eitaa logo
♡✿כڂٺــࢪٵن زێنـݕـے✿♡
471 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
166 فایل
﷽ 🌻כڂٺــــࢪٵن زێنݕێ🌻 💕ڂۅݜ ٵݦــــכے ݕٵنۅ ڄٵنـــــ🧕 ٺۅݪכ ڪٵنٵݪݦۅטּ ۱۴۰۰/۷/۲۲🎂 ڪݐے ݕٵڐڪࢪ صݪۅٵٺــــــ✔ نٵݜنٵس سنڄٵڨہ🙃 🚫ۅࢪۅכ ٵڨٵێٵن ݦݦنۅع(ۅڱࢪنہ ࢪێݐ!)🚫 🌸ٵࢪٺݕٵط ݕٵ ݦٵ🌸 @your_girl88 ݜࢪۅطـــــ @gfjvxh💜 800___________✈_________900
مشاهده در ایتا
دانلود
Hanefe: سلام سلام 🖐🏻🌿 یک کانال آوردم برات مثل ماه 🌙🦋 توش نمونه سوالات آزمون نوبت دوم 🌺🌈 قول میدم بیایی داخلش 1ارتقاع معدل📖⬆️ 2جبران معدل 📝🔍 3از همه مهم تر انگیزه قوی برای درس خوندن 💪🏻👑 نمونه سوالات پایه هشتم 👇🏻🌺 https://eitaa.com/joinchat/2727084217C4a75de3947 نمونه سوال پایه نهم 👇🏻🌹 https://eitaa.com/joinchat/2727084217C4a75de3947 نمونه سوال پایه دهم👇🏻🌻 https://eitaa.com/joinchat/2727084217C4a75de3947 نمونه سوال پایه یازدهم👇🏻🌼 https://eitaa.com/joinchat/2727084217C4a75de3947 و کنکوریای عزیز 👇🏻🌸 https://eitaa.com/joinchat/2727084217C4a75de3947 بیا اینجا تا معدلت مثل آب خوردن بشه 20🥛🎨 🎗پیشنهاد ویژه ی خود مدیر کانال 🎗 توجه توجه ❌❌❌❌ سوالات نوشت دوم تمام پایه ها اینجاست !❌❌❌❌
__ _دختࢪان‌فاطمۍپسࢪان‌حیدࢪۍ یهڪانال‌آوردم‌فقط‌مخصوص‌خودٺۅن😍🌱. _🪴 @yran313 _🪴@yran313 بیا‌اینجا‌بهترین‌متن‌ها‌رو‌بخون😎✨️.
سـاندیس‌سـاندیس((:🧃!" سـتادبگوشم‌‌فاتح📞!؛ +پس‌چرا‌ڪسۍ‌نیست‌🧐 قرارگـاھ‌خـالیہ‌ڪہ⛺️!؛ نمیان‌چیڪارڪنیم؟ بڪنشون‌توگونۍبیارشون🥴 بیسیم‌بزن‌بگــــو‌ مقاومت‌باید‌کنیم‌ تا‌ظهور‌حضرت! سپاه‌حضرت‌در‌حال‌اماده‌شدن‌ این‌جمهوری‌؛ تا‌لحظه‌‌صبح‌ظهور‌ پابرجاست😍🇮🇷 ⁽ یہ‌ لشڪر سربازیم‌ از تبار‌ چریڪی😎🇮🇷⁾ لینڪ در اختیـٰار شمـٰا👇🏻🕶. ج‌ـوین‌بدھ‌ساندیسۍ(: 🧃 https://eitaa.com/joinchat/791806250Ccad25b4fb9
ھمونطور‌ڪہ‌میدونید‌ریاضے‌فھمیدنیہ‌و‌نباید‌حفظش‌ڪنید.📖💜 یہ‌ڪانال‌براے‌درسخونا‌آوردم👩🏻‍🏫💕☝️🏼 →https://eitaa.com/joinchat/3640918215Cf1375bb3b7 . .🍭← این‌ڪانال‌دورشون‌رایگانہ‌‌و‌قراره‌ڪلے‌نڪاٺ‌ریاضے‌بھٺون‌ٺو‌دورشون‌یاد‌بدن‌تاڪار‌شما‌آسون‌بشه😻💘💯 از‌وقٺے‌اینجا‌ام‌انیشٺن‌شدم🤓🌿😂 →https://eitaa.com/joinchat/3640918215Cf1375bb3b7 . .🍭← چنلے‌ڪہ‌‌قرارھ‌ریاضیتو‌عالے‌ڪنہ💆🏻‍♀🧡📝 →https://eitaa.com/joinchat/3640918215Cf1375bb3b7 . .🍭← برنامه ریزی ‌ درسیِ 👩🏻‍🏫💗📚 براے‌اطلاعاٺ‌بیشٺر‌برین‌ڪانالشون🌸🧚🏻‍♀
