eitaa logo
♡✿כڂٺــࢪٵن زێنـݕـے✿♡
471 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
166 فایل
﷽ 🌻כڂٺــــࢪٵن زێنݕێ🌻 💕ڂۅݜ ٵݦــــכے ݕٵنۅ ڄٵنـــــ🧕 ٺۅݪכ ڪٵنٵݪݦۅטּ ۱۴۰۰/۷/۲۲🎂 ڪݐے ݕٵڐڪࢪ صݪۅٵٺــــــ✔ نٵݜنٵس سنڄٵڨہ🙃 🚫ۅࢪۅכ ٵڨٵێٵن ݦݦنۅع(ۅڱࢪنہ ࢪێݐ!)🚫 🌸ٵࢪٺݕٵط ݕٵ ݦٵ🌸 @your_girl88 ݜࢪۅطـــــ @gfjvxh💜 800___________✈_________900
مشاهده در ایتا
دانلود
492.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 فصل اول: برنامه ریزی 🔶 فصل دوم: یادگیری،حافظه و خلاصه نویسی 🔷 فصل سوم: کارگروهی،مرور،جمع بندی 🔶 فصل چهارم: استراحت،تفریح تمرکز 🔷 فصل پنجم: خواب و تغذیه . .
اینم یادتون نره که برای اطلاعات بشتر بیاین پی وی تخیفاشون چند روز دیگه تموم میشه آیدی : @avay_khial
4.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭😭😭 سفیانی بداء ندارد، حتی اگر تمام حوادث بداء داشته باشند. علائم محتومه بداء ندارند! 🔗 لینک دعوت به کانال 🥨 با دوستانتان به اشتراک بگذارید 😳پیشگویی و پیش بینی حوادث ظهور 😲😱 ظهور 30 ماه پایانی https://eitaa.com/joinchat/403505473C25f7def50e
شروع تبادلات پر جذب یاس💜🌿 ادمین تبادل کانال تون میشم:)🍓✨ آمار تون +⁶⁰🍶💗 آیدیـم جهت شرکت در تبادلات: @CUKWHK اطلاعات و شرایط تبادلات 👇🏻🐟💙 https://eitaa.com/joinchat/166920416Cc502712b28
این کانال ایتارو ترکوووند🤩✅ گاندویی ها از دستش ندنااا😍👌🏻 فصل اولش اینجوری گذشت👇🏻 رسول عاشق خواهر محمد (آوا) شده و محمد عاشق خواهر رسول (عطیه) شده😐❤️ آوا فکر میکنه رسول بهش خیانت کرده...👀 رسول با جاسوس پرونده ازدواج میکنه.. با وجود اینکه با آوا ازدواج کرده😢 محمدو عطیه دارن مامان بابا میشن😍 محمد با رسول به یه ناموریت میره و بدون اون برمیگرده..! رسول ناگهان نا پدید میشه.. اتفاقی میوفته که همه فکر میکنن رسول شهید شده اما...😨 آنچه در فصل دوم رمان خواهید خواهند:: _ بهترین عضو گروهت جاسوسه! کسی که مثل برادرت دوسش داری.. کسی که مث چشات بهش اعتماد داری.. بهت خیانت کرده.. جاسوسیتونو کرده _یعنی هرچی بهم گفت همش دروغ بود... _اول اعتمادتونو جلب کرد.. بعد بهتون خیانت کرد.. _من همیشه در هر شرایطی کنارتم قربونت برم... _رسول مریضه... _ای کاش همش کابوس بود... _دارن میبرنم جایی که خودم رئیسش بودم.. _من از همون اولم دوست نداشتم! _احساس کردم قلبم نمیزنه... _این همه بلا سرت اورد بازم نگرانشی بازم دوسش داری؟! _محکم زدم تو گوشش... _پدر بچمه.. _من حاملم... بخوام برمم نمیتونم.. _باید ازش متنفر باشم اما.. هنوز دوسش دارم... @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400 تازه شروع به نوشتن کرده بدووو عضو شو تا جا نموندییی😍👌🏻
رمان دو دنیای متفاوت رو هرچی گشتی پیدا نکردی؟🙁💔 اینکه ناراحتی نداره😃❤️ توی این کانال رمان دو دنیای متفاوت رو داره آنلاین پارت گذاری میکنه🤩✨ اگر پارت اولش سنجاق نبود لف بده😉🥀 به غیر از پارت گذاری رمان هر روز فعالیت میکنن و چالش با جایزه های عالی میزارن😍❣ پس سریع عضو شو تا بنر پاک نشده😁! اگر مذهبی هستی سریع عضو بشو😊🌹 https://eitaa.com/joinchat/660930747C2569121014 ورود آقایان با عرض معذرت ممنوع❌
ما هـمہ سࢪباز توایـم خامنہ اۍ گوش بـه فࢪمـان توایـم خامنہ اۍ😎🇮🇷✨ پـاتوق ولایتیهای جـان بہ ڪف✊🏻❤️ مـا هممون عاشـق شهـادتیم😉 با ولایت تا شهادت 🇮🇷✨ گوش به فرمان ولی برای ایران قوی💪👊 جا نمونی سرباز ولایت 😎🇮🇷👇 ✨🕋 @theemperor
- این دخترِ دهھ ‌هفتادے؛ با استیکراش انقلاب کرده تو ایتا👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/1034551339C057c8a46f9
سلاااااام دخترای گل😍 اومدم یه خبر خوب بهتون بدم.✨🖇 پس یه دقیقه وقت تون رو به من بدین😊 حوصله رمان خوندن نداری؟🙃 دنبال یه رمان هیجانی میگردی ولی فکر میکنی نیست؟؟☹️ ولی من یه رمان خوب پیدا کردم😃😃 از خوب که گذشته عالیییییهههه، محشرهههه خیلی هیجانیه!😍 گاندویی و عاشقانه و مذهبی چی از این بهتر؟؟😋 باور نداری ؟ برو ببین!😌 اینم لینکش ... @gandoyeeha راستیییی تا یادم نرفته..✨ کلی چیز دیگه هم داره.... کانال همه کاره ست😌 بعلههههه.😉 همه شون هم مذهبی و گاندویی😍😍😌 بخشی از پارت واقعی رمانی که گذاشته👇😃 سعید: اخر شب بود تو دلم خیلی پر بود دلم میخواست خودم رو خالی کنم... سعید: رسول؟ رسول: جانم؟ سعید: یه چیزی بگم مسخره بازی در نمیاری؟ رسول: تو بگو من سعی خودمو میکنم سعید: رســـــــول!!! رسول: خب باشه بگو حالا...! سعید: من.. من... من فکر میکنم کــــه عاشق شدم...!!! رسول: چـــــــی؟؟؟ بابا مبارکــــه!! سعید: عه! رسول چخبرته؟ بیمارستان رو گذاشتی رو سرت اصلا نمیشه دو کلمه باهات حرف زد!! رسول:..... ادامه دارد.....😱 اگه کنجکاو شدی که بدونی سعید عاشق کی شده؟؟؟ 😀 پس بکوب رو لینک ... منتظر چی هستی؟؟ میخوای این کانال و این رمان فوق العاده رو از دست بدی؟؟👒💚 https://eitaa.com/joinchat/2133655744C2ea737f243 لینککککک☝️☝️
عشق باطعم سادگی♥️✨ لبخند محوی صورتش و پر کرد که دستم رو نوازش گونه کشیدم روی موهاش ...لبخندش عمق گرفت و لب زد: –من وببخش محیا ... تودیشب جوری ازدیدنم خوشحال شدی که اول اصلا متوجه لباسهای نامرتبم نشدی! به نوازش موهاش ادامه دادم و آروم گفتم: دوستت دارم هیچ وقت به این حرفی که از ته قلبم می گم شک نکن! یک بی تابی توی نگاهش حس کردم که سریع چشمهاش رو بست و بعد چند ثانیه باز کرد – میبخشی من و ؟ دستم رو شونه وار کشیدم بین موهاش – کاری نکردی که منتظر بخشش منی دست مشت شده اش اومد جلو صورتم و بازشد...یک آویز باشکل پروانه شروع کرد تو هوا تکون خوردن ذوق زده گفتم: وای امیرعلی مال منه؟ لبخند مهربونی زد به ذوق کردنم و با باز و بسته کردن چشمهاش جواب مثبت داد پروانه سفید رنگ و لمس کردم که یک بالش برجسته بود و پر از نگین ریز. داستان در مورد دختری از قشر متوسط جامعه و از خانواده ای مذهبی هست،محیا که سالیان سال عاشق پسر عمه اش امیر علی بوده و بتازگی نامزد کردن.اما با بی محلی کردن امیرعلی و دوری کردنش از محیا،محیا رو دلشکسته کرده و جویای بی محلی کردن نامزدش میشه تا اینکه میفهمه... https://eitaa.com/joinchat/3781558524C7cf0f498bb
سلام رفیـــق 🙋🏻‍♀ کجا با این عجله؟! این پیامو سریع رد نکن❌ احتمالا الان که گوشی دستته و داری توش چرخ میزنی، دلت میخواست یه کانال خوب با محتوای متنوع بود که وقتتو باهاش بگذرونی‌‌و حوصلت سر نره!.. نگران نباش دوای دردت پیش منه 😁 یه کانال واست آوردم محشر! 🥰 همه جور فعالیت میکنه 🤩 💛 💙 💛 💙 و...💛 کانال تازه تاسیسه حمایت میکنید جون بگیره؟! قدمت با کیفیت متفاوته ها رفیق 😉💐 اینجا که بیای دیگه نگران شرایط کپی‌ نیستی کپی آزاده!:)😉🌹 بفرما اینم لینکش👇💝 ◄°l||l° @xobanydigoxam °l||l°►