eitaa logo
دیباج
86 دنبال‌کننده
420 عکس
59 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
دیباج ۲۰۸ 🔶پرده‌خوانی 📌بچه که بودیم، کمتر خانه‌ای بود که در آن اثری از رسانه‌های تصویری متنوع امروزی باشد. یکی از سرگرمی‌های جذاب ما ‏بچه‌های روستایی دهه ۵۰، نشستن پای نقالی پرده‌خوانی بود که در طول سال، شاید یکی دو بار به روستای ما سر می‌زد و ‏همیشه رسانه خودش را که عبارت بود از پرده‌ای مصور- شبیه آنچه در تصویر می‌بینید- در میدان‌گاهی که ‏چهارگوشه آن با مسجد و حسینیه و آشپزخانه (بلغورخانه) و نیز برجی مدور محاصره شده بود، بر سینه دیوار می‌آویخت و ‏شروع می‌کرد حادثه جانگداز روز عاشورا را روایت‌کردن.‏ 📌من و کودکان هم سن و سالم که توی خاک‌های کوچه مشغول بازی بودیم، با شنیدن صدای دلنشین نقال، که از قضا چهره‌ای ‏دوست‌داشتنی هم داشت و همیشه پارچه‌ سبز چندلایه‌ای را دور سرش می‌بست و کتی بلند هم بر تن داشت، با شوق و ‏ذوق به طرف او می‌دویدیم. 📌خوب یادم هست وسیله نقلیه‌ای که با آن این طرف و آن طرف می‌رفت برای نقالی، موتور «ایژ روسی» ‏بود که انصافا سنگین بود و صدای خاصی هم داشت. این وسیله نقلیه برای پیمودن مسافت‌های طولانی وسیله مناسبی به نظر ‏می‌رسید.‏ 📌نقال همیشه با لبخند با بچه‌ها برخورد می‌کرد. تا بیاید با نقش‌های رنگارنگ پرده‌اش، چهره مرده و بی‌روح دیوار را روح ببخشد، ما از ‏آب جوی جاری کنار حسینیه، با کاسه‌های مسی آشپزخانه، زمین خاکی را آب پاشی کرده بودیم. 📌بوی عطر خاک مشام جانمان ‏را نوازش می‌داد. کم‌کم بزرگ‌ترها هم جمع می‌شدند و همه بی‌صبرانه، منتظر شروع نقالی، روی همان زمین خاکی و نمناک می‌نشستیم. دست‌هایمان را می‌زدیم زیر چانه و پلک نمی‌زدیم و سرتاپا گوش بودیم و چشم. ‏👇
📌در گوشه‌کنار گاهی صدای هق‌هق گریه زنان بلند می‌شد و بعضی بزرگ‌ترها که بغضشان می‌ترکید، با نقال که حادثه کربلا را ‏با جزئیاتش روایت می‌کرد، همراهی می‌کردند.‏ 📌نقالی که تمام می‌شد، کمک می‌کردیم نقال دوره‌گرد پرده شمایلش را دور چوبی صاف لوله کند و آنرا درون روکش چرمی‌اش ‏بگذارد و بیندازدش در خورجین موتور و برود تا نوبت بعد. ‏ چه روزگار خوشی داشتیم!‏ یاد همه پدران و مادران و اساتیدی که ما را با حسین علیه السلام، رفیق کردند، گرامی باد! @Deebaj
دیباج ۲۰۹ 🔶لذت ادبیات 📌اولین کتابی که از مجموعه آثار زنده یاد جلال آل احمد خواندم، «سه تار» بود؛ مجموعه سیزده روایت جورواجور که همگی از دغدغه‌های عقیدتی، سیاسی و اجتماعی نویسنده حکایت دارد. نام کتاب از روی نخستین روایت آن که داستان جوانی تارزن است، انتخاب شده است. برای من دو روایت آخر کتاب؛ یعنی: (اختلاف حساب) و نیز (الگمارک و المکوس)، جذابیت ویژه‌ای داشت. اختلاف حساب روایت کارمند بانکی به نام احمد علی خان است که همواره نگران پسر بیمارش است و سرانجام، در روزی که تا دیروقت برای بررسی اختلاف حساب‌ها در بانک می‌ماند، تلفنی خبر ناگواری را به او می‌دهند. الگمارک و المکوس هم روایت سفر نویسنده به عراق است. صحنه رویارویی او با پسرکی نوجوان از اهالی مازندران که در سفر عراق، مادرش ناپدید شده و لذا او نتوانسته است به وطن خود برگردد، نقطه ثقل روایت است. نویسنده از اینکه، علی رغم قولی که داده، نتوانسته آن نوجوان را به ایران بازگرداند، اظهار اندوه می کند. @Deebaj
کتاب خوب 🔶کتاب ۶۶ خطای شناختی در تصمیم‌گیری "66 خطای شناختی در تصمیم گیری" اثری است از "محمدرضا سلیمی" که در آن تعاریف ملموسی از این خطاها را به همراه "پیامدها و راه حل ها" ارائه می‌نماید. موضوع مورد بررسی این کتاب، به عنصر ذاتی بسیاری از کتاب‌های موفقیت و تصمیم‌گیری پرداخته است و یکی از مهم‌ترین موضوعات در مدیریت و روانشناسی است. هنگام مطالعه، تفسیر و قضاوت وقایع، خطاهای شناختی ما را در قفس فکری می‌اندازند و از ارزیابی دقیق موقعیت و انتخاب بهترین راه‌حل باز می‌دارند. اکثر اشتباهات شناختی در طول زمان و در نتیجه تکامل و زندگی ما بر روی زمین و در مغز ما ایجاد شده است و بسیاری از آنها به ما کمک کرده‌اند تا بقای خود را ادامه دهیم یا سریعتر فکر کنیم و بهتر قضاوت کنیم. شاید بتوان خطاهای شناختی را محصول محاسبات مغز انسان در نظر گرفت که در عین اینکه از فواید زیادی برخوردار، معایبی نیز دارد. کتاب "66 خطای شناختی در تصمیم گیری" به قلم "محمدرضا سلیمی"، نمونه‌های فرضی مهارت‌های حل مسئله کهن و جدید را نشان می‌دهد که ممکن است منجر به یک اشتباه شناختی در دنیای امروز شود. اگرچه تفاوت های قابل توجهی در نحوه تعریف و تمایز سوگیری شناختی و تحریف شناختی وجود دارد، ممکن است همپوشانی‌هایی نیز وجود داشته باشد که طبقه‌بندی‌های ارائه شده در این کتاب، ممکن است برای شناخت آنها مفید باشد. @Deebaj
✅دیباج ۲۱۰ 🔶آیین مهروزی 📌دخترم درباره رَوایی نیکی‌ورزیدن با مسیحیان از من می‌پرسد. او خود باورمند به آموزه‌های زیبای دین است. در باورش نمی‌گنجد که اسلام از برقراری نیکی و رفتار پسندیده با کسانی که به مقدسات او احترام می‌گذارند، منع کرده باشد. 📌برایش امام حسین عزیز است و چون علاقه یک خانم مسیحی که از قضا پزشک نیز هست را به محبوب خویش می‌بیند، همین نقطه اشتراک، کشش ایجاد می‌کند؛ اما چون دغدغه باورهای خود را دارد، بی‌قرار می‌شود و از درستی یا نادرستی این رابطه دوستانه می‌پرسد و چون پاسخ می‌شنود که خداوند انسان را کرامت بخشیده و از نیکی و دادگری درباره غیر مسلمانانی که با مؤمنان کین‌توزی نمی‌کنند، نهی نفرموده است، دلش آرام می‌گیرد. @Deebaj
