eitaa logo
اعشاق الرضا
1.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
171 فایل
﷽ 🕌✨یارضاگفتم‌ُواشدبه‌نگاهت‌گره‌ها… ִֶָ اطلاعات↶ @Shorot_Ma ִֶָخدمات+تبلیغات↶ @khedmat_ma ִֶָ خادم‌کانال↶ @majnon_reza ִֶָارتباطات‌ناشناس↶ https://harfeto.timefriend.net/17220592755215
مشاهده در ایتا
دانلود
‹🕌✨› با ذکر صلوات یاد شهدا را زنده نگه داریم😇 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💗 ‹🕌✨› ↫ "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹🕌✨› خدایا شکرت جاذب ثروت و موفقیتم😋 خدایا شکرت به کسی بد نمیکنم✖ خدایا شکرت غیبت نمیکنم🌹 خدایا شکرت دروغ نمیگم🤥 خدایا شکرت حسادت نمیکنم 🥲 خدایای شکرت قهرمان زندگی خودمم🏋🏻‍♀ خدایا شکرت متکی ب کسی نیستم🏵 خدایاشکرت مستقلم 🏅 خدایا شکرت ثروتمندم💲 خدایا شکرت مهربونم 🍁 خدایا شکرت قانون جذب آموزش میدم🧲 خدایا شکرت توانایی خلق رویاهام رو دارم🌿 خدایا شکرت حس منفی سراغم نمیاد➖ خدایا شکرت خالق زندگیم هستم😎💪 خدایا شکرت میتونم ب انسانها کمک کنم🔰 خدایا شکرت امیدوارم 🧡 خدایا شکرت بهت ایمان دارم🤩 خدایا شکرت چهره خوبی دارم😊 خدایا شکرت با فکر تو آروم میشم😌 خدایا شکرت به آیاتت قران یقین دارم✅ خدایا شکرت حسم عالی و انرژیم مثبته➕ ‹🕌✨› ↫ "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza
هدایت شده از ''ࢪفقاۍ مہدۍ(عج)''
آرزو دارم ببینم از تو رویی! چه زیان رسد تو برسم به آرزویم...✨🦋 یه چند تا عاشق بیان این ور🙃😉 کانال امام زمانه ها...
‹🕌✨› وقتےداری یواشکے یه‌کاری‌مےکنے... علـاوه‌برچپ‌وراست، بالـارم یه‌نیگا بنداز... ‹🕌✨› ↫ "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza
به مناسبت ۲۲بهمن و ۳۷۰ تایی شدنمون میخوایم یه رمان خوشگل بگذاریم😍 اگه تو هم اهل رمانی و دوست داری این رمانو بخونی زود تر عضو کانال شو نا از دستش ندی😉🌹 eitaa.com/joinchat/1549730076C2c4cf24d06
تولد ۴۴سالگی انقلاب اسلامیمون مبارک باااااااد✌️🏼🇮🇷🇮🇷✌️🏼✊🏼✊🏼👏🏼👏🏼
‹🕌✨› براى درمان نفخ چه بخوریم؟🤔 از زنجبيل استفاده كنيد! ▫️اگر وعده غذایی سنگین میل کنید، سریع غذا بخورید یا غذایی سرشار از چربی بخورید. دچار حالت پف کردگی یا پری می‌شوید. برای جلوگیری از نفخ غذاهایی است که می‌توانند کمکتان کنند. ▫️زنجبیل یکی از درمان‌های شناخته شده برای بهبود ناراحتی معده است که جهت درمان نفخ و پف‌کردگی به کار می‌رود. زنجبیل به هضم غذا کمک می‌کند و از تعداد زیادی ناراحتی‌های معده از جمله حالت تهوع و نفخ نیز پیشگیری می‌کند. ▫️می‌توانید از شیرینی زنجبیلی، چای زنجبیل یا اضافه کردن مستقیم زنجبیل تازه به ماست و غذاهای سرخ کرده استفاده کنید. ‹🕌✨› ↫ "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza
‹🕌✨› خلیج تبن_هرمزگان🌊💕 ‹🕌✨› ↫ "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza
‹🕌✨› رمان‌ لباسهای یاسی مو با ست روسری همرنگش از داخل کمد برداشتم و تنم کردم یه عطر دلنشین به خودم زدم و حالا برای مهمونی اماده اماده بودم..؛ درهمین حال صدای مامان بلند شد:مرضیه!اماده ای ؟ باید حرکت کنیم دیگه از اتاق اومدم بیرون چشمم به بابا خورد و گفتم:اوم بله مامان بریم.. بابا با رفتاری خشمگینانه گفت:این چه تیپی تو زدی هان؟برای تولد یه بچه ۶ساله هم اینطور لباس میپوشن؟ مامان که همیشه طرفدار من بود و از من حمایت می‌کرد شروع به سخن کردن کرد: وااا مرد ولش کن،چیکار داری بچه رو؟؟ هرچی پیش می‌رفت بابا هم عصبانی تر میشد و نگاه های تحقیر امیزی بهم مینداخت:تو به این میگی بچه؟!۱۷سالشه دیگه من اصلا دوست ندارم دخترم اینجوری بپوشه،حجاب داشته باشه،حجاب یه زن رو زیبا تر می‌کنه و اون رو از دام گرگ ها و روباه ها نجات میده(منظور از گرگ ها روباه ها نامحرم ها هست) چادر بپوش دخترم ،تو با چادر پوشیدن پیش خدا عزیز تر میشی!! پوس خندی زدم و گفتم:اخع کی توی جشن تولد چادر میپوشه که دومیش باشم؟ مامان اومد کنارم و دستی به سرم کشید و با ارومی بهم گفت:دخترم پاشو بریم که دیر میشه.. منم اروم از جام بلند شدم و سمت درخونه رفتم °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• اونجا که رسدیم همه زن بودن و یه نگاه دورانی بهشون انداختم و سرجای خودم نشستم با همه احوالپرسی کردیم چشمم سمت یه دختر چادری رفت و برگشت دوباره سعی کردم نگاهش کنم سر به زیر و اروم سرش هم تو لاک خودش بود و کمتر با کسی خوش و بش میکرد همه ازش تعریف میکردن بخصوص خاله زهرا کنجکاو شدم تا ببینم چی میگن می‌گفت که توی یه بخشی از پرستاری مشغول بکاره سرشو که کمی بالا اورد شناختمش ،اشنا بود یه دختر اشنا خودش بود،هدی ! همونی که قبلا بد حجاب ترش تو فامیل نبود همون دختری که پدرش فلج شده بود..! با حرفای اروم خاله زهرا و نرگس خانم متوجه شدم که پدرش پاهاش سالم شده بود ، از یه معجزه صحبت میکردند تا این که خودش شروع کردن به حرف زدن: زبونم لال شده بود و کل تنم سُست نمیدونستم پدرمو توی اون وضع ببینم ،پیش هر دکتری که بابا سجاد مو برده بودیم گفته بودن دیگه پاهاش سالم نمیشه با خودم گفتم شاید مشکل منم ،خودمو درست کردم هرشب میرفتم مسجد و چادرمو می‌پوشیدم و منی که اصلا اعتقادی به قران نداشتم یه شبه قران رو توی قلبم جا دادم هنوز صدای اون ایه های نورانی توی گوشمه؛شب که از مسجد اومدم خوابیدم روی تخت و چشمم فقط به پدرم که خواب بود،بود چشمامو اروم بستم یه اقای نورانی توی خیالم اومد و باهاش صحبت کردم من:گریه ام گرفته بود و توی دلم غوغا بود ادامه داد.... گفت اگر میخوای پدرت خوب شه باید قول بدی و عهد ببندی. که هیچ وقت از در خونه ابالفضل جایی نری اشکم سرازیر شد و با میل قبول کردم نزدیکای صبح بود باید پا میشدم و میرفتم نماز چشمم به پدرم افتاد که بلند شده بود و داشت راه میرفت افتاد قلبم تپش سنگینی داشت ... محکم میزد اره این همون معجزست بعد از حرفاش خاله زهرا گریون به سمت اتاق رفت هدی:همه اینا بخاطر دینداری منه! گفتم شاید براتون درسی بشه ادامه دارد...🙂✨ ‹🕌✨› ↫ "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza
امیدواریم از خوندن این رمان زیبا لذت ببرید☺️❤️ همراه ما باشید...✅ وعده ما: هرشب حوالی ساعات ۲۱:۰۰🕘🌷 @Eashagh_reza