یکهو خودم را جلوی در حسینیه دیدم. پیرمرد سرایدار،با دیدن من ابروهایش را درهم کشید دستش را بالا آورد.انگار می خواست حرفی بزند.ولی من نماندم.به سرعت گذشتم.حتی از حیاط هم گذشتم.در اتاق را که باز کردم،ایستادم.بچه ها دورهم نشسته بودند.فقط سمیه بود که گوشه ای نشسته بود و مفاتیح خود را جلوی صورتش گرفته بود.همان دم در ایستادم. بچه ها به سمت من برگشتند.همه بودند به جز فاطمه! 《پس فاطمه کو؟》بچه ها مات و مبهوت من را تماشا می کردند.نفس درسینه همه حبس شده بود.راحله نخستین کسی بود که حرف می زد: _لباس هات چرا خونیه؟ تازه بعد این همه وقت، لباس هایم را نگاه کردم.لکه های خون رویش خشک شده بود.خودم هم هاج و واج مانده بودم. ثریا به سرعت از جایش بلند شد: _فاطمه کجاست؟...چرا تنهایی؟..... https://eitaa.com/joinchat/1378156710C66d34a82c6

اول ۳تا صلوات بفرست برای ظهور عَج‌ِّـل‌فَرَج‌بِہ‌رۅۍ‌ِلَب‌ۅتۅشِہ‌هـٰاسیـٰاه هِج‌ـران‌ڪِہ‌بـٰاشُعـٰاربِہ‌پـٰایـٰان‌نِمۍرِسد...!💚 جمع منتظران ظهور آقامون جَمعه 𑁍🌱 آقای ما غریبه بیا دلیل گریه مهدی فاطمه نباشیم!𑁍🚶🏻‍♀😔 تا کی گناه؟ تاکی باید گره کور ظهور باشیم؟𑁍💔 #گره‌کور‌ظهور‌نباشیم! @alfbaymahdaviat_313

-چــادر مـشڪے ڪشـیدۍ بـَر سَرت🧕🏻.. -بـعد از ایـݩ بـرگـردَݩـم بانو طـوافَٺ واجِـب است😌💚° https://eitaa.com/joinchat/1662648372Cfa0a9d7050 #جایی‌برای‌عاشقان‌شهادت‌👀✨

رمان کده(عشق بی انتها) گریزی به قسمتی از رمان 🌿 یا خواب بود یا نمی‌خواست باهام چشم تو چشم بشه.. لبه تخت نشستم. دستم سمت موهای مشکی پریشونش رفت که روی کمرش ریخته بود.:"هناسم.." صدا کردنم بی جواب بود. خم شدم دم گوشش گفتم.:"حالا که اومدم، نمیخوای جوابمو بدی؟" چرخید و پتو رو از روش کنار زد. بلند شد و نشست. سرش پایین بود. چکیدن قطره‌ای روی دستش، یعنی داشت گریه میکرد. دستم زیر چونش رفت و سرشو بلند کردم. به چشماش خیره شدم.:"گریه؟" چونش می‌لرزید. روونه اشکاش بیشتر شد و سرشو از روی دستم که زیر چونش بود به مخالف کشید. نزدیکتر بهش نشستم و تو آغوشم کشیدمش. دستاش دور کمرم حلقه شد. این بار شدت گریه‌اش بیشتر شد.:"خیلی بی معرفتی..." لبخند تلخی زدم. حق داشت..:"ببخش که این بی معرفت اشکتو درآورد..این بی معرفت الان شرمندست.." بوسه‌ای روی سرش زدم و سرمو به سرش تکیه کردم.:"ببخش که ازت غافل شدم.." ازم جدا شد.:"رستا..می‌بخشی این بی معرفت عاشق رو؟ می‌بخشی غافل شدنم رو؟" سکوت کرد.. دستاشو تو دستام گرفتم.:"می‌بخشی قلب داوود؟" نگاهش توی نگاهم قفل شد.:"نبخشم چیکار کنم.." دستم بالا رفت و با انگشت شصتم اشک هاشو پاک کردم.:"این اشکات حکم مرگ منو دارن...نریز.." عاشقانه های #رستا و #داوود دلتنگی های دختر#فرمانده برای نامزدش وقتی که چند روز ازش بیخبره و نگرانشه... کلی ماجرای فراز و نشیب که همشون از پسشون برمیان و پشت هم هستن... https://eitaa.com/joinchat/485687510C556e01e90e

از این کلیپای سم و عکسای خوشگل و کلی چیز میز دیگه میخوای؟🥲😂🤝 بسه دیگه جفت پا بپر تو کانال تا ساندیسا تموم نشدن😂🧃♥️ https://eitaa.com/Cf264fcbbe8 ♥️ بزن رو این لینکه تا کلیپای اسمی مونو ببینی https://eitaa.com/Cf264fcbbe8/12969 بزن رو این لینکه تا فونت های اسم و سیمبل فونت هامونو ببینی♥️🤍 https://eitaa.com/Cf264fcbbe8/162 https://eitaa.com/Cf264fcbbe8/160 بزن رو این لینکه تا استیکرای سمو ببینی😂😐 https://eitaa.com/Cf264fcbbe8/301 زیاد از اینا داریم فقط برو تو کانال و ببین 😍♥️

🌱هدیه رو خودتون انتخاب کنید🌱 🔻این مسابقه هم سخت نیست 🔻هم لازم نیست به سوالی جواب بدید 🔻هم یه کار فرهنگیه 🔥 فقط کافیه وارد کانال بشید و برای دریافت بنر به یکی از مدیران پیام بدید📩😊 تشریف بیارید ⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/823197997Cf5c11cf017 #کدشما4561

موزیک ویدیو 🥺 https://eitaa.com/donyayzibay ناصر زینعلی 🍓🍒 https://eitaa.com/donyayzibay

واااااااااااای خدایا 🙄😱 https://eitaa.com/donyayzibay طرفداراااااای ماکان بند بیاید کانال زیر که عالی و فوق العادست 🍓🍓🍒 https://eitaa.com/donyayzibay

*.* کانالی پیدا کردم دخترونھ:))🌚💗 پروفاش دلبرن فقططط😻🌸 با اینجـا‌ یہ‌ برنامہ‌ ریزۍ‌ عالے‌ واسہ‌ درسات‌ داشتہ‌ باش💛🌱 ➺ •• https://eitaa.com/joinchat/1898774726C3b64b0efc5 دختراۍ‌ باسلیقہ‌‌ی‌ ایتـا‌ ڪجان؟💌 انوا؏ پروف‌ های درسۍ و دخترونھ‌💿🌿 . . https://eitaa.com/joinchat/1898774726C3b64b0efc5 #دختراۍقشنگ‌جمع‌بشـین‌🙆🏼‍♀💕 .