شان از دانش آموزان میخواهد که برگه امتحانات را به والدین شان بدهند تا #امضا کنند.
🔸دختر شهید به خانه میرود، با دلی شکستع جلوی عکس پدرش گریه میکند و میگوید: بابا مگر نمیگویند شهدا زنده اند؟ بیا برگه مرا امضا کن... و با حالت گریه خوابش میبرد.
🔹شب پدرش را درخواب میبیند و به او میگوید «برگه ات را بیار تا امضا کنم»؛ روی میز خودکار قرمزی بوده، دخترشهید برای آوردن خودکار آبی از اتاق میرود و وقتی بازمیگردد میبیند بابایش نیست.
🔸وقتی از خواب بیدار میشود، سراغ کیفش میرود و میبیند که برگه امضا شده و پایین آن: «اینجانب نظارت دارم، سید مجتبی صالحی».
🔹نامه را خدمت امام میبرند، اداره آگاهی امضا را بررسی میکند و میگوید امضا مربوط به خود شهید است و در آن از هیچ جوهری استفاده نشده است.
این نامه الان در موزه است و این ماجرا، یک نمونه از بازگشت شهداست.
✅شهدا زنده اند و عندربهم یرزقون...
شاهد کسی است که دیده و دیده های خود را میگوید؛ شهدا ناظر کار ما هستن و یک روزی بر ما شهادت میدهند.
🔹ماجرای دیگری در کتاب «شهیدان زنده اند» نقل شده که استاد دانشگاهی، #شهید_همت را درخواب میبیند و درخواب با هم ، به محله ای میروند، درب خانه ای را میزنند؛ ناگهان از خواب بیدار میشود.
🔸آن استاد دانشگاه، نیمه شب با حالت خاصی از خواب میپرد؛ ماجرا را برای همسرش تعریف میکند و خانمش میگوید شاید شهید با شما کاری داشته، آدرس را بلدی؟ به همان جا برو.
🔹او هم به درب همان خانه ای که در خواب دیده بود میرود و با تردید در میزند، جوانی در را باز میکند. این استاد دانشگاه میگوید: شما با شهید همت کاری داشتین؟
🔸جوان متعجب میشود! و پس از نقل ماجرا، به ایشان میگوید: شما درست خواب دیدی، من تصمیم داشتم خودکشی کنم، امروز که از اتوبان همت می گذشتم، چشمم به عکس شهید همت افتاد و با خود گفتم: مگر نمیگویند شما زنده اید؟ اگر زنده ای، بیا به من بگو خودکشی نکنم!
✅ شهدا، عند ربهم یرزقونند...
#خلاصه_تفسیر
#پاسخهای_قرآنی
#تفسیر_صفحه_ای_قرآن
#مسجد_امام_رضا_علیه_السلام
#دانشگاه_فردوسی_مشهد
🌐 #سعداء
پایگاه نشر آثار #حجت_الاسلام_راجی
🆔 @soada_ir
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
نا اهلان... پنداشته اند که
مسلمین را خوابی عظیم فرا گرفته ، .
غافل از آنکه، #مؤمنین سالهاست...
که فرزندانشان را
.
#ابراهیم وار
برای قربانی شدن در راه حق آماده کرده اند.
..
#شهید_آوینی
#حدیث_روز
#پیامبر_اکرم_ص
بزرگترین مردمان درایمان ویقین مردمانی در آخرالزمانند کہ پیامبرشان را ندیدہ اند و امامشان هم از دیدگانشان پنہان است و بہ سیاهی روی سفیدی قرآن ایمان آوردہ اند .
کمال الدین ج 2 باب 25
#حــدیــث
💠 حــضــرت امــام صــادق عــلــيه الــســلــام :
🔸 كســى كه مــايل اســت جــزء ياران حــضــرت مــهدى (عــج)
قــرار گــيرد بــايد مــنــتــظــر بــاشــد و اعــمــال و رفــتــارش
در حــال انــتــظــار بــا تــقــوا و اخــلــاق نــيكو تــوأم گــردد🔸
📚بــحــارالــانــوار . جــ۵۲ ، ص ۱۴۰
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#حدیث_روز #پیامبر_اکرم_ص بزرگترین مردمان درایمان ویقین مردمانی در آخرالزمانند کہ پیامبرشان را ندی
سلام علیکم بیست و هفتمین روز از چله هجدهم🌟 مهمان سفره شهید 🌷 مجید زین الدین🌷هستیم .
💠خط عاشقی
🔰چهل هفته #شبهای_جمعه از خرم آباد تا جمکران🕌 می آمدیم؛ حاج آقا #نذر داشت. مجید آن موقع کوچک بود👶 همراه مان می آوردیمش.
🔰با من و پدرش طی کرده بود که اگر به #مسجد رسیدیم و خواب بود😴، باید بیدارش کنیم. آن روز توی راه #خوابش برده بود، دل مان نیامد صدایش بزنیم☺️
🔰رفتیم #زیارت مان را کردیم. وقتی رسیدیم به ماشین🚗بیدار شده بود. گفت: شما دوباره من رو بیدار نکردین⁉️ولی من خواب دیدم #امام_زمان اومدن اینجا و یه تاج سفید👑 گذاشتن روی سر من😍
✅ راوی: مادر شهید
🌷#شهید_مجید_زین_الدین
📚برادرفداکارش،حسین کاجی،ص۱۳
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند فرمانده اطلاعات عملیات تیپ2 لشگر 17 علی بن ابی طالب(ع) به خاطر
شهید مجید زین الدین در پنجم مهر ماه سال ۱۳۴۳ در تهران متولد شد. نوری که از کوچکی بر چهره معصومش درخشنده بود، خانواده اش را امیدوار کرد که مجید در آینده دانشمندی برجسته و یا مجاهدی شکست ناپذیر خواهد گشت.
سه ساله بودکه توانست قرآن بخواند. در ۴ سالگی روزه می گرفت و علی رغم اصرار خانواده برای شکستن روزه آن روز، راضی نشد روزه خویش را باز کند. او با همین انگیزه های اعتقادیش در زد و خوردهای دوران انقلاب اسلامی همراه دوستانش، اقدام به ساخنن کوکتل مولوتف نموده به مبارزه بر علیه طاغوت پرداخت.
مجید در دوران تحصیلات خود ضمن عضویت در انجمن های اسلامی مدارس و دبیرستانهایی که در آنها مشغول تحصیل بود، به فعالیتهای سیاسی خود نیز ادامه می داد و در زمان خفقان رژیم منحوس پهلوی در ضمن فعالیت در مدارس و دبیرستانها، در امور پخش جزوات و عکسهای حضرت امام و پخش نوارهای ایشان برادر را نیز یاری می کرد که یکبار در همین رابطه از طرف شهربانی قم دستگیر و زندان شد.
با شروع جنگ تحمیلی، مجید که دوران دبیرستان خود را در شهر خون و قیام قم طی می کرد، بر حسب احساس وظیفه شرعی، با وجود علاقه و استعداد وافری که به مطالعه و ادامه تحصیل خصوصاً در رشته پزشکی داشت کلاس درس را با موافقت مسئولین رها و بی درنگ خود را در صحنه های پیکار حق علیه باطل در جبهه سر پل ذهاب و گیلانغرب حاضر نمود. او پس از آن نیز هیچ وقت صحنه پیکار را رها نساخت مگر در زمان امتحانات آخر سال، که در زمان لازم در جلسات امتحان دبیرستان حاضر و پس از اتمام برنامه امتحانی خود مجدداً به جبهه های نور علیه ظلمت بازمی گشت.