BQACAgQAAxkBAAFn3T5icrHchtxXzjTnqs0BkaxZ2C-BYQACcwsAAjSPkFNJygPMPsKTKCQE.attheme
حجم:
212.1K
#تم
#گل
❥________◔‿◔ ______❥
🧡طوری تلاش کن که زندگیت قشنگ تر از رویاهات بشه🍊!
#فکت
ما هیچوقت درک نمیکنیم خونه چقدر امنه..تا روزی که کلیدش رو همونجا جا بزاریمD:
تو حداقل ده عکس با سلبریتی موردعلاقت داری!
باورت نمیشه؟
برو گوگل ارث و عکس های کره زمین رو چک کن:))
یک ماه تمام طول کشید تا خالق مکعب روبیک بتونه حلش کنه...
#فکت
ما وقتی دوست نداریم چیزی رو فراموش کنیم ازش عکس میگیریم...اما همین عکس گرفتن،باعث زودتر فراموش کردن میشه!
ذهن یه انسان به چیزهایی که دوست داره بال و پر میبخشه!
و این یعنی فیلم ها،کتاب ها،موسیقی و هر چیز دیگه موردعلاقه شما هیچوقت به اون خوبی هم نبودن!
خب..یه نادون با اعتماد به نفس خیلی از یه باهوش خجالتی قدرتمند تره!
و خب اکثر افراد باهوش اعتماد به نفس کافی ندارن..
#شهدایی😇
#تلنگر❌
قشنگه🙃بخونید❤️
یه موتور گازے داشت 🏍
که هرروز صبح و عصر سوارش میشد
و باش میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر ...
که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❕
رسید به چراغ قرمز .🚦
ترمز زد و ایستاد ❕
یه نگاه به دور و برش کرد 👀
و موتور رو زد رو جک
و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣
الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳
اشهد ان لا اله الا الله ...👌
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂
و متلک مینداخت😒
و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳
که این مجید چش شُدِه❔❕
قاطی کرده چرا❔❕
خلاصه چراغ سبز شد🟢
و ماشینا راه افتادن🚗
و رفتن .
آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟
چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀
و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ 😏
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود
که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖
و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒
من دیدم تو روز روشن ☀️
❌جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌
به خودم گفتم چکار کنم
که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه .
دیدم این بهترین کاره !👌
برگےازخاطراتشهیدمجیدزین الدین👆🏻
🌸🍃• . • . •
#از_شهدا_یاد_بگیریم
انرژیِ مثبت🌼
یعنی امیدوار باش
یعنی دعا کن ، یعنی بخند🌼
یعنی به چیزهای خوب فکر کن
به روزهای خوب فکر می کنم
می خندم ، و با دلی سرشار از امید
برایِ آرزوهایم دعا می کنم ...🌼
و بلند می شوم ؛چرا که می دانم
هیچ دعایی ، بدونِ تلاشِ من
مستجاب نخواهد شد🌼
بنظرم بهترین آرزویی که میشه برای کسی کرد "حال خوبه"
یکی با پول حالش خوب میشه
یکی با بودن کنار دلبر
یکی با قرمه سبزی
یکی با چای :)
واستون "حال خوب" آرزو میکنم😊
آن خدایی که به قلبم غم داد....
خود او باران داد....
زندگی با عطش ثانیه ها میگذرد...
میشود ثانیه را جریان داد....
من خدا را دارم...
آن خدایی که به هنگام غمم میگرید...
و به هنگام خوشی های دلم میخندد...
شعر من باز پر از صحبت بی قافیه گیست...
من خدا را دارم...
اوست هر قافیه و وزن و صدا
اوست جاری به دل ثانیه ها
همه بارانها، همه جریانها،همه تاب و تب دل،تپش ثانیه
ها..
پر از صحبت اوست
با دلم میخوانم...:من خدا را دارم
از بین بردن جوشهای سرسیاه صورت
اگر جوشهای سرسیاه روی بینی یا چانهی شما را آزار میدهند، میتوانید به کمک یک ماسک خانگی آنها را برطرف کنید. ۱ قاشق غذاخوری آب، یک قاشق غذاخوری آرد و یک قاشق غذاخوری عسل را باهم مخلوط کنید. یک تکه پارچه یا نوار پنبهای را داخل این محلول فرو کنید و آن را روی منطقهای که جوش سرسیاه دارد، قرار دهید و بعد از ۱۰ الی ۱۵ دقیقه پارچه را از روی صورتتان بردارید.❤️✨
*ـ ↶😅✨↷
یک عکس دیدم،
دلش را ندارم اینجا بگذارمش
عکسِ یک نیروی مدافع امنیت
-نامش شهید محسن رضاییست-
که در ایرانشهر آتشش زده بودند ،
هیچ چیز ازش باقی نمانده بود،
جزغاله شده بود،
انگار یک تکّه از شهاب سنگ.
فیلمی که آن نامردها پخشش کرده بودند،
از شکنجهی شهید آرمان، دیدم.
میگفتند «دعا به بازوت بستی؟!
بگو اونی رو که ما میخوایم.»
میخواستند فحش بدهد،
به امامها، به خدا، به رهبر، نگفت،
زدند،با چاقو،با لگد،طوری زدند
که ضربه از کمرش خورد
و از شکم معلوم شد،
نایِ حرف زدن نداشت،
گفت «نمیگم.» زدند، زدند،
خیلی زدند، کبود و خونی شده بود،
شهید شد.میخواستند به شما فحش بدهد،
به عقیدهش، نداد.زدند.شهید شد.
اشک ریختم اما پرسیدم
«درد نکشیدی که نگفتی؟چی دیدی که نگفتی..؟»
امشب دوستِ شیرازیام،
عکس چادرهایِ خونیِ آویزان شده
از شاهچراغ رو برایم فرستاد؛ داعش زده بود.
حرصِ «حق»، حسابی باطلشان کرده،
برای داعش ماله میکشند،
هشتگ میزنند؛ «داعش متشکریم».
برایِ توی کوچه رقصیدن، برایِ در میدانِ آزادی بوسیدن،
برایِ «زن»،
چادر از سرِ زنها کشیدند،
کتکشان زدند،
دوستِ من حجاب ندارد
اما وطن را دوست دارد؛
میگفت :«به من گفتن شعار بده،ندادم،
مشت زدن تو شکمم.»
برای آزادی، از لایِ لباسهایشان
قمه و چاقو و سلاح شکاری بیرون میکشند،
با ماشین از رویِ پلیس رد میشوند،
قرآن میسوزانند، پرچم پاره میکنند،
سوت میزنند در مراسم شهدایِ شاهچراغ.
دوستم میگفت:«زنگ زدن تهدیدم کردن،
میگفتن حق نداری بری سرکلاس،
گفتم مگه آزاد نیستم؟فحشم دادن.»
برای زندگی!میکُشند، میزنند،
فحش میدهند، یتیم میکنند،
هم آرتین را، هم باوان را.
چه میخواهند؟ معلوم نیست.
چه میگویند؟ معلوم نیست.
هیچچیزشان معلوم نیست،
یک بار سلف را مختلط میخواهند
و میگویند دغدغهی ما نیست،
یکبار لخت میشوند و
میگویند دغدغهی ما نیست،
یکبار دستگیر میشوند،
چک نخورده میگویند «غلط کردیم.»
برایِ این غلطِ شما آرمانها شکنجه شدند!
شهید شدند، محسنها آتش گرفتند،
شهید شدند. این سرابِ دروغینِ شما،
این ادعاهایِ شما، این توهّماتِ شما،
همان اماننامهیِ آلزبیر است
به یارانِ مختار،
من «اسماعیلابنکثیر» نمیشوم،
هرچقدر از بههم ریختگیِ
«این خانه» دلچرکین باشم
و به بادِ انتقادش بگیرم،
اینجا خانهی من است،
نمیفهمید اگر این خانه نباشد،
داعش کمترین تاوانِ خانهخرابیست؟
نمیفهمید زمستانِ سردشان را رها کردهاند
که این خانه را ویران کنند؟
نمیفهمید «بنارّهها»
که در یک روز ۱۵ نفر و سه بچه را
اعدام میکنند و خاشقچیها را قیچی،
پولهایشان را برایِ خانه خرابیِ ما خرج کردهاند؟
اینجا خانهی من است.
پرچمِ سه رنگش را رویِ سر،
خاکش را سرمهیِ چشم،
رهبرش را دوست دارم.
این شما و این سرابِ پوشالیتان،
مدعیانِ پوچاندیشِ آزادیِ دیکتاتوری!
ـ#مسحور°🔮° | -#خانهیمن
تقلب یڪجاجایزهست☝️🏽
اونم؛
درامتحاناٺ الهیوسختیها...
کہبایدسرمونُبگیریمبالاو
از رو برگهٔزندگۍشھـدا #تقلب کنیم🙂♥️
#تقلبحلال(: