eitaa logo
♡✿כڂٺــࢪٵن زێنـݕـے✿♡
471 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
166 فایل
﷽ 🌻כڂٺــــࢪٵن زێنݕێ🌻 💕ڂۅݜ ٵݦــــכے ݕٵنۅ ڄٵنـــــ🧕 ٺۅݪכ ڪٵنٵݪݦۅטּ ۱۴۰۰/۷/۲۲🎂 ڪݐے ݕٵڐڪࢪ صݪۅٵٺــــــ✔ نٵݜنٵس سنڄٵڨہ🙃 🚫ۅࢪۅכ ٵڨٵێٵن ݦݦنۅع(ۅڱࢪنہ ࢪێݐ!)🚫 🌸ٵࢪٺݕٵط ݕٵ ݦٵ🌸 @your_girl88 ݜࢪۅطـــــ @gfjvxh💜 800___________✈_________900
مشاهده در ایتا
دانلود
••♥️•• ࢪنگ‌لبخندتـو بࢪ‌هیـچ‌لبۍ‌نیست‌ڪ‌نیست...! ♥️
داشتنش‌‌‌یعنۍ‌بۍ‌نیازی‌ازتمام‌هستۍ(: -آخھ‌تاخالق‌هست‌به‌مخلوقش‌چھ‌نیاز؟‌+ ------------------------------------------------------- 😇💕
°•|🌸💕⚡️|•° °|زندگـ؁مثل‌بوم‌نقاشیست🍓 °|آیندھ تورا🌿 °|طرح‌هایـے‌کھ امروز‌میکشے💕 °|رسم‌مے‌کنـد🐻🖍
کاری نکردم گلم انشالله به دردت بخوره😉❤️
انشالله تا ببینیم چی میشه
چشم عزیزمم
روی بعضیا هست ولی خب فکر کردم شاید نتونن واسه پروفایل استفاده کنن دیگه نزاشتم
هیس! با اسلحه که نمیان مرخصی! به انتهای راهرو که میرسد، مچش را میگیرم و میپیچانم پشت سرش؛ اگر چه به سختی بین انگشتانم جا میشود. چون غافلگیر شده، هنوز مقاومتی نشان نداده. هلش میدهم تا بچسبد به دیوار جلویی و از پشت سر درگوشش میگویم: -هیس! مسلحی؟ صدای نفس کشیدنش در چند لحظه سکوت، تنها صدایی است که به گوش میرسد. ناگاه به جای جواب، لگدی به ساق پایم میزند و وقتی تعادلم برهم میخورد، مچم را میگیرد. دستانش کل ساعدم را گرفته و مقابل خودش میکشدم. حالا من به دیوار چسبیدهام و شدهایم چشم در چشم هم. لرزش خفیفی برای چند لحظه قلبم را دربر میگیرد. قبل از این که نقشه فرار در ذهنم بسازم، انگشت اشارهاش را روی لبانم میگذارد: - هیس! با اسلحه که نمیان مرخصی! ♨️💯 https://eitaa.com/joinchat/1155399796C74fc3063a8
😌 از ٺَبار او ڪہ باشۍ...❤️ اَمانٺ هایش هم بہتـر از هر هدیہ است برایت! و مـا چادرے ها همہ از تَبار زهراییمــ🥀 مُدافع چـ🖤ـادر خاڪۍ مـ🌙ـادرمون 📲تـم 🎀رمّـان 🖼پروفایل 💌دلنـوشتہ 🗃پستهای ناب و... 🙃و هَر آنچـہ لـایق پیشڪش نگاهتان باشد✨ [https://eitaa.com/joinchat/2262368277Cbc31e51378]