به گفته مادرش، مراقبهها در مورد هادی پیش از تولدش آغاز شد، از همان کودکی راهش مشخص بود، نمازشب میخواند در قنوتش شهدا را دعا میکرد .
کسی که همهاش زمزمه یا حسین (ع) روی لب دارد، عشقش به اهل بیت مشخص میشود، به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج الحسین بود؛
کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین شعاری و ابراهیم هادی، بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود، و آخر عشقش به طلبگی ختم شد، نجف را انتخاب کرد و از این راه به شهادت رسید .
🌷شهید #محمدهادی_ذوالفقاری🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸دلنوشته امیر محمد فرزند شهید مدافع حرم جاوید الاثر #علی_عابدینی
اولین روز مدرسه سال ۱۳۹۹
ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
CQACAgQAAxkDAAENqk9fQ8gIySsCd2AIv0DbIAEL-tHYYgACzgUAAgp-OVPpD91n1VdGrhsE.mp3
زمان:
حجم:
6.91M
♦️داستان تکان دهنده قاسم جیگرکی
🔻لات عرقخوری که توبه کرد
🎼از زبان استاد #دانشمند
🔺شاید بسیاری شما این کلیپ رو شنیده باشید شنیدن دوباره آن خالی از لطف نیست
#کوتاه_شنیدنی
#پیشنهاد_دانلود
#برای_دیگران_ارسال_کنید
@khamenei_shohada
💠دو شهید مدافع حرم که در روز ۱۸ شهریور ماه آسمانی شدند...
🌷سالروز شهادت
شهید مدافع حرم علی #اصغر_الیاسی
شهید مدافع حرم #فرهاد_طالبی گرامیباد
🕊شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🎉 🍃🎉 🎉 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_شصت_و_چهارم ✍ - پس من هم به عنوان یه فعال وارد انجمنی شدم که
💐🍃🎉
🍃🎉
🎉
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_شصت_و_پنجم
✍تک تک تصاویر،لبخندها، شوخی هایِ حرص دهنده و محبتهای بی منتِ یان در مقابل چشمانم رژه رفت.
مرگ حقش نبود...
به حسام خیره شدم،این صورت محجوب چطور می توانست، پر فریب و بدطینت باشد؟
او با کلک، یان را وارد مسیری کرده بود که هیچ ربطی به زندگیش نداشت.
دروغگویی های این جوان و خودخواهیش محضِ به دام انداختن مردی دو رگه،
#یان و خیراندیشی هایش را به دهان #مرگ پرتاب کرده بود😡
حالا باید از حسام متنفر میشدم. چرا انزجار از این جوان تا این حد سخت بود؟
- پس تو و دوستات باعث کشته شدنِ یان شدین!
این حقش نبود.
اون به هممون کمک کرد.😭
سری تکان داد و لبی کش آورد:
- بله درسته حقش نبود.
به همین خاطر هم الان زندست😁
دیگر به شنیده ام شک کردم.
با تحیر خواستم تا جمله اش را دوباره تکرار کند و او شمرده شمرده اینکار را انجام داد.
- امکان نداره چون خودت اون شب،وقتی تو اون اتاق گیر افتاده بودیم بهم گفتی که اونا یان رو کشتن.
من اشتباه نمیکنم.
کنار ابرویش را خاراند:
- درسته خودم گفتم اما اون مال اون شب بود.
معنی حرفش را نمیفهمیدم و او این را خوب متوجه شده بود
- اون شب چندین بار بهتون گفتم که اونجا پُره دوربینه!
پس من نمیتونستم از زنده بودنِ یان حرفی بزنم.
چون عثمان و بالا دستی هاش فکر میکردن که یان رو کشتن و من حق نداشتم رؤیاشونو بهم بزنم.
رؤیا یعنی یان زنده بود!
هر چه بیشتر میگذشتم ذهنم توانایی حلاجی اش را بیشتر از دست می داد
و حسام با صبوری جزء به جزء را برایم نقل میکرد.
- خب یان یه روانشناس صلح طلب آلمانی بود که با طعمه قرار دادنش میخواستیم به هدفمون برسیم.
پس مردونگی نبود که بی خیال امنیت و آسایشش بشیم.
ادامه دار .....
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🎉 🍃🎉 🎉 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_شصت_و_پنجم ✍تک تک تصاویر،لبخندها، شوخی هایِ حرص دهنده و محبته
یعنی تو قاموسمون نامردی جا نداره.
مدتی که از ورود یان به نقشه میگذره،
اون به وسطه ی تغییراتی که عثمان کرده بود بهش شک میکنه و تصمیم میگیره تا بیشتر در موردش تحقیق کنه.
توی تحقیقاتش متوجه میشه که یکی از سه خواهر عثمان یعنی خواهر وسطی،چندین سال قبل توسط افراطیون تو #پاکستان کشته شده.
اما اون قصه ی دیگه ای رو واسه شما تعریف کرده،پس سراغ من میاد و جریان رو مو به مو بیان میکنه.
چند روزی به پروازتون مونده بود و من میترسیدم تا همه چیز بهم بخوره به همین خاطر،
کمی از ماجرا رو با کلی سانسور براش تعریف کردیم و اون به این نتیجه رسید که وجود عثمان خودِ خطر واسه امنیت خانواده ی دانیاله.
