eitaa logo
دفاع مقدس
4.3هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 بخش هایی از «محاسبه ی نفس» 🌷شهید علی بلورچی ... که ماه رمضان سال 1365، نگاشته شده: . ▪️*یک شنبه 1365/02/22دوم رمضان المبارک: 1-نماز صبح خیلی دیر خوانده شد و تعقیبات چندان مورد توجه نبود.2-کمی نسبتا زیاد تندروی کرده و صدایم را بلند کردم.3-چند مورد چشم، نگاه های اضافی به دنیا داشت.4-مزاح های غیر لازم در دو مورد دیده شد، باید دقت بیشتری در مزاح کردن شود. 5-یاد مرگ اصلا تا ظهر وجود نداشت. 6-عُجب و غرور می خواهد بروز کند. 7-در قرآن خواندن احساس می کنم شیطان می خواهد نیت را ریا کردن و قیافه گرفتن برای مردم قرار دهد، باید خیلی مواظب باشم.8-تواضع و خشوع چندان مورد دقت قرار نداشت!! . شهید علی که شاگرد آیت اله حق شناس بود نفر کنکور سراسری سال ۱۳۶۳ و دانشجوی رشته شد که در ۱۳۶۵ در بشهادت رسید. . 💠 مزار شهید: گلزار شهدای بهشت زهرا{س} قطعه۲۹/ ردیف۷۳/ شماره۸ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🌴 بخش هایی از «محاسبه ی نفس» 🌷شهید علی بلورچی ... که ماه رمضان سال 1365، نگاشته شده: . ▪️*یک شنبه 1
زنگ اول، شهادت درس اول در وصالش، اشتیاق... درس آخر، وصل و پایان فراق... به یاد جمعی از شهدای دوره سوم دبیرستان مفید گردان مقداد لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) ۱.شهید حمید صالحی دانشجوی سال چهارم مکانیک داشگاه تهران ۲.شهید محسن فیض دانشجوی سال چهارم عمران دانشگاه امیر کبیر ۳.شهید حسن کریمیان دانشجوی سال چهارم مکانیک دانشگاه شریف ۴.شهید علی بلورچی دانشگاه سال سوم الکترونیک دانشگاه شریف ۵.شهید منصور کاظمی دانشجوی سال چهارم مکانیک دانشگاه تهران
🌷 شهید محمدرضا جوادی کوچکسرایی 🕊شهادت: ۱۳۶۱ // موسیان // عملیات محرم : . خواهر شهید : اهل مسجد بود. از کلاس دوم ابتدایی روزه می گرفت . یادم یک سال ماه رمضان در فصل تابستان بود او روزه داشت از شدت گرما پیراهنش را بالا زده بر روی موزائیک خوابیده بود .
