eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
70 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍂شیعه از هجرِ رُخت جامِ بلا می نوشد... 🍂خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد... 🍂بارالها ..همه یِ عمر سلامت دارش... 🍂کوثری را که از ان آبِ بقا می جوشد... ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
لبیک یا خامنه ای ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔻بدرقۀ شهید امر به معروف 🔹مراسم تشییع پیکر مطهر شهید امر به معروف « » با حضور جمعی از مردم و مسئولان در تهران در حال برگزاری است. 🔹این شهیدِ مدافع نوامیس شامگاه ۲۷ مهر امسال در درگیری با ۷ نفر از اراذل‌واوباش محله تهرانپارس تهران مورد ضرب‌وجرح با چاقو قرار گرفت و به شهادت رسید. @khamenei_shohada
🌹💠 حضرت امام خامنه ای : در اگر آدم درست وارد بشود ، خوب است‌ اما اگربرود بشود نه‌خوب نیست. جای خطرناکی است؛ خیلی باید آدم مراقب باشد. ـــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
🌺در ایام جنگ معلمی داشتم که خیلی بر من وهمکلاسی ها تاثیر داشت. بسیاری از شاگردان او اهل نماز، جبهه و.. شدند.یک روز به ایشان گفتم: خداروشکر که شما معلم ما هستید. 🌺دبیر ما گفت: دعایش را به شهید بکن. او مرا به اینجا کشاند!!بعد ادامه داد. ما با اصغر وصالی رفیق بودیم. اما در مراحل سخت گزینش اول انقلاب رد شدیم. 🌺توی مراسم ختم شهید وصالی بود که ابراهیم را دیدم.از او خیلی خوشم آمد و سلام کردم. 🌺ابراهیم که تا حدودی مرا میشناخت جواب سلام را داد و پرسید:چه می کنی؟گفتم: گزینش سخت دانشگاه‌ تربیت معلم مرا رد کرده!از فردا صبح ابراهیم به دنبال کار من افتاد. 🌺قبلا مدتی با گزینش آموزش و پرورش همکاری داشت. به خاطر سخت گیری بیش از حد گزینش اول انقلاب از آنها جدا شده بود.خلاصه اینکه ما امروز،به‌برکت‌زحمات و پیگیری این شهید بزرگوارمعلم‌هستیم🌺 @khamenei_shohada
●يك اسلحه به غنيمت گرفته بود. با همان اسلحه، هفت عراقے را اسير ڪرده بود. احساس مالکيت می‌ڪرد. به او گفتند بايد اسلحه را تحويل دهی. می‌گفت به شرطی اسلحه را می ‌دهم کہ دستِ کم يك نارنجك به من بدهيد. ●پايش را هم ڪرده بود در يك ڪفش كه يا اين يا آن ، دست آخر يك نارنجك به او دادند. يكے گفت: « دلم برای اون عراقی ‌های مادر مرده می ‌سوزه ڪه گير تو بيفتند.» بهنام خنديد و رفت ... ✍ راوی : همرزم شهید ●ولادت : 1345 مسجدسلیمان ●شهادت : 1359 خرمشهر ــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_چهارم ✍ حالا دیگر روزهایِ زندگیم، معمولی و روتین نمی گذ
💝🍃💝 🍃💝 💝 ✍ حالا من هم بودم اما مریدی که غریبی میکرد و گنگ، تماشا... گاهی پای تلوزیون می نشستم و به مردم خیره میشدم. اینها به کجا میرفتند..؟ این همه عشق دقیقا از کدام منبع انرژی ساطع میشد که دل، پا خسته کند برایِ رسیدن به معشوق...؟ امیر مهدی و دانیال گوشه ای از سالن به بحث در مورد مسائل کاری مشغول بودند و من هر از گاه گوش تیز میکردم که حرف از رفتن به ماموریت نباشد، که اگر باشد ریه تنگ میکنم، محض مردن. تلوزیون مستندی از به سویِ را پخش میکرد.🖤 به طرز عجیبی دلم پرنده شد، بال گشود و میل پریدن کرد. چقدر تا مرگ فاصله داشتم؟ یعنی می تونستم برایِ یکبار هم که شده قدم زدن در آن مسیر را امتحان کنم؟ با افکاری پیچیده و درگیر به اتاقم رفتم... در اینترنت پیاده روی عاشقان حسینی را سرچ کردم. عکسها هوایی ات میکرد............. این همه یک رنگی از کدام جعبه ی مداد رنگی به عاریت گرفته شده بود؟ چند ضربه به در خورد و حسام وارد شد لبخند زد و کنارم نشست: - خانم اینجوری شوهر داری نمیکننا.. منو با اون برادرِ اژدهات تنها گذاشتی اومدی اینجا؟ لب تاپ را به سمتش چرخاندم: - اینا رو ببین.. خیلی خوبه... نمیشه ما هم بریم؟ نگاهش که به عکسها افتاد، مردمک چشمانش سراسر برق شد...