سخن معصوم علیه السلام 🔶سرنوشت ذریه زهرا سلام الله علیها 📌قالَ الامامُ المُجتَبى عليه السلام : «وَاللّه ِ لَقَدْ عَهِدَ إلَيْنا رَسُولُ اللّه ِ يَمْلِكُهُ إثناعَشَرَ إماما مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَفاطِمَةَ، ما مِنّا إلاّ مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ.» جناده گويد: در روزهاى واپسين عمر امام مجتبى عليه السلام خدمت آن حضـرت رسيدم. آن حضـرت به من نگاهى كرد و فـرمــود:  «سوگند به خداوند كه رسول خدا به ما وعده نمود: امامت و وصايت بعد از او را دوازده نفر به دست مى‌گيرند؛ يازده نفر آنان از فرزندان على و فاطمه عليهماالسلام هستند. سپس حضرت فرمود: ما جانشينان او در فرجام كار، در راه خدا يا مسموم مى‌گرديم و يا كشته مى‌شويم.» @Deebaj
از سخن معصوم علیه‌السلام 🔶شوینده گناهان 🌹امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرماید: (مَن لم یَقدِرْ على ما یُکَفِّرُ بهِ ذُنوبَهُ فَلْیُکثِرْ مِنَ الصَّلاهِ على محمّدٍ وآلِهِ فإنّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً؛ هر که نمى‌تواند کارى کند که به‌سبب آن گناهانش زدوده شود، بر محمّد و خاندان او بسیار صلوات فرستد؛ زیرا صلوات گناهان را ریشه‌کن مى‌کند.) 📚(الأمالی للصدوق: ۱۳۱/۱۲۳) @Deebaj
آمدم ای شاه پناهم بده! آمدم اي شاه، پناهم بده خط اماني ز گناهم بده اي حَرمَت ملجأ درماندگان دور مران از در و، راهم بده اي گل بي خار گلستان عشق قرب مکاني چو گياهم بده لايق وصل تو که من نيستم اِذن به يک لحظه نگاهم بده اي که حَريمت به مَثَل کهرباست شوق و سبک خيزي کاهم بده تا که ز عشق تو گدازم چو شمع گرمي جان، سوز به آهم بده لشگر شيطان به کمين من است بی‌کسم ای، شاه پناهم بده از صف مژگان نگهي کن به من با نظري، يار و سپاهم بده در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سياهم بده اي که عطابخش همه عالمي جمله حاجات مرا هم بده 🖊حبیب الله چایچیان (حسان) @Deebaj
✅از کلام بزرگان 🔶یوسف زیبای درون خبری است نورسیده، تو مگر خبر نداری جگر حسود خون شد، تو مگر جگر نداری قمری است رونموده، پَر نور برگشوده دل و چشم وام بستان ز کسی اگر نداری عجب از کمان پنهان، شب و روز تیر پران بسپار جان به تیرش، چه کنی سپر نداری مس هستی‌ات چو موسی، نه ز کیمیاش زر شد چه غم است اگر چو قارون، به جوال زر نداری به درون توست مصری که تویی شکرستانش چه غم است اگر ز بیرون، مدد شکر نداری شده‌ای غلام صورت، به مثال بت پرستان تو چو یوسفی ولیکن به درون نظر نداری به خدا جمال خود را چو در آینه ببینی بت خویش هم تو باشی، به کسی گذر نداری خردا! نه ظالمی تو که وِرا چو ماه گویی؟ ز چه روُش ماه گویی، تو مگر بصر نداری؟ سر توست چون چراغی، بگرفته شش فتیله همه شش ز چیست روشن، اگر آن شرر نداری؟ تن توست همچو اشتر که برد به کعبه دل ز خری به حج نرفتی نه از آنک خر نداری تو به کعبه گر نرفتی بکشاندت سعادت مگریز ای فضولی که ز حق عَبر (مفر) نداری @Deebaj