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌗 در این شبهای رمضان یادی کنیم از ، رازدار شهدا🌷 🎞 برشی عرفانی از مستند «روایت فتح» و اولین اردوی راهیان نور رزمندگان تهرانی در پادگان دوکوهه پس از اتمام جنگ ▫️ای کاش می شد عمق نور و عشقی که در قلب آن جانباز روشندل است را درک کرد! به راستی، او که نابینا است برای چه به دوکوهه آمده است! ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
19.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 صدای سردار شهید حسن باقری در حال قرائت نامه ی یک دختر شهید به جبهه ها ، در جمع فرماندهان یگان های رزمی و رزمندگان در روزهای منتهی به فتح خرمشهر🌴 👆 دوران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▪️شما هم دعوتید به کانال شهدایی👆 🌷اینجا بیت شهداست👆 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است 👇👇👇
💠 وقتی «شهید گلگون» اشک ریخت به یاد سردار عاشورایی سید مصطفی گلگون فرمانده یگان دریایی لشکر ویژه ۲۵ کربلا ‌. 📆 اسفند ماه ۶۴ // فاو ⚪️ هوا در حال تاريک شدن بود ،تخت کوچکی کنار سنگر که روی آن بی سيم و در کنار بی سيم فانوس روشن بود. شهيد گلگون دو زانو نشسته و پشتش به همسنگرش بود ـ در هر شرايطی دو زانو می نشست ـ خيلی مودب می نشست. يکی از مودب ترين و با ادب ترين و با اخلاق ترين چهره های لشکر ويژه 25 کربلا بود . يکباره برگشت و سريعاً يک کاغذی را به همسنگرش نشان داد چشمانش پر از اشک بود ،کاغذی بود که داخل آن هدايای مردمی بود ، نوشته بود ( کاش ما بند پوتين شما بوديم ـ خاک ريز پای کفشتان بوديم ـ ) گويا شهيد گلگون وقتی اين تقدير و تشکر را خواند سريع شروع کرد به اشک ريختن و گريه کردن .کاغذ را به همسنگرش نشان داد و گفت: برادر ما چگونه می توانيم قدردان اين مردم باشيم ،پاسخ گوی محبت های اين مردم باشيم . بله شهيد گلگون در برابر تشکر مردم از پشت جبهه اشک می ريزد .اين يعنی عشق خدمت به مردم ،يعنی اخلاص ،يعنی صداقت ،ايثار يعنی فداکاری او که 50 يا 60 روز در فاو عمليات والفجر 8 يکبار هم نتوانست در اهواز زن و بچه هايش را ببيند، او که برادرش را هديه کرد و پدر و برادران ديگر او در کنارش می جنگيدند ،اين مرد در برابر تشکر مردم که هدايايی از پشت جبهه فرستادند خودش را بدهکار می دانست! ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دعای روز پنجم 🌙 رمضان 🌴 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ اَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَاْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. 🤲 «خدایا در این روز مرا از آمرزش‌جویان درگاهت قرار ده، و قرار ده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت، و در این روز مرا از دوستان نزدیکت قرار ده، به حق مهربانی‌ات، ‌ای مهربان‌ترین مهربانان.» ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
جاذبه ها ، همیشه به سمت پایین نیستند!! کافیست پیشانیت به خاک باشد ، به سمت آسمـان خواهی رفت ...🕊 عراق ، پاسگاه زید ، ۲۷ تیر ۱۳۶۱ ، عملیات رمضان 📷 تصویر یک رزمنده تخریبچی که به حالت سجده به شهادت رسیده است. ▫️ عکاس: علی فریدونی ا▫️💠▫️💠▫️💠▫️ ⚪️ تشرع و معنویت شهدا در جبهه ها در عمليات رمضان نزديک‌هاي صبح بود كه به مواضع مورد نظر خود در عمق خاك عراق رسيديم . بچه ها با اينكه ساعتها پياده روي كرده و با دشمن درگير شده بودند، با روحي سرشار از ايمان و نشاط به نماز صبح ايستادند . آتش دشمن از هر طرف مي باريد. در ا ين ميان نماز شهيد« ساجدي » توجهم را جلب