😌 از ٺَبار او ڪہ باشۍ...❤️ اَمانٺ هایش هم بہتـر از هر هدیہ است برایت! و مـا چادرے ها همہ از تَبار زهراییمــ🥀 مُدافع چـ🖤ـادر خاڪۍ مـ🌙ـادرمون 📲تـم 🎀رمّـان 🖼پروفایل 💌دلنـوشتہ 🗃پستهای ناب و... 🙃و هَر آنچـہ لـایق پیشڪش نگاهتان باشد✨ [https://eitaa.com/joinchat/2262368277Cbc31e51378] #اگ‌چادر‌روے‌سرت‌افتخارتہ‌بہ‌جمع‌مدافعان‌بپیوند‌

#محبوب من تا آخرش باهاتم:) ابراز علاقه #مذهبی هارو دیدی؟؟⁦🙃🌸 #بیا اینجا نگا کن🥰💛 https://eitaa.com/joinchat/1582104899C85943933e1 #حاج خانوم میشی #سردار قلبم؟😂🙂💐

درسام رو اینجا ۲۰شدم ✅❤️ هم نکات درسی دارن هم نمونه سوالات متعدد 🎒📚 علاوه بر اون مشاوره هم میدن 📝📐 تازه پروفایل درسی و جملات انگیزشی هم ارسال میشه 🔬🔮 چالش و مسابقات درسی و تستی هم +جایزه برگزار میکنن💌🎁 ارسال برنامه های ادیت و بازی و دیگه خلاصه نگم براتون 🍭🎂 بیا اینم لینکش زودی بیا تو جمع ما 🐣 مخصوص پایه اول تا نهم👨‍🏫 اینجا درس خوندن رو باحالش کن 🆔 https://eitaa.com/joinchat/3640918215Cf1375bb3b7 @DOROSNOHOM

قلب من🫀🌿 کفشامو پوشیدم و کولمو انداختم رو شونم قرار بود سحر سر کوچه منتظرم باشه. درو باز کردمو اومدم قدم اولو بردارم ماشین مشکی ای جلو پام ترمز کرد. هینی کشیدم و سعی کردم رانندشو شناسایی کنم ولی شیشه های ماشینش که کوییک بود دودی بود. سارا: چته روانی؟ وبعد خواستم برم که شیشرو داد پایین و گفت: برسونمتون خوشگل خانوم؟... بدون نگاه کردن بهش راهمو میرفتم و با اخم گفتم: برو عمتو برسو...! چییی؟ این صدای سهیله؟ متعجب برگشتم سمتش که دیدم بلهههه سهیل خان با مهران تو ماشین نشستن دارن به ریش نداشتم میخندن.. چشمامو روهم فشردمو تا تونستم.... چنل زیر ادامه رمان و کلکل های شخصیتاشو گذاشته... از دستش نده! 🌿🌚 https://eitaa.com/joinchat/2747728239C0aea3a1f43