📣📣📣📣
📣تـــوجه تـــوجه📣
✅زمان اتمام بنر گیری روز تولد حضرت زینب س
زودتر دوستان رو به چالش دعوت کنید
تنها چهار روز دیگر زمان دارید برای ثبت بنرهای چالش
حدنصاب چهل شرکت کننده هست،کمتر از اون چالش لغو خواهد شد🎁🎁🎁
نگید نگفتیم این هزار مرتبه👉
@chaleshmoshtarak
                
            
تفحصیکهبهشهادت سیدعلیختم شد/ 
شکرگزار #شهادت فرزندانم بودم
مادر شهیدان موسوی گفت:
 پسرم داماد سه ماهه بود که برای #تفحص شهدا به دوکوهه رفت. 
به او گفتم کمی بیشتر کنار همسرش بماند اما گفت که:
 «مادران شهدا چشمانتظار بازگشت پیکر پسرانشان هستند، باید بروم.»
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهدای_تفحص
#باز_پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
                
            #خاطرات_شهـدا
داستان #تفحص
بعداز حدود 10-11سال پیکرش برگشت ... یک مقدار استخوان،پیچیده در کفن !
می گفت :مدیر کل بنیاد شهید ،آن زمان،آقای اسماعیلی بود...، راجع به این شهید عزیز به او می گوید:"آقا!فردا،در مشهد،روز تشییع این شهیده ! ماشین رو روشن کن و یکسره برو تا مشهد؛ طوری که صبح مشهد باشید ."
واو هم قبول می کند . . . 
می گفت : پیکر شهید را داخل ماشین گذاشتیم وحرکت کردیم!به لطف خدا آقای عابدی هم با من همراه شد .
آقای عابدی از کارمندان بنیاد بود که الآن هم در بخش حراست مشغول هستن ؛یک آدم با خدا...جانباز و از جامانده های دوران دفاع ... .علاقه ی شدیدی هم به امام رضا (علیه السلام) دارد ،طوری که گاهی مرخصی می گیرد برای زیارت یک روزه !
ادامه دارد ،،،،،،،
۱
🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴
                
            
                بصیـــــــــرت
            
            ◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇   مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق   #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی   #قسمت_چهل_دو
        
                                        ◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق 
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی 
 #قسمت_چهل_و_سوم 3⃣4⃣
باگوشه ی روسری اشڪ روی گونـــــه ام را پاڪ می ڪنم.
دڪتر سهرابی ب برگه ها و عڪسهایی ڪ درساڪ💼 ڪوچڪ ت پیدا ڪرده ام نگاه می ڪند..بااشاره خـــاهش می ڪند ڪ روی صندلی بنشینم.. .من هم بی معطلی مینشینم و منتـــظر میمانم..عینڪ ش راروی بینی جاب جامی ڪند...
_ امم...خب خانوم..شماهمسرشونید؟
_ بله!...عقدڪرده...
_ خب پس احتمـــالش خیلی زیاده ڪ بدونید...
_ چیرو؟😩
بااسترس دستهایم راروی زانوهایم مشت می ڪنم..
_ بلاخره بااطلاع ازبیمـــاریشون حاضرب این پیوند شدید...
عرق سرد روی پیشانی و ڪمرم مینشیند...
_ سرطان خون!یڪی ازشـــایع ترین انواع این بیمـــاری...البته متاسفانه برای همسرشما...ی ڪم زیادی پیش رفته!
حس می ڪنم تمـــام این جمله ها فقط توهم است و بس! یاخـــابی ڪ هرلحظه ممڪن است تمـــام شود...
لرزش پاهاو رنگ پریده صورتم باعث میشود دڪتر سهرابی ازبالای عینڪ ش نگاهی ممـــلو ازسوالش را بمن بدوزد
_ مگه اطلاع نداشتید..❓
سرم راپایین میندازم ،و ب نشان منفی تڪانش میدهم.سرم میسوزدو بیشترازآن قلــ💔ــبم..
_ ینی بهتون نگفته بودن؟....چندوقته عقدڪردید؟
_ تقریبا دوماه...
_ امااین برگه ها....چندتاش برای هفت هشت ماه پیشه!همسرشما ازبیمــــاریش باخبربوده..
توجهی ب حرفهای دڪتر نمی ڪنم.این ڪ تو...توروز خــــاستگاری بمن...نگفتی!! من ... تنها ی چیز ب ذهنم میرسد
_ الان چی میشه؟...
_ هیچی!...دوره درمانی داره!و...فقـــط باید براش دعا ڪرد!
چهره دڪتر سهرابی هنوز پراز سوال و تعجب بود!شاید ڪارتو را هیچ ڪس نتواند بپذیرد یاقبـــول ڪند...
بغض گلویم رافشارمیدهد.سعی می ڪنم نگاهم را بدزدم و هجـــوم اشڪ پراز دردم را ڪنترل ڪنم.لبهایم راروی هم فشارمیدهم ..
_ ینی...هیـــــچ..هیچ ڪاری...نمیشه?..
_ چرا..گفتم ڪ خانوم.ادامه درمان و دعا.باید تحت مراقبت هم باشه...
_ چقد وقت داره؟
سوال خودم...قلـــبم را خرد می ڪند
دڪتر بازبان لبهایش را تر می ڪند و جواب میدهد
ـ  باتوجه به دوره درمانی و ...برگه و...روند عڪسها!وسرعت پیشروی بیمـــاری...تقریبا تا چندماه...البته مرگ و زندگی فقـــــط دست خداست!..
نفسهایم ب شماره می افتد.دستم راروی میزمیگذارم و ب سختی روی پاهایم می ایستم.
_ ڪی میتونم ببینمش؟..
سرم گیـــج میرود و روی صندلی میفتم..دڪتر سهرابی از جا بلند میشود و دری لیوان شیشه ای بزرگ برایم آب میریزد..
_ برام عجیبه!..درڪ  می ڪنم سخته! ولی شمایی ڪ از حجـــاب خودتون و پوشش همسرتون مشخصه خیـــلی بقول ماها سیمـــتون وصله...امیدوار باشید..ناامیدی ڪار ڪساییه ڪ خــــــداندارن!...
جمـــله آخرش مثل ی سطل آب سرد روی سرم خالی میشود..روی تب ترس و نگرانی ام..
#من_ڪ_خـــدا_دارم_چرانگرانی؟..
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
                
