13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهای جوون دهه هفتادی میشه وایسی؟ کارت دارم !
من جهادم ، برا تو که همسن و سال منی پیام دارم...
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهیدانه
شبهای قبل از ماموریت محمد مهدی درون کوله پشتی نظامی پدر میرفت
که او به ماموریت نرود یا اینکه
او را هم با خود ببرد😭
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مسلم_خیزاب
فرزند ایشان
#محمد_مهدی_خیزاب
🌴💎🍁💎🌴
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی از پیشبینی حاج قاسم سلیمانی از زمان شهادت خودش
963.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹اربعین آخر
❤️نشسته بود روی یک کارتن!
دعا میخواند،
ارام و دور از هیاهو...
غبطه خوردم به ارامشش.
نمیدانستم که دیگر هیچوقت نمیبینمش
#حبیب_حرم
🌹سردار شهید حاج حسین همدانی
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت بال نمیخواد، حال میخواد...
شهید محمدرضا دهقان امیری🌷
✍روایت_شهداء⚘🍃
◽️چه رازی نهفته در شهادت برادران باکری؟! سه برادر، هر سه شهید، هر سه مفقود . . .🌷🍃🕊
👈شهید علی باکری که در ایام انقلاب توسط ساواک دستگیر و تکه تکه شد و هیچگاه پیکرش بازنگشت،
👈 شهیدمهدیباکری که در عملیات بدر در جزیره مجنون مجروح شد و وقتی او را در قایق گذاشتند که به عقب برگردانند قایق را با آر پی جی زدند و پیکر مهدی را دجله برای همیشه برد،
👈 شهیدحمیدباکری که در عملیات خیبر در جزیره مجنون شهید شد و وقتی خواستند فقط پیکر او را برگردانند، برادرش مهدی گفت: هر موقع سایر شهداء را برگرداندید او را هم بر میگردانیم و پیکر حمید تا به همین امروز مانده است در جزیره مجنون...
یازهراگمنامی آرزوست
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹نماهنگ | مسیح بلوچستان
♦️ روایتی از زندگی سردار بااخلاص و فداکار شهید نورعلی شوشتری
🕊شادی روح بلندش صلوات
کلاه زمستانی، که شهید خرازی را نجات داد!
به صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آنقدر اتوبوس تکان میخورد که کودکِ کُردی که همراه پدرش کنار آنها نشسته بود دچار استفراغ شد. او کلاه زمستانیاش را زیر دهان کودک گرفت. کلاه کثیف شد. پدر بچه خواست بچهاش را تنبیه کند. با لبخند، مانع شد و گفت: کلاه است می شوییم پاک میشود...
مدتها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان برنمیآمد. رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آنها نزدیک شده بود ناگهان اسلحهاش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچهام... با رفتار آن روزت مرا شیفتهی خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی.
📚حدیث خوبان