eitaa logo
دیباج
86 دنبال‌کننده
420 عکس
59 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
دیباج ٢١٩ 🔶سنگ سیاه تا نماز صبح را بخواند، همسرش بخچه‌اش را آماده کرده بود. تکه‌ای نان ‏با قطعه‌ای پنیر و مشتی کشمش، صبحانه هر روزه مرد بود. ‏ بعد از آنکه بر صورت معصوم دخترش بوسه می‌زد، در گرگ و میش هوا، از ‏کلبه محقری که در پایین‌دست کوهی بلند قرار داشت، برای کار راهی می‌شد.‏ تخته‌سنگ‌ها زیر نور نقره‌ای ماه می‌درخشیدند. جیرجیرک‌ها کم‌کم از صدا می‌افتادند و صدای چهچهه گنجشک‌های بازیگوش در فضای دره طنین‌انداز می‌شد.‏ کم‌کم که چهره زیبای ماه رنگ می‌باخت، مرد پوتین‌های سنگین و کلاه و چراغ ‏قوه‌اش را درون یک گونی شکری می‌گذاشت و بیل و کلنگ حفاری‌اش را به ‏دوش می‌گرفت و راه می‌افتاد سمت پایین دامنه.‏ بوی زغال سنگ فضا را انباشته بود. مرد که در طول سالیان دراز فقط ‏فاصله میان کلبه کوچکش، با دیوارهایی از جنس سنگ‌های سیاه و ‏سقف حلبی زنگ زده، با معدن زغال سنگ را پیموده ‏بود، رنگ خاک و سبزی چمن در نظرش سیاه می‌نُمود. هر چه می‌دید سیاهی ‏بود در سیاهی.‏ خیلی وقت بود که چهره خودش را در آینه ندیده بود. آخرین باری که در آینه نگاه کرد، از دیدن چهره سیاه و تکیده خودش وحشت‌زده شد. اولین روز از ماه مهر سال ۱۴۰۳ شمسی بود. مثل همیشه از همسرش خداحافظی کرد، بر گونه گل‌انداخته دخترش که از شوق رفتن به مدرسه، شبْ کیف صورتی رنگ مدرسه‌اش را در آغوش گرفته و به خواب رفته بود، بوسه زد. ابزار ‏کارش را به همراه بخچه صبحانه‌اش برداشت و رفت به پایین دره سیاه و در ‏دل تاریکی‌ها غرق شد و صدایش برای همیشه خاموش گردید. ‏ @Deebaj
33.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از سخن دیگران 🔶پدرم را خدا بیامرزد .... پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود ✍🏻 موسی عصمتی @Deebaj
✅از سخن بزرگان 🔶فرهنگ، رهاورد دانش 📚فرهنگ و شبه فرهنگ، تهران، یزدان، ۱۳۷۱. @Deebaj
✅از سخن دیگران 🔶اختلاس بر وزن اسکناس ... و اختلاس بر وزن اسکناس اندر لغت سرقت را گویند و اخص آن سرقت دیوانیان است از خزانه و در تسمیه این کلمه عقاید متفاوت است، زمره ای کتابت آن با «صاد» کرده و ریشه آن را «خلوص» دانسته اند و حجت ایشان اینکه مأمور مختلس را ارادت و اخلاص چنان است که کیسه خویش را از خزانه دولت فرق ننهد و جدایی در میانه نبیند. گروهی دیگر اختلاس را از «اختلال حواس» گرفته و به همین علت مختلسین را از سیاست و مجازات معاف دانسته‌اند. 📚التفاصیل، نوشته: فریدون توللی @Deebaj
✅دیباج ۲۲۰ 🔶فرصت زندگی ... "One day your life will flash before your eyes. Make sure it's worth watching." "یک روز زندگی شما از جلوی چشمانتان خواهد گذشت. مطمئن شوید که ارزش دیدن دارد." @Deebaj
1.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅قم گلباران شد🌺🌺🌺🌺
دیباج ۲۲۱ 🔶بر قله شرف شرافت به معنای بلندی، بزرگی و عظمت است. در فرهنگ‌های مختلف، شرف به عنوان یک ویژگی اخلاقی و ‏انسانی بسیار مهم شناخته می‌شود و به کسی که دارای اخلاق، کرامت و عزت نفس بالاست و تن به ذلت و ‏خواری نمیدهد، نسبت داده می‌شود. در فرهنگ اسلامی، شرف با مفاهیمی مانند صداقت، عدالت، پایبندی ‏به اصول اخلاقی و انسانی، و کرامت ارتباط نزدیک دارد و شیعیان به پیروی از سرور آزادگان و شرافتمندان ‏حسین بن علی (ع)، خود را به آن آراسته اند.‏ شهید سید حسن نصر الله، در زمانه ای که واژه ها معنایی معکوس یافته اند و بردگی در لباس آزادگی، ستم در ‏لباس مهرورزی، ذلت و خواری در لباس کرامت و... جلوه گر شده است و اذهان ساده مردمان را می فریبد، ‏آزادگی، مهرورزوی و کرامت را دوباره معنا کرد تا حقیقت شرف و کرامت بار دیگر چهره نورانی و جذاب خود را ‏نشان دهد و تدلیس و فریب گرگ صفتانی که جز دریدن گلوی مردمان ستمدیده پیشه ای ندارند و جز به ‏ارضای شهوتها و مطامع نفسانی خود نمی اندیشند، بر همگان آشکار شود.‏ برخی رسانه های مزدور کشورهای عربی که در خوش خدمتی به صهیونیستها و جبهه استکبار سنگ تمام ‏گذاشته اند و از بیداری ای که جریان مقاومت میتواند در ذهن و دل ملتهای تحت ستم آنان ایجاد کند، ‏وحشت و واهمه دارند، اکنون پس از پرکشیدن آن مجاهد نستوه به بهشت اعلی علیین، دست افشانی ‏میکنند و همچنان سعی در تحمیق مردمان خویش دارند، غافل از آنکه اراده خداوند که به انسان کرامت و ‏شرافت و عزت بخشیده است، بر خواسته های شیطانی آنان غالب خواهد شد و آنان را رسوا و روسیاه ‏خواهد ساخت.‏ @Deebaj
دیباج ۲۲۲ 🔶کشتی‌بان 📌امروز دنیا از توفان‌های بلا موّاج است. آنان که سستی به خرج داده و به خیال خام خود در ساحل آسایش نشسته‌اند، گرفتار سونامی تغییرات شتابان می‌شوند و جز کسانی‌که بر کشتی کرامت، عزت و رشادت و شجاعت نشسته‌اند، دیگران غرقهٔ امواج تاریک اهانت، خواری و ترس و شکست می‌گردند. اما: ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور @Deebaj
✅ایران سربلند دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی است تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟ گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست آسمانی تو ! در آن گستره خورشیدی کن من همین قدر که گرم است زمینم کافیست من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست @Deebaj
✅آبی ایرانی در کاشی‌های اصفهان مسجد جامع عباسی عکس: قاسم بانشی @Deebaj