پس از اونجایی که خودشو رو یه صلح طلب میدونست،پا به پای ما واسه خروجتون از آلمان تلاش کرد.
بعد از پرواز هواپیماتون به سمت ایران،ما مطمئن بودیم که رفقای عثمان و صوفی،بی خیال یان نمیشن.
به هر حال یان یه حلقه ی اتصال به ما بود.
هر چند ناخواسته و این خطر وجود داشت تا هویت واقعی عثمان توسط یان لو بره.
پس از نظر اونها به ریسکش نمی ارزید و بهتر بود که از بین بره.
اما با یه مرگ بی سروصدا مث تصادف!
حالا دیگه یان میدونست که من یه ایرانی معمولی نیستم به همین خاطر بود که هر وقت تو تماسهای تلفنی تون در باره ی من ازش می پرسیدین سعی میکرد تا بحث رو عوض کنه.
بعد از چند روز حفاظت،کار دوستان ما واسه صحنه سازیِ مرگِ یان شروع شد.
چون اونا با دستکاری ماشین یان واسه کشتنش اقدام کرده بودن یکی از بچه ها به شکل یان گریم شد و به جای اون سوار ماشینی شد که توسط هم ردیفهای عثمان و صوفی دستکاری شده بود.
و درست تو یه جاده ای کوهستانی پرپیچ و خم، نزدیک رودخونه از مسیر منحرف شد و به ته دره سقوط کرد.
اما با خروج به موقع رفیقمون و نجات جونش قبل از انفجار و قرار گرفتن ماشین در مسیر جریان شدید رودخونه،
همه فکر کردن که جنازه رو آب برده.
یان هم در حال حاضر، برای مدتی با یه هویت جدید به یه کشور دیگه نقل مکان کرده.
با چشمانی درشت شده به حرف پدرم ایمان آوردم.
سپاه بیش از حد پیچیده بود.
این جوان و دوستانش لحظه به لحظه شگفتی ام را بیشتر میکردند.
از او خواستم تا با یان صحبت کنم و او مردانه قولش را داد و باز،بازگویی ادامه ماجرا:
- اون شب وقتی سراسیمه وارد خونتون شدم،
اجرای نقشه کمی جلو افتاد.
چون حالا دیگه اونا مطمئن بودن که من به اون خونه رفت و آمد دارم.
بچه ها شبانه روز شما و منزلتونو زیر نظر داشتن که اتفاقی رخ نده،
چون به هر حال ما به طور قطع نمی دونستیم که عکس العمل بعدیشون چیه.
اما اینو می دونستیم که میان سراغتون.
اون شب که تو بیمارستان گوشی به دستتون رسید،من خواب نبودم در واقع مثلا خواب بودم پس تو اولین فرصت یه شنود تو گوشیتون کار گذاشتم و تمام مکالماتتون شنود میشد و ما میدونستیم که قراره به واسطه ی اون دعوای سوری از مطب پزشک فرار کنید...
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada
🌷 شهید #مصطفی_صدرزاده 🌷
اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند...
به خانواده شهدا سر بزنید ؛
زندگی نامه شهدا را بخوانید ؛
سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید.
ــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
❁﷽❁
نمازم حال خوبی ندارد...!
برای خوبـــ شدن
حال نمازم دعا کن
ای شـهید 🌷
شبیه شهدا زندگی کنیم ..
🌷شهید حاج #جواد_حسناوی🌷
📿 #نماز اول وقت
ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
خواستم
كه بُغض را خجل كنم ..
خنده را به گريه متصل كنم ..
واژه را دوباره مشتعل كنم ..
خواستم
كه با تو دَرد دل كنم
گريه ام ولى امان نداد ..
🌷شهید مدافع حرم #عبدالرشید_رشوند🌷
#صبحتون_شهدایی
ـــــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
هویزه
هـویـزه شـاهد است
تانڪ هایے را ڪه
مـخلوط ڪرد
گـوشت و خـون
و استخـوان را بـا هــم!😔
شناسنامہے شهید_علم_الهدی
قـرآنش بود!
شناسنامہ ے ما چـیست؟
شهدا_شرمنده_ایم
شادی روح شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم،🌷
ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
💠خاطرات شهدا
توی خط مقدم ڪارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند.
حاج حسین خرازی بی قرار بود ، اما به رو نمی آورد ، خیلی ها داشتند باور میڪردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب،
توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد…
حاجی گفت : هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا ڪن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا “س” ) مداح با اخلاص و از بچه های دلاور و شجاع لشڪر بود…
خلاصه تورجی زاده را پیدا ڪردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برامون بخون…
تورجی زاده فقط یڪ بیت زمزمه ڪرد ڪه دیدم حاجی بیتاب شد…
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا می زد پدر
دنبال حیدر می دوید
از پهلویش خون میچڪید
زهرای من... زهرای من...
زهرای من... زهرای من...
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تڪبیر میگویند..
الله اڪبر الله اڪبر ،
خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار ڪرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(س) گره ڪار باز شده بود...
🌷 #شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada