بصیـــــــــرت
💐🍃🎉 🍃🎉 🎉 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_شصت_و_سوم ✍لبخندِ مخصوصش نشست بر دلم. - فرق داره..اساسی هم فر
تو قدم دوم نوعی امنیت ایجاد کردن که اگر دانیال شما رو زیر نظر داشت، یقین پیدا کنه که هیچ خطری اون و خانوادشو تهدید نمیکنه و درواقع نمایشِ اینکه سازمان و داعش بی خیالش شده.
اینجوری راحت تر میتونستن دانیالو به سمت تله یعنی شما بکشن.
از طرفی با ورود شما به اون گروه،اتفاق خوبی انتظارشونو نمی کشید.
حالا چرا؟
اونا میدونستن که اطلاعات به دست نیروهای ایرانی رسیده.
پس اگه شما عضو این گروه میشدین، یقینا دانیال واسه برگردوندن خواهرش به ما متوسل میشد و اونوقت موضوع،شکل دیگه ای به خودش میگرفت.
یعنی رسانه ای!
اونا میدونستن که اگه ما جریان رو رسانه ای کنیم خیلی خیلی واسه وجهه ی خودشون و قدرتشون تو منطقه در برابر ابر قدرتها،گرون تموم میشه.
اینکه تو تمام اخبارها از نفوذ ایران در زنجیره ی اصلی داعش و جمع آوری اطلاعات سری و نظامیشون گفته بشه،
نوعی شکست بزرگ و فاجعه محسوب میشد.
پس سعی کردن بی صدا پیش برن.
و من حیران مانده بودم از این همه سادگی خودم...
بعد از حرفهایِ حسام،تازه متوجه دلیل مخالفتهای عثمان با ورودم به داعش شدم.
و من چقدر خوش خیال،او را مردی مهربان فرض میکردم.
پرسیدم:
- اون دختر آلمانی! اونم بازیگر بود؟
حسام آهی کشید:
- نه یکی از قربانی های داعش بود و اصلا نمیدونست که عثمان هم یکی از همونهاست و واقعا میخواست کمکت کنه تا به اون سمت نری.
مشتاقانه و جمع شده در خود باقی ماجرا را طلب کردم:
- و نقش یان تو این ماجرا چی بود؟
لبانش را جمع کرد:
- خب شما باید میومدین ایران به دو دلیل.
یکی حفظ امنیتتون و قولی که به دانیال داده بودیم دوم دستگیری ارنست یه دو رگه ی ایرانی انگلیسیه،
و مامور خرابکاری تو ایران.
از خیلی وقت پیش دنبالش بودم اما خب اون زرنگتر از این حرفا بود که دم به تله بده.
پس از طریق شما اقدام کردیم چون جریان رابط و دانیال انقدر مهم بود که به خاطرش وارد کشور بشه.
به همین خاطر یان رو وارد بازی کردیم.
اون و عثمان چندین سال پیش تو دانشگاه با هم دوست و همکلاسی بودن.
اما همون سالها،عثمان با عضویت تو گروههای سیاسی قید دانشگاه رو زد و تقریبا دیگه همدیگه رو ندیدن.
یان هم بعد از مدتی عضو یکی از گروههای محلی حمایت از حقوق بشر شده بود و به عنوان روانشناس برای درمان مهاجران جنگ زده،توی این انجمن ها فعالیت میکرد...
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada
🌹 شهید سید حمید میرافضلی
تو سرما و گرما همیشه پابرهنہ بود ،
بهش میگفتن چرا پا برهنہ اے ؟
میگفت چون تو جبهہ خون پاڪ
شهدا ریختہ شده .
معروف بود بہ سید پا برهنہ .
#شبتون_شهدایی
#ما_ملت_امام_حسینیم
ـــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
خوشا آنان که با ایمان و اخلاص
حریم دوست بوسیدند و رفتند
خوشا آنان که در میزان و وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند
خوشا آنان که پا در وادی حق
نهادند و نلغزیدند و رفتند
خوشا آنان که با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازارشهــ🌷ــادت را پسندیدند و رفتند
#صبحتون_شهدایی
ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
💔شهیدی که دوست داشت حرّ امام حسین علیه السلام باشد....
#شهید_محمدتقی_شمس🌹
ـــــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
💔شهیدی که دوست داشت حرّ امام حسین علیه السلام باشد.... #شهید_محمدتقی_شمس🌹 ـــــــــــــــــــــ🕊🖤ـ
شهید #محمدتقی_شمس🌹
خواندن #زیارت_عاشورا شده بود کار هر روزش... شلمچه بود که چشماش مجروح شد.😔
کم کم بیناییش رو از دست داد، با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد.. باضبط صوت هم زیارت عاشورا گوش می داد هم روضه.... توی ماه محرم حالش خراب شد.😔
پدرش می گفت : « هرروز می نشستم کنار تخت برایش زیارت عاشورا می خواندم...
اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خواندیم... 10 صبح بود که از من پرسید: بابا! حرّ چه روزی شهید شد؟گفتم: روزعاشورا...
گفت : دعاکن من هم امروز حٌرّ امام حسین بشم...
ظهرکه شد.گفت: بابا! بی قرارم... بگو مادر بیاد...
بعدهم گفت :برایم سوره ی فجر بخون، سوره ی امام حسین(علیه السلام)...
شروع کردم به خوندن ... به آیه «یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» که رسیدم، خیلی گریه کرد..
گفت: دوباره بخوان... 13 یا 14 بار براش خواندم... همین جورگریه می کرد...
هنوز سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه...
گفت: بابا! مادر نیومد؟ گفتم: نه هنوز
گفت:پس خداحافظ
قرآن روگذاشتم روی میز برگشتم
انگار سالها بود که جون داده
ــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ
29.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🌷ماجرای شهیدی در کربلا که امام زمان عج ۲۰۰سال بعد از او به نیکویی یاد میکند
سعيد بن عبدالله حنفي با اجازه حضرت محافظ صلات خوف امام حسين(ع) بود که خيلي هم طولاني نبود؛ اما تير مرتّب ميآمد، دوازده چوبه تير به بدن او رسيد، «مژه بر هم نزند گر بزني تير و سنانش»! آخرين تير را سعيد ديد، اگر دير بجنبد، ممكن است به پسر پيغمبر بخورد، اين صورت را جلو آورد، اين تير را با صورت گرفت، فقط رَمَقي ماند، عرض كرد؛ پسر پيغمبر! آيا به عهدم وفا كردم يا نكردم؟
دویست سال پس از واقعه عاشورا، مهدی آل محمد در زیارت ناحیه مقدسه پس از سلام به سعید و اشاره به گفتار او درشب عاشورا در مورد او میگوید: «این تویی که به آرزوی خود رسیدی و امامت را مواساه و یاری دادی. خداوند ما را باشما در زمره شهدا محشور گرداند و در اعلی علیین همراهی و همنشینی شما را به ما روزی دهد»
ــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ۱۷شهریور - جمعه سیاه میدان ژاله
🔹ناگفتههایی از واقعه 17 شهریور
⭕️ نقش اسرائیلی ها در کشتار مردم
گرامی باد یاد شهیدان روز خونین 17 شهریور
ـــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔹 شهید دکتر مصطفی چمران:
🔸 اي علي امروز هم تو را مي كوبند، حتي شيعيان تو هم، تو را مي كوبند، هر كسي كه راه تو را در پيش بگيرد مي كوبند، گويا مقدر شده است كه پيروان راستين تو بايد مثل تو لعن و نفرين شوند، تكفیر شوند، كوبيده شوند و در زجر و شكنجه، در دنيايي از غم و درد به ملاقات خدابروند، و آن قدر شكنجه ببينند كه هنگام شهادت فرياد برآورند: «فزت و رب الكعبه»، به خداي كعبه آزاد شدم.
🔹 برگرفته از کتاب "علی زیباترین سروده هستی" نوشته شهید مصطفی چمران / ص 16
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
سخنان حضرت آقا درمورد شهیدان #مهدی_باکری و #قاسم_سلیمانی :
«در بین شهدا بعضی از آنها #شهیدپرور بودند.🌹
در واقع میتوان گفت آنها #سیدالشهدا بودند. اعتقاد ما این است که #شهید_باکری سیدالشهدای لشکر عاشورا بود....🌹
و #شهید_سلیمانی هم سیدالشهدای مقاومت است.
سیدالشهدا شدن این عزیزان هم بهخاطر فرماندهیشان نبود. 🌹
از زمانی که جنگ هشت سال دفاع مقدس شروع شد، شهید آقا مهدی باکری از یک خمپاره زدن در جنگ شروع کرد.🌹
اما آقا مهدی در بین رزمندگان صاحب سبک و صاحب ادبیات بود...
باکری فرد نبود، بلکه ادبیات بود.🌹
با تمام رفتار، گفتار، حرکات، سکنات و برخوردهایش همواره شهید تربیت میکرد. و این دقیقاً در حاج قاسم هم بود....»🌹
ــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
📸 نام گذاری خیابانی به نام شهید حاج قاسم سلیمانی در شهرک الغبیری لبنان
ــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 گفت من که بدون رضایت تو جایی نمیروم؛ رفت و شهید شد
🔹 خاطرات همسر شهید مدافع حرم موسی رجبی از روزی که او عزم دفاع از حرم کرد
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada