5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خرم آنروز که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد
لذت وصل ندانست مگر آنکس
که پس از دوری بسیار به یاری برسد ...
بالاخره #حاج_قاسم_سلیماني به حاج_احمد پیوست...
شش روز مانده به سالروز شهادت حاج احمد کاظمی، فراق چهارده ساله حاج قاسم هم تمام شد...
در 19 دی 1384 بر اثر سقوط هواپیمای جت فاکون فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه و فرمانده ۸ لشکر نجف اشرف بر حوالی شهرستان ارومیه به دیدار حق شتافت و به دلیل همزمانی با ایام عرفه به شهدای_عرفه معروف شدند و رفیق دیرین حاج قاسم سلیمانی به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید.
یاد نامشان گرامی باد.
◾️سالگرد چهاردهم شهادت فرمانده سپاه #سردار_سرلشکر پاسدار حاج احمد کاظمی تسلیت باد.
#انتقام_سخت
@khamenei_shohada
▫️سبک زندگی شهدا
در بحث حلال و حرام و رعایت مسائل شرعی خیلی مقید بود، در هر شرایط و مکانی با رعایت ادب و احترام امر به معروف میکرد.
پشت گوشی همراهش این برچسب را زده بود: گناه یعنی خداحافظ حسین
در ایام خاص مثل محرم ٬فاطمیه٬و نیمه شعبان جلوی مغازه ایستگاه صلواتی برپا می کرد، در گلزار شهدا زیاد به قطعه جاویدالاثرها سر میزد.
همیشه خنده رو بود و می خنداند، به همت مادرش از کودکی به خواندن زیارت عاشورا و حدیث کساء علاقه مند شده بود.
🌷شهید محسـن حججی🌷
4_5789813728316752701.mp3
زمان:
حجم:
3.06M
﷽
🎵 با یاد شهدا بشنویـد ...
زیر این چــرخ
علی دوستتر از
فاطمـــــه نیست ...
🎙 #شهید_غلامعلی_رجبی
سفینهی نجات اولین قسمت از روایت غم انگیز #آوای_مادرانه خواهد بود!
📲 آوای مادرانه را کنار ما بشنوید
@khamenei_shohada
4_5823463968152225871.mp3
زمان:
حجم:
15.35M
﷽
رادیو #آوای_مادرانه اینبار روایتگر واقعهی کربلاست!
قسمت اول: کشتی نجات
@khamenei_shohada
آواهای انتظار پیشنهادی همراه اول به یاد#سردار_آسمانی #شهید_قاسم_سلیمانی
.
.
.
#شبتون_شهدایی
.
@khamenei_shohada
🕊🌴با آمدن فاطمیه طوفان شده انگار
باید برود کرببلا دل شب جمعه...
#دلتنگ_حرم 🌴🕊
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
〰〰〰🌷🍃🌷〰〰〰
#دلتنگ
ِ دلتنگم....
من دلتنگم...دلتنگ ِ "تــــــو"...
"غروب شلمچه"..."رمل های فــکه"...
"غربت بچه های کربلای پنج"...
"نگاه ِ حاج حسیـــن"... که قلم میگذارد توی دستم...
رشادت شهید حاج قاسم سلیمانی که امنیت را با خود میآورد ومظلومانه و غریبانه چون مادر در آتش حسد و کینه دشمنان سوخت وبدن اربا اربا او رستاخیزی از مقاومت به راه انداخت
این روز ها...همه ی نوشته هایم ختم میشود به "تــــو"...
ختم میشود به "بودنم" .. به "نبودنت"..
و چه دلتنگ ترم میکند این "نبودن ها"...و "بودن ها"...
"تـــو"نباشی.."او"نباشد.. و تنها "مـن" باشم...
روی شانه هایم این نبودن ها...این تنهایی ها سنگینی می کند...
راستش این روزها..."دوکــوهه"را.."خـــودم"را.."تــو"را..
"قطعه ی چــهل "را..."روضه ی مـــــادر"را...
شعر میکنم...:
"مـادر":چقدر سخت میگذرد این "روزهــا"...دلم برای"فـاطمیه ات"تنگ شده...
برای "تکیــه زدن" به پارچه های سیاه خیمه ات...
برای "اشـک"هایی که میان "روضــه ی در و دیــوار"
برای ِ "غم کربــلای پسرت" می ریختم ..
همین "دلتنگی ها" هم از سرم زیاد است...همه اش را مدیون
مهربانی ات هستم "بــانوی مظلــومه"...
〰〰〰🌷🍃🌷〰〰〰〰