كرد . او با عرفاني خاص در حالي كه سلاحش را بر زمين گذاشته بود ، پوتين به پا به نماز ايستاد . اندكي بعد به سجده رفت . قدري گذشت ، ديدم سجده اش خيلي طولاني شد . نزديك تر رفتم، فكر كردم از خستگي به خواب رفته است اما ديدم بر اثر تركشي كه به او اصابت كرده، در حال سجده به شهادت رسيده است! سردار «سید مجید موسوی» منبع: کتاب سرو های سرخ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🩸سجده خونین ... نصیب سجادترین شهید اروندکنار شد🌊🌷 🌴 قبل از عملیات والفجر هشت منطقه اروندکنار فقط یک جاده با فاصله ١/٥ کیلومتر از خود اروند وجود داشت، با این اوصاف برای رفتن به کنار اروند باید از لبه نهرها و داخل نخلستان ‌ها عبور می‌ کردیم. برای شروع عملیات هم لازم بود این جاده ترمیم شود و هم جاده ‌های آنتنی به سمت اروند کشیده شود تا برای پشتیبانی عملیات دچار کمبود نباشیم، برای این کار ما نیاز به کامیون ‌ها و دستگاه‌ های سنگین مهندسی مثل لودر و بولدزر داشتیم. 🌿 از آن جایی که تقریباً در مرحله شناسایی قرار داشتیم تمام این تحرکات باید مخفیانه انجام شود، برای همین برای پنهان ماندن از دید دشمن و نبودن در تیر مستقیم آنها لازم بود دیواره ‌ای را در لبه اروند ایجاد کنیم. جاده‌ ای در این نقطه نبود و به دلیل جزر و مد اروند، خاک منطقه به شدت باتلاقی بود و عبور و مرور کامیون ‌ها و ادوات سنگین ممکن نبود. ☘️ کامیون ‌ها، خاک را در همان جاده قدیم خالی می‌ کردند و رزمندگان با دوش، این خاک را به جلو برای احداث دیوار می‌ بردند، به دلیل سرّی بودن منطقه و عملیات، از هر گردان چند نفر نیروی داوطلب داشتیم که هیچ گونه تقاضای مرخصی هم نمی‌ کردند، آنها هیچ کدام تا پایان کار درخواست مرخصی نکردند و الحق و الانصاف سنگ تمام گذاشته بودند، روزی را که برای سرکشی کار رفته بودم از یاد نمی‌ برم.... 🌼 حوالی ساعت ١١:٣٠ بود، می‌ دیدم این نیروها در حالی که کم با هم صحبت می‌ کنند، کیسه ‌های شن را روی دوش دارند و به سمت دیواره حرکت می‌ کنند، تقریباً همه شان لباس‌ هايشان از ناحیه کتف و شانه پاره بود. در ادامه مسیر پاهایم در محیط باتلاقی آن جا فرو رفت، موقع نماز شده بود، بچه‌ هایی که همیشه وقت اذان برای خواندن نماز جماعت عجله می‌ کردند این بار رغبت چندانی به نماز جماعت خواندن از خود نشان نمی‌ دادند.... 🌸 ....تعجب کردم، با کمی دقت متوجه شدم هر کس زیر نخلی می‌ رود و در آنجا طوری که دیگران مطلع نشوند، لباسشان را که خونی است در می‌ آورند و کمی آب می‌ زنند و آویزان می‌ کنند و مشغول عبادت می‌ شوند. فهمیدم هیچ کدام نمی‌ خواهند دیگران از کتف‌ های خونی شان مطلع شوند و چقدر زیبا بود با سرشانه ‌های زخمی سجده به درگاه دوست بردن. 🌴 در میان آنها جوان خوش سیمایی بود که تعقیبات نمازش را چنان از عمق جان می‌ خواند و محو نیایش بود که گویا پرنده ‌ها تکان نمی‌ خوردند. این جوان بعضی وقت ‌ها تا نیم ساعت در سجده می‌ ماند، این حالت سجده ماندنش باعث شده بود دوستان بدون این که نام وی را بدانند، سجاد صدایش کنند. 🌻 در یکی از شب‌ هایی که مشغول حمل کیسه بود ترکش خمپاره ‌ای به وی اصابت کرد و سجاد با گونی خاک با حالت سجده بر زمین افتاد، بچه‌ ها که از کنارش می گذشتند تصور می‌ کردند یک نفر از خستگی گونی‌اش را انداخته. بعد از مدتی متوجه شدند سجاد نیست، به گونی افتاده در مسیر دقت کردند و گونی را کنار زدند، دیدند سجاد در حالت سجود به شهادت رسیده و سر از این سجود بر نمی ‌دارد.... —(راوى: علی جان میرشکار) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