            #سالروز_ولادت
🕊محل تولد	قزوین	
🕊تاریخ تولد	۱۳۳۸/۱۰/۰۵
استان محل شهادت	بصره
🔰 #فرازی_از_وصیتنامه 
#شهید_محمد_سعید_امام_جمعه_شهیدی
❣ولایت فقیه را باید از دل و جان بپذیریم.❣
ختم #صلوات به نیت  شادی روح شهید عزیز سهم هرکس ۱۴ صلوات تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان 
#شبتون_شهدایی
                
            هدایت شده از بصیـــــــــرت
                                        💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
کانالهای وابسته به کانال استیکروتحت حمایت کانال امام  خامنه ای شهدا 
http://eitaa.com/joinchat/3683975181Cd7403b6b80
♨️کانال شهدا استیکر👆👆
💮🔱💮🔱💮🔱💮🔱💮🔱💮🔱
https://eitaa.com/serchsticker
💯بانک جستجوی استیکر👆👆
💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜
http://eitaa.com/joinchat/3120431120Cf5d865eec7
♨️گالری قاب عکس و المان های طراحی پوسترها💯👆👆
💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜💮⚜
@khamenei_shohada
                
            سلام آقا 
دوباره #جمعه و 
دل در هوای دیدنت 
دائم تلاطم می کند 
دست و پای خویش را 
گاهی 
چنان گم می کند 
که فقط #یابنالحسن یابن الحسن 
شاید که آرامش کند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صبح_آدینه_تون_امام_زمانی
                
            ❣هرانسانے 
        لبخندے از 
            خداوند است ...
  سلام بر شهیــ🌷ــدان  
     ڪہ زیباترین
         لبخند خداوندگارند...
#شهید_عباسعلی_کشاورزیان
🌷نام پدر :محمدعلی
🌷تاریخ تولد :۱۳۳۵/۰۵/۰۱
🌷محل تولد :دامغان
🌷تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۱۰/۰۶
🌷محل شهادت :گيلان غرب 
🌷نام عملیات :مطلع الفجر
#سالروز_شهادت
                
            
                بصیـــــــــرت
            
            ❣هرانسانے          لبخندے از              خداوند است ...   سلام بر شهیــ🌷ــدان        ڪہ زیباترین
        
                                        🔰 #فرازی_از_زندگینامه
🌷🕊بعد از اخذ دیپلم به دانشکده ی افسری رفت و موفق شد مدرک کارشناسی خود را از این دانشکده بگیرد.
 در زمان جنگ تحمیلی در منطقه ی گیلان غرب خدمت می کرد و در جبهه ی حق علیه باطل می جنگید تا دست استکبار را از کشورش کوتاه کند او در زمان اعزامش ازدواج کرده بود و نامزد داشت.و در طول مدت خدمتش در جبهه یک بار هم مجروح شده بود و در زمان شهادتش ترکش در پایش بود.🕊🌷
🌼وی در تاریخ ۱۳۶۰/۱۰/۰۶ در منطقه ی گیلان غرب،فرماندهی یک تیپ تکاور را به عهداه داشت و در حین انجام وظیفه بر اثر اصابت ترکش،به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پیکر مطهرش در روستای وامرزان به خاک سپرده شد🌼
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت 
#شهید_عباسعلی_کشاورزیان