eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
70 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️برگشت حقوق ۴۰۰ تومانی شهید مقدم به سپاه ... 📝دست نوشتهدای از شهید امیر مقدم وجود دارد که برای همه مسولین و مدیران کشور قابل تامل و تفکر است. 🌷شهید امیری مقدم: حلال کنید... امروز پای خاکریز، دو تا از گلوله‌های آرپی‌جی به هدف نخورد، حقوق این ماهم حلال نیست، ببخشید. ـــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ @khamenei_shohada
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻این پابرهنه‌ها ولی نعمت ماها هستند امام خمینی(ره): 🔹شما برای خدا در این مجلس حالا آمدید. وقتی مجلس این طور است که یک امتیازی نیست که حالا وقتی شما رفتید توی بازار، مردم کنار بروند که رئیس مجلس آمد یا وکیل مجلس آمد، نخست وزیرش هم این طور است، این جور نیست که وقتی که توی مردم برود، مردم فرق بگذارند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من زمین خورده ی ماه توام و میخواهم که مرا دایره در دایره محدود کنی.......!! ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
خورشیــد از شیار چشم هایتان چکّه می کند.. حل می شوم در صدایِ شیرینِ لبخندتان.. عشــق ،زندگی را به صفحه ی دلم می کشاند.. روز ،داستان کوتاه و بلندی است ، که در ادامه ی دوست داشتن شُمــا اتّفاق می افتد ... ـــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
!! 🌷....تا خود صبح از درد نتوانستم چشم روى هم بگذارم. صبح يـك سرباز آمد توى چادر. مثل سگ ولگردى بود كه مى خواست بـا بـو كشيدن چيزى براى خوردن پيدا كند. خيلى زود چـشمش افتـاد بـه انگشتر عقيقم. از هارت و پورتش فهميدم كه انگشتر را مى خواهد. دستهايم را باز كرد. دستم باد كرده بود و انگشتر بيرون نمـى آمد. نامرد سر نيزه اش را بيرون كشيد و خواست با آن انگشتم را ببرد و انگشتر را بردارد!! 🌷هر چند او صد مرتبـه وحـشى تر از انـسانهـاى غارنشين اوليه بود ولى به زبان غارنشينها حالى اش كردم كـه بـرود آب و صابون بياورد تا به كمك آن انگشتر را دربياوريم. تا او بـرود و برگردد، انگشتر را درآوردم و وقتى آمد دادم به او. در آن لحظه به انگشتر نياز نداشتم ولى هنوز انگشتهايم را لازم داشتم. وقتـى بـه مقصودش رسيد، دمش را گذاشت روى كـولش و از چـادر بيـرون رفت. راوى: آزاده سرافراز كريم رجب زاده 📚 كتاب "خليل در آتش" @khamenei_shohada
🔻عکسی از مادر یک شهید که جهانی شد ــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🔻عکسی از مادر یک شهید که جهانی شد ــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ @khamenei_shohada
مادر شهید شاهین باقری: 🔹شاهین در عملیات خیبر در جزیره مجنون مفقود شد، ۱۱ سال از فرزندم خبری نداشتم و هر لحظه منتظر بازگشتش بودم تا جایی که هرگاه کسی درب خانه را می‌زد به گمان بازگشت شاهین به سمت درب می‌دویدم و هر بار بیش از قبل ناامید می‌شدم. 🔹هرگاه کاروانی از شهدا به تهران می‌آمد به امید اینکه خبری از فرزندم بگیرم به استقبال شهدا می‌رفتم. یک روز زمستانی هنگامی که برف هم شدید می‌بارید متوجه شدم کاروانی از شهدا به تهران آمده فوراً به سمت آن کاروان رفتم. در همین حال عکسی از من در کنار ماشین حمل شهدا گرفته شد که این عکس در رسانه‌های داخلی و خارجی بازتاب زیادی داشت. 🔹شاهین ۱۲ اسفند‌ ۶۲ در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکرش هم در باتلاق‌های این جزیره ماند، اما بلاخره پس از ۱۱ سال به من خبر دادند که پیکر فرزندت بازگشته؛ وقتی برای دریافت پیکر شاهین رفتم تنها چند کیلو استخوان تحویلم دادند و آن روز به یاد روز تولدش افتادم که تنها ۳ کیلو داشت و آن روز هم ۳ کیلو از استخوان‌هایش را تحویلم دادند. ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ
