‹🕌✨› آرۍگنھڪاران‌را راھۍنیست؛ اماپشیمانان‌را‌مۍپذیرند.. :)) -شھـیدمࢪتضۍآوینۍ ‹🕌✨› ↫ #شہیدانہ "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج ‹🕌✨› ↫ #استوری "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› اسلام و علیک یا علی ابن موسی الرضا♥️ ‹🕌✨› ↫ #تم "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› دلیل محبوبیت شهید سلیمانی😍♥️ ‹🕌✨› ↫ #سخنرانی "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› زائری بارانی ام، آقا به دادم میرسی💔؟ بی پناهم، خسته ام، تنها، به دادم میرسی🙂؟ گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام💔، ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی🙂؟ ‹🕌✨› ↫ #بیوگرافی "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› ما را کرمش داد ز هر قصه نجات🌱 بر معرفت و مرام سلطان صلوات♥️ صبحتون امام رضایی ‹🕌✨› ↫ #صبح_بخیر "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› امام علی(ع) می فرمایند: هر که نهایت تلاش خودرا برای رسیدن به هدف به کار گیرد به تمام خواسته هایش می رسد🌱 ‹🕌✨› ↫#حدیث "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› •خدایــا...👐🏼❣ ‹🕌✨› ↫ #انگیزشی "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› یا ضامن آهو درسته ما آهو نیستیم ولی ضامن ما هم باش…🙂💗 ‹🕌✨› ↫ #بکگراند "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza

‹🕌✨› حضرت جواد علیه السلام پنج ساله بود. آن سفر، آخرین سفری بود که همراه با امام رضا علیه السلام به زیارت خانه خدا می رفتیم. خوب به یاد دارم... حضرت جواد را روی شانه ام گذاشته بودم و به دور خانه خدا طواف می کردیم. در یکی از دورهای طواف، حضرت جواد خواست تا در کنار «حجرالاسود» بایستیم. اوّل حرفی نزدم، امّا بعد هرچه سعی کردم از جا بلند نشد. غم، در صورت کوچک و قشنگش موج می زد. به زحمت امام رضا علیه السلام را پیدا کردم و هر چه پیش آمده بود، گفتم. امام، خود را به کنار حجرالاسود رساند. جملات پدر و پسر را خوب به یاد دارم. «پسرم! چرا با ما نمی آیی؟» «نه پدر! اجازه بدهید چند سؤال از شما بپرسم، بعد به همراه شما می آیم». «بگو پسرم!» «پدر! آیا مرا دوست دارید؟» «البته پسرم!» «اگر سؤال دیگری بپرسم، جواب می دهید؟» «حتما پسرم». «پدر!... چرا طواف امروز شما با همیشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرین دیدار شما با کعبه است». سکوت سنگینی بر لب های امام نشست. یاد سفر امام به خراسان افتادم. به چهره امام خیره شدم. اشک در چشم امام جمع شده بود. امام فرزندش را در آغوش گرفت. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و... . ‹🕌✨› ↫ #داستانک "🌸🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @Eashagh_reza