گاهی خیابان ها هم عاشق میشوند ...
من خیابانی را میشناسم که روز و شب برای غنجِ دلش فرقی ندارد ...
هم روزها که آسفالتش از حرارت مستقیم خورشید در حال عرق ریختن است،
و هم شبها در زیر خنکای آسمانِ سکوت ،
از تماشای دو معشوق خود
سیر نمیشود.
دلش ضعف میرود برای نگاه مهربان آن دو گنبد طلایی،
و
با دیدن تابِ پرچم ها، مدام بی تاب میشود ...
ذوق بی مثالش را نمیدانم چشیده ای یا نه!
اما
همان ساعتهای کوتاه زیارت #کاظمین ، برای من، خاطره هایی ساخته از جنس عشق ...
عشقی فراموش نشدنی، زیبا و عمیق...
عجیب احساس غریبگی در آن شهر نداشتم،
و عجیب بوی مشهد خودمان، حتی در خیابان هایش هم پُر بود! ...
آهای
خیابانِ آشنای عاشق ...
کمی از ذوق نگاهت را
امروز
به دل پر درد و اندوه ما، میدهی؟! ...
@FORSAT_HOZOR
#توییت
حمایت مستقیم آمریکا و اروپا نمیتواند مانع از پیروزی روسیه در اوکراین شود 🔺
@FORSAT_HOZOR
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸
این قسمت
🌸 کم آوردم (وجیزه اول)
✍نمیدونم برای شما هم پیش اومده که دنبال تغییر و تحول در کاری باشید اما به یکباره متوجه می شوید که کار شما جزء از کل است. و خود شما نیز از ابتدای کار جزئی از کل بوده اید و خبر نداشتید.
🍃شرایط ما در زمان هشت سال دفاع مقدس چنین وضعیتی داشت تقریبا یه شکلی که ما در جبهه می گفتیم ،ما ترقه می زنیم و برادر... موشک کاتیوشا شلیک میکنه ما هم مجبوریم با صدای او چّه چّه بلبلی بزنیم😁
🍃به قول خودمان رفته بودیم بخشنامه ای را اصلاح اداری کنیم، ، هنوز مهرش نخکشیده بود، متوجه شدیم که باید کل سیستم اداری رو منحل و تغییر بدیم.😁
🍃از روزی که متوجه شدیم چنین اقدامی در شرف وقوع است. دیگر شب و روز نداشتیم. بخشنامه و دستورالعمل پی در پی از کانالهای وصولی آن زمان در طول ساعات شبانه روز میرسید.
🍃فاکس، تلکس و تلگرام و پیکهای دبیرخانه ای؛! که در آن زمان از بهترین کانالهای ارسال فوری بودند اما برای ارسال به ۳۰ زیر مجموعه و بیش از ۱۵ ردهی داخلی ؛ در چند صد کیلومتر انطرفتر بسیار کند و کم قدرت بودند.
🍃واین نقص که با کندی تکثیر دستورالعملهای دریافتی از تهران و سپس ابلاغیههای تهیه شده توسط مرکز منطقه و اعزام پیکهای دبیرخانهای روبهرو می شد نیز میافزود.
🍃معمولا هفتهای یک یا دوبار کار پیکرسانی انجام میشد اما تبدیل شد به هفتهای سه بار و دستگاههای کپی شارپ قارقارکی که هر ۱۵ ثانيه یک برگ کپی میزد و هر بار چاپ هر ۱۰۰برگ باید خاموش میشد تا سرد شود و هر ۵۰۰ برگ مّستر چاپش را عوض میکردیم و هر ۳۰۰۰ برگ پودر میریختم و ... بر گرفتاریها میافزود.
🍃مشکل بعدی پیکهای دبیرخانه در روزگار دفاع مقدس بنزین کوپنی دوران جنگ و نبود بنزین در جایگاههای سوخت به میزان کافی و همچنین صفهای طولانی بود. از طرفی اگر به جایگاهی سوخت میرسید ،ابتدا بایستی ماشینهای جبهه بنزین میزدند و مشکل بعدی مصرف سوخت زیاد یعنی صدی ۱۲ تا ۱۵ پیکانهای کاربراتوری بود.
🍃امنیت پیک ، استراحت افراد، رسیدن در ساعاتی که بشود نامهها را تحویل داد و دوری مسافت و خرابی جادهها و دو طرف بودن آن از دیگر مصائب آن روزگار بود.
🍃مثلا در پیک اعزامی به گیلان یکبار باید میرفتیم صومعه سرا و فومن و ماسال و بعد بر می گشتیم رشت و میرفتیم انزلی و هشتپر و آستارا بعد بر میگشتیم رشت و میرفتیم رودبار و بر میگشتیم رشت و میرفتیم چالوس... همچنین مشکلی هم در شهرهای مازندران تا گرگان داشتیم. البته کمتر ...
🍃اگر چه انفرادی بعضی اوقات در جبهه کم میآوردیم، اما پر رو تر از آن بودیم که پشت جبهه کم بیاریم ، خستگی مفرد و کم خوابی نیز روزهای رویایی پشت جبهه را به مداومت بیامان کار و کار و کار تبدیل نمود.
🍃جنگ و جبهه و خبرهای شهادت هم مدام از راه میرسید و بر سختی آن روزگار میافزود و خود مزید بر هر علتی بود که کار را طوری پیش ببریم که فرمانده کل میخواست تا جبهه ها تقویت و همهی مراکز سپاه به ید واحده تبدیل شده و در اجرای عملیاتهای گسترده شریک شوند.
🍃در همان زمان بود که آرام آرام سپاه شروع کرد به خرید و ساخت قایقهای فایبر کلاس در شهرهای مختلف شمالی بی سر و صدا برای عملیاتهای آبی خاکی در آیندهای نزدیک بسیار آرام و تحت پوشش و در پنهانی، البته مراکزی که قادر باشند چنین فعالیتی هم داشته باشند انگشت شمار بودند. نه مهندسی طراحی ، نه الگو ،نه مواد اولیه کافی مشکل از هر نوعی که بخواهی فراهم بود و میبایستی یکی پس از دیگری کنار زده شوند و البته افراد مورد اطمینان نیز کمتر..
🍃مشکل بعدی خرید موتور بود که خود این امر چگونه شکل گرفت و چه داستانهای راستانی برای خوددارد به اندازه یک مثنوی هفتاد من کاغذ که در حد ابتدایی میدانم و بهتر است بگویم بلد نیستم تا تعریف کنم برای خودم و شما هم بهتر است.✋😁
🍃اما وقتی فکر آن شب عملیات کربلای ۴ را میکنم که رفیق و دوست عزیزم چگونه یگان دریایی قرارگاه را کاملا با خاک یکسان کرد و آن را شبانه تحویل هواپیماهای عراقی داد تا مقری را که او فرماندهی آن را بر عهده داشت را بمباران نمایند و خودش جان سالم به دربرد...😳😁✋بماند.
🍃آشناست دیگر😁
🍃آن زمان زیاد به فکر نبودیم، اما بعدها و البته در همان دوران جنگ، پی به این مطلب عظیم بردم که چه افراد بی بدیل و بی نظیری درجنگ چه امکاناتی را با هزار خون و دل خوردن ازگوشه و کنار جهان با هزینه های فراوانی، فراهم و ما در چشم بر هم زدنی نابود میکردیم.بیشتر غصهام میشود.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید
✍ نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
@FORSAT_HOZOR
.
📖 کمی درنگ :
-به نام خدای بیزار از عجب و غرور و خود پسندی
😂
روزی ثروتمندی با غرور رفت به روستایی
به کشاورزی گفت از تو کاشتن و از ما خوردن
. کشاورز با خنده ای مرموزانه گفت
یونجه است
🤣
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
『بدان كه خودپسندى، خلاف راه درست است و آفت خرد آدمى.』
(نهج البلاغه بخشی ازنامه31)
@FORSAT_HOZOR