🔰 کلام شهید دکتر مصطفی چمران🌷 اگر پرستـش جز ذاتِ خدا مجاز می‌بود مسلّما علی را می‌ پرستیدم ! علی خدا نیست ولی وجودِ علی را چیزی جز خدا پُر نڪرده است... ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃 📖🕋📖🕋📖 💠همراهان گرامی کانال 🌷ختم دسته جمعی سوره فجر در کانال برگزار میشود (سوره فجر به عنوان سوره امام حسين (ع) است امام صادق (ع) فرمود: هر کس این سوره را همیشه بخواند در درجه حسین( ع ) در بهشت خواهد بود ثواب الاعمال _ مجمع البیان _ سفینة البحار) ✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر 🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃 از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️ به نیابت از امام زمان( عج ) هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده ب ❇️فرصت اعلام و خواندن تا آخر ماه صفر 📣لطفا تعداد سوره فجر درخواستی خود را که‌ تا آخر ماه صفر می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹 ⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد سوره فجر در ختم دسته جمعی 👇👇 🆔 @ZZ3362 متن سوره فجر ⬇️⬇️⬇️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَالْفَجْرِ ﴿١﴾ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿٢﴾ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿٤﴾ هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ ﴿٥﴾ أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿٦﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾ وَفِرْعَوْنَ ذِی الأوْتَادِ ﴿١٠﴾ الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ ﴿١١﴾ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ﴿١٢﴾ فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿١٣﴾ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾ فَأَمَّا الإنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿١٦﴾ کَلا بَل لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿١٧﴾ وَلا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿١٨﴾ وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلا لَمًّا ﴿١٩﴾ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿٢٠﴾ کَلا إِذَا دُکَّتِ الأرْضُ دَکًّا دَکًّا ﴿٢١﴾ وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿٢٢﴾ وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى ﴿٢٣﴾ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿٢٤﴾ فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿٢٥﴾ وَلا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿٢٦﴾ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿٣٠﴾ ❣🕊✨❣🕊✨❣🕊✨❣🕊✨
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃🌸 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_هفتاد_و_نهم ✍ مدتی گذشت و من قلبم را سرگرم میکردم به شوخی های
💐🍃🌸 🍃🌸 🌸 ✍ “نه” گفتم و قلبم مچاله شد.. “نه” گفتم و زمان ایستاد.. فاطمه خانم با غمی عجیب، پیشانی ام را بوسید: - شرمندتم دخترم.. تو رو به جد امیرمهدی حلالم کن.. و چه خوب بود که از قلبم خبر نداشت. به چشمانِ حلقه بسته از فرطِ اشکش خیره شدم. رنگِ مردمکهایِ همیشه پناهنده به زمینِ حسام هم، همین قدر قهوه ای و تیر رنگ بود؟؟؟ حالا باید برایِ این زن،عصبانیت خرج میکردم یا منطقش را میپذیرفتم..؟؟ او رفت... آن شب دانیال جز نگاهی پر معنا، هیچ چیز نگفت. شاید او هم مانند فاطمه خانم فکر میکرد. چند روزی از آن ماجرا گذشت و هیچ خبری از آن مادر و پسرِ مهربان نشد... و من چقدر حریص بودم برایِ یک بارِ دیگر دیدنِ حسامی که تقریبا دو ماه از آخرین دیدنش میگذشت. مدام با خودم فکر میکردم، میبافتم و می رِشتم. گاهی خود را مظلوم می دیدم و فاطمه خانم را ظالم. گاهی از حسام متنفر میشدم که چرا مادرش را به خواستگاری فرستاد..؟ واقعا حسی نسبت به من داشت؟؟ که اگر حسی بود، پس چرا به راحتی عقب کشید؟؟ گاهی عصبی با خودم حرف میزدم که و را چه به علاقه؟؟ آنها اگر هم شوند با یک جوابِ “نه” پس میکشند. غرور از نان شب هم برایشان واجبتر است... با خودم میگفتم و میگفتم.. و میدانستم فایده ایی ندارد این خودخوری هایِ احمقانه و دخترانه... عمری نمانده بود که عیب بگیرم به آن مادر دلسوخته و مُهرِ خباثت بنشانم بر پیشانی اش. بماند که وجدانم هم این رأی را نمیپذیرفت، چون این زن مگر جز خوبی هم بلد بود؟؟ حالا دیگر فقط میخواستم آرام شوم.... بدون حسام و عشقی که زبانه اش قلبم را می سوزاند.💔 روزها پیچیده در حجابی از شال، به امامزاده ی محبوبِ پروین پناه می بردم و شب ها به سجاده ی مُهر نشانِ یادگار گرفته از امیر مهدی..