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_پنجم ✍ حالا من هم #شیعه بودم اما مریدی که غریبی میکرد و
- دعوت نامه ات که امضا بشه رفتی... ساده لوحانه و عجول گفتم: - خب بیا بگیریم، دوتایی بریم... حسام من خیلی دلم میخواد برم.. تا به حال همچین چیزی ندیده بودم. لبخند زد: - والا ارباب خودش باید بطلبه😊 نطلبه تا خودِ مرزم بری، برت می گردونن... واسه خودمم پیش اومده. با تعجب نگاهش کردم: - واااه… حرفا میزنیاااا.. خب ویزا می گیری، میری دیگه.. بطلبه دیگه چه صیغه ایه با انگشت ضربه ای به بینی ام زد: - صیغه ی طلبیدن،صیغه ی عجیبیه... به این راحتیا نمیشه صرفش کرد... نمونه اش خودم که لب مرز پاسپورتم گم شد و اجازه ندادن که برم کربلا... تا آقا امام حسین زیرِ نامتو امضا نزنه، همه ی دنیا هم جمع شن، نمیتونن بفرستنت حرمش...😞 چیز زیادی از حرفهایش متوجه نمیشدم. او از دعوتی ماورایی حرف میزد که برایِ منه تازه مسلمان ملموس و قابل درک نبود. دستی به محاسنش کشید: - اما ظاهرا آقا طلبیده... از چه حرف میزد؟ با چشمانی پر سوال خیره اش شدم. انگار جملاتش را مزه مزه میکرد تا خوب بیانشان کند. تعللش نگرانم کرد. منظورش را پرسیدم و او دستانم را در مشتش گرفت. کلماتش شمرده شمرده و با آرامش بیان شد: - راستش سارا خانم..‌‌.من باید برم ماموریت... دنیا بر سرم آوار شد. آخرین بار دو روز در سوریه گم شد و من به جایِ مادرش جان به لب شدم. اخم هایم را در هم کشیدم... با انگشت اشاره گره پیشانیم را باز کرد: - اینجوری اصلا خوشگل نمی شینا😊 و نرم و مهربان ادامه داد: - من یه نظامی ام.. و شما تاجِ سرِ یه مردِ نظامی.. چند روز دیگه باید برم عراق.. تأمین امنیت کربلا تو این ایام رو دوش بچه های سپاهه… از سراسرِ دنیا میاد.. پیاده و سواره.. چشم خیلیا به این جمعیت میلیونیه..‌. باید امنیتِ حریم رو حفظ کرد.. نباید خار به پایِ زوار بره. منم امسال طلبیده شدم.. باید برم. عصبی و پر تشویش بودم. عراق؟ امنیت؟ در چند قدمیِ داعشیان؟ ناخودآگاه جواب دادم: - منم میام.. منم با خودت ببر.. 🖤عاشق که دل سپرده باشد با پا میرود وقتی سر سپرده شد، جان بر کف می گیرد🖤 حسام دل داده بود یا سر؟ ⏪ ...
در این مقطع زمانے ڪه همگے استڪبار و گردن‌ڪشان ستمگر ڪمر به همت تضعیف و تسلیم‌ساختن انقلاب و نظام‌اسلامے با تمامے شیوه‌هاے فرهنگے، تبلیغے، جنگ نرم و تسخیر ڪردن فڪر و ذهن جوان ما دارند، همگے ما باید در فتنه‌ها از مسیر حق منحرف نشویم و چشم به چراغ‌بان و روشناے راه این مسیر، مقام عظماے ولایت باشیم. ✍🏼فرازے از وصیتنامه شهید ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @khamenei_shohada
💠شهید امر به معروف 💠 باید امر به معروف و نهی از منکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن پایبند باشید. اگر نکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابسته‌ها را بر شما مسلّط می‌کند. حضرت امام خامنه ای ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا