eitaa logo
♡✿כڂٺــࢪٵن زێنـݕـے✿♡
471 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
166 فایل
﷽ 🌻כڂٺــــࢪٵن زێنݕێ🌻 💕ڂۅݜ ٵݦــــכے ݕٵنۅ ڄٵنـــــ🧕 ٺۅݪכ ڪٵنٵݪݦۅטּ ۱۴۰۰/۷/۲۲🎂 ڪݐے ݕٵڐڪࢪ صݪۅٵٺــــــ✔ نٵݜنٵس سنڄٵڨہ🙃 🚫ۅࢪۅכ ٵڨٵێٵن ݦݦنۅع(ۅڱࢪنہ ࢪێݐ!)🚫 🌸ٵࢪٺݕٵط ݕٵ ݦٵ🌸 @your_girl88 ݜࢪۅطـــــ @gfjvxh💜 800___________✈_________900
مشاهده در ایتا
دانلود
یه رمان براتون اوردم فقط بخونید و ببینید چے میشه نگم براتون از این دوتا عاشق دل باخته داستان شیرینی دارن توصیه میکنم حتما عضو بشید لذتش رو ببرید دوستان با رمان تنها یاࢪ همـراه باشید لینک کانال هست👇👇🌹🌹 @manradariab
پروفایل های جـذاب و محجبھ👌🏻🙂 https://eitaa.com/joinchat/1378156710C66d34a82c6 پست های فوق دخترونھ🌧👀 آخ! ایدھ های درسیشو دیـدی؟!😳♥️ کلیک کن تا دیر نشدھ!'🦋😌
❌موهات میریزه؟؟؟❌ ❌صورتت لک آورده؟؟❌ ❌جوش های بلوغ اذیتت میکنه؟؟❌ نیاز به " پوست و مو " داری؟؟؟👍✅ 🎉بهترین محصولات رو از ما خرید کن🎉 ✅ 💌 ✅ 🍬 https://eitaa.com/joinchat/1925447929Cdb35d02d3b
شهیدی که کارنامه دختر خود را امضا کرد زهرا صالحی دختر شهید سید مجتبی صالحی می گوید :سال ۶۲ کلاس اول راهنمایی بودم. یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود. در زادگاه پدرم شهر خوانسار برای او مراسم گرفته بودند بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم. وقتی وارد مدرسه شدم دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند. پس از مراسم راهی کلاس شدم خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی اثلث دوم را به من داد .در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم. ناظم از من خواست که حتماً اولیای آن را امضا کنند و فردا ببرم مدرسه. به این فکر فرو رفتم که چه کسی آن را برایم امضا کند؟ وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد. برای خواندن ادامه داستان به کانال ما بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/1918173481C0717dbe7eb کپی بنر حرام است https://eitaa.com/joinchat/1918173481C0717dbe7eb اگر عضو شید متشکر میشم ازتون بزرگوار https://eitaa.com/joinchat/1918173481C0717dbe7eb
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃
♥️دلبردلبردلبر♥️ ✨💛 ✨💛 ✨💛 ✨💛 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 https://eitaa.com/joinchat/2883518649C3a19e96fda https://eitaa.com/joinchat/2883518649C3a19e96fda 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💢ظرفیت‌به‌شدت محدود😍👆 💢سخت‌پسندا‌عضوشن🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀
سلام آیا احضار روح وجود دارد؟ اگه جوابشو می خوای بدونی کلیک کنید. یا بزنید رو لینک زیر👇 http://eitaa.com/joinchat/4248764504Cbf29c6ab85 بعد از پیام سنجاق شده لینک مورد نظر این پست ویژه را انتخاب کنید.
★سـاندیس خورۍ؟😎 ★با ڪمال افتخـار بلـہ🤞🏻😌 ★نہ نیستم😕💚 ★میخوام باشـم🙊🌾 ڪلیڪ با شـما پذیرایۍ از مــا🌚💕
لفت ندیدن دیگه ما داریم فعالیت میکنیم من خیلی درگیرم ادمین ها نیستن فعلا لطفا درک کنید
السلام‌علیک‌یا‌صاحب‌الزمان🌿! ♥️مهدی جان! بابا که تو باشی... چه هراس از غمِ دنیا... روز اول دو حرف یادمان دادند: «آ» و «ب» ولی ما از همین دو حرف، واژه واژه عشق ساختیم.♥️ حالا به یاد آن روزهای کودکی تو برایم گوارایی مثل «آب» و آغوشت پناه من است مثل «بابا»☺️💕(:
نمیدونم ڪجایِ دنیا و با چہ حالی هستی ك اینو میخونی . . اما ، ؛ ◗غم‌همیشھ‌اونقدپررنگ‌نمیمونہ: )!💕. #𝘽𝙞𝙤 ⊱⋅───────────⋅⊰
💕 𖧷- - - - - - - - - - - - - - - - -𖧷 معرفے ڪتاب هاۍ جالب🌸:) - دختری که ماه را نوشید🥒🌸 - دختر پرتقالی🥣🍊 - هیزم های خیس🐻💕 - شازده کوچولو👼🏻🌱 - پاستیل های بنفش🍦💜 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖧷- - - - - - - - - - - - - - - - -𖧷