یکهو خودم را جلوی در حسینیه دیدم. پیرمرد سرایدار،با دیدن من ابروهایش را درهم کشید دستش را بالا آورد.انگار می خواست حرفی بزند.ولی من نماندم.به سرعت گذشتم.حتی از حیاط هم گذشتم.در اتاق را که باز کردم،ایستادم.بچه ها دورهم نشسته بودند.فقط سمیه بود که گوشه ای نشسته بود و مفاتیح خود را جلوی صورتش گرفته بود.همان دم در ایستادم. بچه ها به سمت من برگشتند.همه بودند به جز فاطمه! 《پس فاطمه کو؟》بچه ها مات و مبهوت من را تماشا می کردند.نفس درسینه همه حبس شده بود.راحله نخستین کسی بود که حرف می زد: _لباس هات چرا خونیه؟ تازه بعد این همه وقت، لباس هایم را نگاه کردم.لکه های خون رویش خشک شده بود.خودم هم هاج و واج مانده بودم. ثریا به سرعت از جایش بلند شد: _فاطمه کجاست؟...چرا تنهایی؟..... https://eitaa.com/joinchat/1378156710C66d34a82c6
اول ۳تا صلوات بفرست برای ظهور عَج‌ِّـل‌فَرَج‌بِہ‌رۅۍ‌ِلَب‌ۅتۅشِہ‌هـٰاسیـٰاه هِج‌ـران‌ڪِہ‌بـٰاشُعـٰاربِہ‌پـٰایـٰان‌نِمۍرِسد...!💚 جمع منتظران ظهور آقامون جَمعه 𑁍🌱 آقای ما غریبه بیا دلیل گریه مهدی فاطمه نباشیم!𑁍🚶🏻‍♀😔 تا کی گناه؟ تاکی باید گره کور ظهور باشیم؟𑁍💔 ! @alfbaymahdaviat_313
-چــادر مـشڪے ڪشـیدۍ بـَر سَرت🧕🏻.. -بـعد از ایـݩ بـرگـردَݩـم بانو طـوافَٺ واجِـب است😌💚° https://eitaa.com/joinchat/1662648372Cfa0a9d7050 👀✨
رمان کده(عشق بی انتها) گریزی به قسمتی از رمان 🌿 یا خواب بود یا نمی‌خواست باهام چشم تو چشم بشه.. لبه تخت نشستم. دستم سمت موهای مشکی پریشونش رفت که روی کمرش ریخته بود.:"هناسم.." صدا کردنم بی جواب بود. خم شدم دم گوشش گفتم.:"حالا که اومدم، نمیخوای جوابمو بدی؟" چرخید و پتو رو از روش کنار زد. بلند شد و نشست. سرش پایین بود. چکیدن قطره‌ای روی دستش، یعنی داشت گریه میکرد. دستم زیر چونش رفت و سرشو بلند کردم. به چشماش خیره شدم.:"گریه؟" چونش می‌لرزید. روونه اشکاش بیشتر شد و سرشو از روی دستم که زیر چونش بود به مخالف کشید. نزدیکتر بهش نشستم و تو آغوشم کشیدمش. دستاش دور کمرم حلقه شد. این بار شدت گریه‌اش بیشتر شد.:"خیلی بی معرفتی..." لبخند تلخی زدم. حق داشت..:"ببخش که این بی معرفت اشکتو درآورد..این بی معرفت الان شرمندست.." بوسه‌ای روی سرش زدم و سرمو به سرش تکیه کردم.:"ببخش که ازت غافل شدم.." ازم جدا شد.:"رستا..می‌بخشی این بی معرفت عاشق رو؟ می‌بخشی غافل شدنم رو؟" سکوت کرد.. دستاشو تو دستام گرفتم.:"می‌بخشی قلب داوود؟" نگاهش توی نگاهم قفل شد.:"نبخشم چیکار کنم.." دستم بالا رفت و با انگشت شصتم اشک هاشو پاک کردم.:"این اشکات حکم مرگ منو دارن...نریز.." عاشقانه های و دلتنگی های دختر برای نامزدش وقتی که چند روز ازش بیخبره و نگرانشه... کلی ماجرای فراز و نشیب که همشون از پسشون برمیان و پشت هم هستن... https://eitaa.com/joinchat/485687510C556e01e90e