‹🕌✨›
بیایید با هنرمندی عشقمونو به آقای مهربان، ضامن آهو و غریب الغربا نشون بدیم😌🌸
‹🕌✨› ↫ #نقاشی
"🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@Eashagh_reza
627.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹🕌✨›
🌤دوستان مهربانم
صبح یکشنبہ تون بخیر 🌤
🌸سبدی پراز مهر و وفا
🌱خرمنی سبز
🌸به پهنای جهان
🌱گنجی انباشتہ
🌸از عشق نهان
🌱همہ تقدیم شما
🌺در این یکشنبه ی زیبا
دلتون شاد و لبتون پرخنده باد🌺
‹🕌✨› ↫ #صبح_بخیر
"🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@Eashagh_reza
‹🕌✨›
کجایی مرد خراسانی؟ صدایش از پشت در می آمد. دستش را از لای در آورد بیرون. یک کیسه ی پر از طلا. ـ این ها را بگیر و برو، نمی خواهم ببینمت. گرفت و رفت. پرسیدند:"خطایی کرده بود؟" گفت :"نه، اگر مرا می دید خجالت می کشید."
‹🕌✨› ↫ #دآسٺانک
"🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@Eashagh_reza
⛔️توجه⛔️توجه⛔️
حوالی ساعات ۱۴ داستان ضمانت امامرضا‹ع› رو داریم✅
@Eashagh_reza
#فــــور
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.
در در یک دشت سرسبز مامان آهوی مهربانی، با دو تا بچّه آهوی کوچکش زندگی می کردند. مامان آهو همیشه برای پیدا کردن غذا به دشت می رفت و به بچه های خود می گفت که در لانه خود بمانند و بیرون نروند تا او بازگردد.
@Eashagh_reza
بچه ها هم همیشه حرف مامان آهوی مهربان خود را گوش می دادند و تا برگشت مامان آهو در لانه می ماندند. روزی از روزها مامان آهوی مهربان برای پیدا کردن غذا به دشت سرسبز رفت اما زمانی که می خواست غذا جمع کند، پایش در دام شکارچی گیر کرد و در دام افتاد.
@Eashagh_reza
مامان آهو که خیلی ترسیده و نگران دو بچه آهوی خود بود، در دل خود از خدا کمک خواست و گفت خدایا بعد از من چه بلایی بر سر بچّه های کوچکم می آید.
شکارچی مامان آهو را اسیر کرده و می خواست با خود ببرد اما با دیدن مردی که از آنجا عبور می کرد، آهو را زمین گذاشت.
@Eashagh_reza